0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:40 AM

 

صحيفه نور ج 5 صفحه 19

تاريخ: 14/11/57

بيانات امام خمينى در جمع عده‏اى از روحانيون

قدرت سازنده ديانت، عامل خصومت زورمداران

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايان علما و افاضل بايد تشكر كنم. پيروزى ملت مرهون اقدامات علما اولا و ساير طبقات ثانياً بوده است. شما علما همانطور كه وظيفه شرعى‏تان هست كه امام امت باشيد، پيشقدم باشيد در مسائل امت، دفع كنيد مفاسد را از ملت‏ها، بحمدالله قيام به امر فرموديد و من از قبل ملت شريف ايران از شماها تشكر كنم. خداند انشاءالله روحانيت را كه ذخيره ملت است، پشتوانه ملت است حفظ كند و قوت به او بدهد. دشمن‏هاى اسلام - و شماها - هم اسلام را بد معرفى كرده‏اند و هم شما را. دشمن‏هاى بشريت، اديان را مطلقا مى‏گويند كه براى اين است كه افيون باشد براى مردم، براى ملت ها. اينها چون ديده‏اند كه آن چيزى كه در مقابلشان مى‏ايستد ديانت است، و آن جمعيتى كه در مقابلشان مى‏ايستد جمعيت روحانى است، از اين جهت با اين دو نيرو به مخالفت برخاستند واز زمانهاى بسيار سابق اين دو نيرو را كوبيده‏اند. نيروى اسلام را كه بزرگترين نيروست، كوبيدند از جهت اينكه كوشش كردند تا اسلام را بد معرفى كنند، كوشش كردند تا اينكه اسلام را بگويند اگر چيزى هم باشد، يك دعا و يك وردى است، يك آدابى است بين بشر و خدا، آنطورى كه در مسيحيت هست. مسيحيت هم، اين مسيحيت منسوخ اينجور است مسيحيتى كه نسخ شده است، مسيحيت حضرت عيسى نمى‏تواند اينطور باشد. مسيحيتى كه نسخ شده است، مسيحيت حضرت عيسى نمى‏تواند اينطور باشد. اينها با اسلام و با ساير اديان مخالفت كردند و اديان را افيون بشر حساب كردند. يعنى گفته‏اند كه اديان يك چيزى است كه ثروتمندها و قلدرها درست كرده‏اند كه مردم را ساكت كنند، توده‏ها را ساكت كنند به وعده دادن و اين تبليغات تا آنجا رسيده است كه بعد به صورت ديگر به ما هم تزريق كرده‏اند.

مسئله جدا بودن دين از سياست، مسئله‏اى كه با كمال تزوير و خدعه طرح كردند حتى ما را هم مشتبه كردند. حتى كلمه آخوند سياسى يك كلمه فحش است در محيط ما، فلان آخوند سياسى است در صورتى كه آقايان خواندند در دعاهاى معتبر ساسه لعباد معذلك از بس تزريق شده است، از بس اشتباه كارى شده است، ما خودمان هم باورمان است كه دين از سياست جداست. آخوند در محراب برود و شاه هم مشغول دزديش باشد!! هر كس اسلام را مطالعه كرده باشد، قرآن كريم را مطالعه كرده باشد كافى است كه بفهمد اسلام و قرآن كريم تربيت مى‏كند يك جامعه را در همه چيز. فرق ما

صحيفه نور ج 5 صفحه 20

بين اسلام و ساير قوانينى كه در دنيا هست، (قوانين الهى را نمى‏گويم آنها الان منسوخ است، آن‏ها هم همانطور بوده كه اسلام بوده) فرق ما بين اسلام و آن چيزهاى كه از جانب خدا براى تربيت بشر آمده است با آن چيزهايى كه به دست بشر درست شده است، يك فرق اساسى اين است كه آنچه بشر درست كرده است يك جنبه ضعيف را ملاحظه كرده است. مثلاً قوانينى وضع كرده‏اند از براى اينكه حفظ نظم بكنند، حفظ انتظامات بكنند، قوانينى وضع كرده‏اند كه مال همين معاشرت دنياست و كيفيت سياست دنيوى. ابعاد ديگرى كه بشر دارد هيچ مورد توجه قواعدى كه يا قوانينى كه بشر درست كرده است هيچ متوجه او نيست.

تنها قوانين انبياء در برگيرنده تمامى جنبه‏هاست

شما وقتى اسلام را ملاحظه مى‏كنيد به حسب ابعاد انسانيت او، طرح دارد، قانون دارد، از قبل از اينكه انسان به اين دنيا بيايد قبل از اينكه پدر و مادر انسان ازدواج كند، طرح دارد براى اينكه اين بذر را خوب تربيت كند، طرح دارد اسلام زن را چه جور انتخاب كنيد، شوهر را چه جور انتخاب كنيد، در وقتى كه ازدواج مى‏كنيد چه وضع باشد، با چه آداب باشد، در وقت لقاح چه آداب باشد، در وقت حمل چه آداب باشد، مثل يك زارعى كه يك تخم زراعت را مى‏كارد و مواظبت مى‏كند كه زمين خوب باشد، آب، آب سالم باشد، به موقع برسد، ساير تربيت‏ها تربيت‏هاى نباتى باشد كه درست تربيت بشود. اسلام براى تربيت انسان از قبل ازدواج پدر و مادر شروع كرده است، زمين را يك زمين سالم مطهر مى‏خواهد باشد، زوج را يك زوج سالم صحيح انسان صفت انتخاب بكند. بعد هم آداب ديگر تا وقتى كه متولد مى‏شود و آداب رضاع و آداب حمل و رضاع و تربيت در دامان مادر و تربيت در پيش پدر و تربيت‏هاى بعدى كه دنبال اين مى‏آيد. هيچ يك از قوانين بشر تكفل اين امر را ندارد، اين امر مختص به قوانين انبياست. ابعاد ديگرى كه بشر دارد و اصلاً قواعد ديگر دنبالش نبوده است، آن قواعدى است كه براى تهذيب نفس است، براى اينكه انسان يك موجود انسانى - الهى بشود. قرآن كتاب انسانسازى است، مكتب اسلام، مكتب انسانسازى است، انسان بله همه ابعاد، نه فقط يك انسان مادى مى‏خواهد درست بكند يك انسان الهى مى‏خواهد درست بكند، همه ابعاد انسان مورد نظرش هست. در اين امور اصلاً ساير قواعد و قوانين كه در دنياى ما هست آنطور مسائل طرح نيست، هر كس هر جور مى‏خواهد تربيت بشود، توى بازار نرود عربده بكشد، اين را جلويش را مى‏گيرند، توى منزلش هر غلطى مى‏خواهد بكند، خلوت را كار ندارند كه در خلوت چه كرد، به شما چه اسلام خلوت و جلوت ندارد. خودت تنها باشى تحت مراقبت هستى، يك نفر همراهت باشد باز همين طور تا آخر.

تامين مسائل دنياى مادى انسان از ابعاد مهم اسلام است

يكى از ابعاد انسان، بعدى است كه در اين دنياى مادى مى‏خواهد معاشرت بكند، در اين دنياى مادى مى‏خواهد تاسيس دولت بكند، در اين دنياى مادى مى‏خواهد تاسيس مثلاً ساير چيزهايى كه‏

صحيفه نور ج 5 صفحه 21

مربوط به ماديتش هست بكند. اسلام اين را هم دارد. آنقدر آيه و روايت كه در سياست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند كتاب فقه را ملاحظه مى‏كنيد، هفت، هشت‏تايش كتابى است كه مربوط به عبادات است، باقيش مربوط به سياسات و اجتماعيات و معاشرات و اينطور چيزهاست. ما همه آنها را گذاشتيم كنار و يك بعد را، بعد ضعيفش را گرفتيم. اسلام را همچو بد معرفى كرده‏اند به ما كه ما هم باورمان آمده است كه اسلام به سياست چه. سياست مال قيصر و محراب مال آخوند!! محراب هم نمى‏گذارند براى ما باشد. اسلام دين سياست است، حكومت دارد. شما بخشنامه حضرت امير - كتاب حضرت امير - به مالك اشتر را بخوانيد ببينيد چيست. دستورات پيغمبر و دستورهاى امام (ع) در جنگ‏ها و در سياسات ببينيد چى دارد. اين ذخاير را ما داريم، عرضه استفاده‏اش را نداريم. ذخيره موجود است، همه چيز داريم عرضه استفاده نداريم. مثل اينكه ايران همه چيز دارد اما مى‏دهند به غير. ما كتاب و سنتمان غنى است، همه چيز در آن هست لكن بد معرفى كردند به ما، يعنى كارشناس‏ها از آنوقتى كه راه اروپا باز شد به آسيا و به شرق، كارشناس‏ها دور افتادند و مطالعه كردند آنها بيدار بودند و من و شما توى مدرسه‏ها خواب بوديم. آنها مطالعه كردند، وجب به وجب زمين‏هاى ايران تحت مطالعه قرار گرفته، هر جا نفت بوده نقشه دارند از آن، هر جا مس بوده نقشه دارند از آن، در اين بيابان‏هاى بى آب و علف با شتر آمدند اين كارشناس‏ها، رفتند گرديدند مخازن را، جاهايى را هر چه دارد پيدا كردند و ثبت كردند، مطالعاتشان راجع به ماها هم همين بوده است كه ديده‏اند آن چيزى كه بتواند جلوى اينها را بگيرد عبارت از اسلام است و خدمتگزار به اسلام. اسلام را از آن راه كوبيدند، جدا كردند اسلام را حتى از خود ملت اسلام، حتى از خود خدمتگزاران به قرآن. خود خدمتگزاران به قرآن هم اين مطلب را نمى‏شود حاليشان كرد بعضى از آنها را كه اسلام دين سياست است، اين را شايد عيب مى‏دانند براى اسلام، اسلام سلطنت دارد، نه سلطنت اينطورى، حكومت دارد، اسلام امامت دارد، خلافت دارد، پيغمبر اسلام حكومت تشكيل كرده بود، حضرت امير سلام‏الله عليه حكومت داشت، استاندار داشت، فرماندار داشت، همه اينها را داشت، اينها ارتش داشتند، قواعد ارتش داشتند، همه چيز داشتند. ما مطالعه آنها را كرديم لكن از بس به ما تزريق شده است از آن طرف كه آقا برو سراغ كارت، آقا برو تو نمازت را بخوان چه كار دارى به اينكه اينها چه مى‏كنند، هى چه كار دارى، چه كار دارى، كار ما را به اينجا رساند كه حالا ما اينجا بايد مجتمع بشويم عزا بگيريم. از آن طرف كارشناس‏ها ديدند كه از مردم، روحيات مردم را ملاحظه كردند، ديدند كه روحيات مشرق خصوصاً مسلمين و خصوصاً در مسلمين شيعه خصوصياتشان اين است كه به روحانيتشان ارج قائل مى‏شوند، تبع روحانيت هستند. چه بكنند كه روحانيت را از مردم جدا كنند؟ نقشه كشيدند كه روحانيت را مبتذل كنند پيش ملت.

شما در زمان رضاشاه نبوديد اكثرتان، من ادراك كرده‏ام، كسانى كه به سن من بودند و پيرمرد هستند الان، ادراك كرده‏اند زمان او را. آقا اينها به واسطه نقشه‏اى كه خارج ريخته بود، آخوند را همچو كرده بودند كه آخوند نمى‏توانست نفس بكشد. آخوند در نظر مردم همچو شده بود كه سوار

صحيفه نور ج 5 صفحه 22

اتومبيلش نمى‏كردند. جدا كردند از مردم روحانيت را، منتها نقشه‏شان نگرفت. خواستند بكنند هر چه كردند خداوند والله خير الماكرين لكن يك جائى نقشه‏شان گرفت و آن جدا كردن روحانيت از دانشگاه‏ها، يك روحانى حق نداشت، پيش خودمان حق نداشت كه از يك دانشگاهى يك صحبتى بكند دانشگاهى هم آخوند را به نظرش مى‏آمد كه يك موجود مضرى است كه انگليس‏ها آوردند گذاشتند اينجا. من خودم اين را شاهد بودم، با دو نفر از آقا زاده‏هاى محترم قم ما سوار اتوبوس بوديم در چندين سال پيش از اين مى‏رفتيم چند نفر ديگر هم سوار همان اتوبوس بودند يكى‏شان به ديگرى گفت كه من حالا سال‏هاست كه از اين هيكل‏ها ديگر نديدم (اشاره به ماها) بعد گفت اينها را انگليس‏ها آورده‏اند در نجف و آنجاها گذاشتند براى اينكه مردم را چه بكنند. در نظر دانشگاهى آخوند يا دربارى است يا برگزيده انگليس. در نظر شما هم اين آدم دانشگاهى، نمى‏دانم چه. جدا كردند ملت را بعضى‏اش را از بعضى، استفاده بردند از اين جدايى.

ائتلاف علماء اسلام با طبقات ديگر مايه غلبه بر ابر قدرت هاست

شما ملاحظه فرموديد كه در اين مقدار كم از زمان كه طبقات مختلف با هم ائتلاف كردند و خدا اين ائتلاف را درست كرد، شما ملاحظه كرديد كه اين ائتلاف و اين وحدت كلمه بين جناح معنوى و جناح مادى، بين علماء اسلام و آن طبقات ديگر از هر طايفه‏اى باشند، اين وحدت كلمه باعث شد كه يك ملتى قيام كرد و در اين وحدت كلمه‏اى كه اين ملت دنبال كرد و قيام كرد تمام ابرقدرت عالم را زمين زد، تمام توپ و تانك‏ها را زمين زد. محمدرضا را همه‏تان مى‏شناسيد كه قبل از چند سال چه چيزها برايش مى‏گفتند و خودش چه مداحى‏ها مى‏كرد و قدرت هم داشت، يك مرد قدرتمندى، روسيه با او موافق، آمريكا با او موافق، انگلستان با او موافق، دول اسلامى همه با او موافق، چين با او موافق، همه موافق، ابرقدرت‏ها و بعد از آنها هر چه قدرت بود موافق با او بود. اين قدرت به اين بزرگى را شما ملت، شما ملت سر و پا برهنه‏اى كه همه چيزتان را خوردند قيام كرديد چون وحدت كلمه در كار بود، با مشت‏تان تانك را خرد كرديد، خون بر شمشير غلبه كرد، از تخت فرو كشيد، فرار كرد و رفت منتها مال را هم برد هر چى داشتيم. سه بيليون دلار ظاهرا، سه بيليون و چند صد ميليون (آنكه حالا يك قلمش را نوشتند) خودش برد و عائله‏اش برده. ماها نمى‏توانيم بفهميم كه دزدى اينها در اين مملكت چى بوده است. در يكى از چيزهايى كه به من نوشته بودند راجع به يكى از خواهرهاى اين مرد، نوشته بودند كه يك ويلا در كجا دارد كه چقدر خريده شده است، آنش من يادم نيست اما آنى كه يادم مانده اين است نوشته بود كه پنج ميليون دلار يعنى 35 ميليون تومان خرج گلكارى آنجا شده. من و شما خوابش را هم نمى‏توانيم ببينيم، باور نمى‏توانيم بكنيم. شما نمى‏دانيد كه اينها با اين مملكت چه كردند، نمى‏دانيد معنويت اين مملكت را چطور عقب زدند. مى‏گويم نمى‏دانيد يعنى مى‏دانيد، حالا مى‏دانيد، درست الان همه‏مان مى‏دانيم، الان بدبختى‏ها را همه‏مان مى‏دانيم كه هر چه ما بدبختى داشتيم از اين عائله بود. تا دولت صالح نباشد مملكت صلاحيت پيدا نمى‏كند. يك فرد غير صالح يك مملكت را

صحيفه نور ج 5 صفحه 23

خراب كرد. همه ديديم يك فرد غير صالح، اسمش محمدرضا پهلوى، وزير وقتى مى‏خواهد تعيين كند غير صالح است بايد به جنس خودش باشد (دزدها با دزدها رفيقند دزدها كه با مقدسين رفيق نيستند) وكيل مى‏خواهد تعيين كند به جنس خودش بايد باشد وكيل هم كه دست مردم نبود، مردم در اين پنجاه سال آزادى نداشتند كه، نه يك وكيل و نه يك مجلس و نه يك دولت، هيچى مربوط به ملت نبود همه چيز متكى به خارج بود. يك آدم فاسد را وقتى آوردند گذاشتند سر يك مملكتى، تحميل كردند بر يك مملكتى به آنجا رسيد كه همه چيز مملكت را از دست داد و هى ثناخوانى خودش كرد و وادار كرد كه راديوها هم بگويند و وادار كرد كه مطبوعات هم بگويند، همه را الزام كرد كه بايد بگويند، همه ثناخوانى بايد بكنند.

غارت كليه ذخائر و منابع ملت محروم ايران و ايجاد پايگاه نظامى براى ابرقدرت‏ها

اصلاحات ارضى‏اش را شما ملاحظه كنيد، آقا آنكه اينقدر برايش گفتند و خواندند و نوحه‏خوانى كردند و ثناخوانى كردند، اصلاحات ارضى عبارت از اين شد كه تمام كشاورزهاى ما گدا شدند، كشاورزى از مملكت ما پريد. الان اگر چنانچه همه ملت دست به هم بدهد، بعد از چند سال ممكن است كشاورزى ما به حال اولش برگردد. بازار درست كردند براى آمريكا. گندم‏هايش را او بايد يا بسوزاند يا، به دريا بريزد، مى‏دهد و پول مى‏گيرد، مى‏دهد ارز مى‏گيرد. بازار درست كردند. شما الان هيچ نداريد. تمام زراعت ايران را مى‏گويند براى سى روز يا سى و يك روز كافى است. ايرانى كه يك استانش مثل آذربايجان، مثل خراسان مى‏توانست تمام قوت ايران را متكفل بشود باقى آن مى‏بايست صادر بشود حالا ما براى سى روز يا سى و سه روز، باقى‏اش از كجا؟ از اسرائيل، از آمريكا، از جاهاى ديگر. اين خرابى كه به مملكت ما وارد شد به دست اين آدم ظالم كه نوشت من آمده‏ام خدمت به وطنم بكنم كتاب خدمت به وطنم، ماموريت براى خدمت به وطنم من گفتم صحيح مى‏گويد مامور است كه خدمت به وطنش بكند يعنى وطنش را از همه چيز ساقط كند. اين ماموريت داشت كه ساقط كند اين وطن را از همه چيز، نيروى معنوى را از بين برد. نيروى جوان ما كه بالاترين چيز و صدمه‏اى است كه بر اين خورده، نيروى جوان‏هاست كه فاسد شد، يا طرف مشروبخانه‏ها اينها را كشاندند، يا طرف سينماها اينها را كشاندند، يا تو اين بيابان بردند و مراكز فساد برايشان درست كردند و ترويج كردند. يك جوان سالم براى ما نگذاشتند آقا. بالاترين ضررى كه به اين مملكت خورد اين بود كه نيروى انسانيش رفت. حالا بايد از سر اين نيرو پيدا بشود. خدمت به وطن كرد، خدمت به وطن، زراعتش را بكلى از بين برد، فرهنگ را بكلى از بين برد و ساقط كرد. اگر ما فرهنگ داشتيم كه اين بازى‏سرمان در نمى‏آمد. اگر ما رجال فرهنگى داشتيم، رجال مستقل است، رجال فرهنگى، فرهنگ مستقل بايد باشد. مگر مى‏گذارند اينها؟ مگر سازمان امنيت مى‏گذاشت كه اين كارها درست بشود؟

اقتصادمان را از بين بردند. اگر مهلت بهش داده بود اين ملت، نفت شما را بعد از 10 ، 15 سال تمام كرده بود.... عوض نفت چى دادند؟ اسلحه دادند. چه اسلحه‏اى؟ اسلحه‏هاى مدرنى كه

صحيفه نور ج 5 صفحه 24

كارشناس‏هاى ايرانى نمى‏توانند بفهمند چه هست، چه جور بايد اينها را استعمال كنند. براى چى آوردند اينجا آنها را؟ براى اينكه پايگاه باشد براى آمريكا كه اگر يك وقت با شوروى دعوايش شد اين پايگاه را داشته باشد. نفت را از ما گرفتند به جاى او پايگاه درست كردند، پايگاهى كه اگر بنا بود درست كنند حاضر بودند ميليون‏ها، ميليون‏ها دلار بدهند به يك مملكتى تا بگذارند يك پايگاهى برايشان درست بشود. آنها نفت ما را مى‏گيرند پايگاه درست مى‏كنند. اين مصيبت‏هاى ماست. آخوند دخالت در سياست نكند؟! اين حرف را نزند آخوند؟! اگر آخوند يك همچو حرفى زد آخوند سياسى است. همه چيز ما را بردند، روحانيت ما را پيش مردم ساقط كردند، از بين بردند، جدا كردند قشر روحانى را از از قشر روشنفكر متجدد و همه چيز، هم آنها را بردند، هم شما را بردند. اگر اين نهضت غير از اين يك خاصيت نداشت كه بين طلاب علوم دينيه و قشر دانشگاهى يك رابطه پيدا شد، اگر غير از اين ما هيچى نداشتيم اين بالاترين چيزى بود كه، نتيجه‏اى بود كه حاصل شد از اين نهضت، اگر بگذاريد بماند، اگر بگذارند كه باز اين نتيجه باقى بماند. جديت كنيد. آقا رمز تقدم شما، امروز و رمز پيروزى شما وحدت كلمه است. اگر وحدت كلمه را از دست شما گرفتند باز همان اسارت است و باز همان غارتگرى‏ها اعاده مى‏شود. مثل سابق نيست سابق عذر داشتند نمى‏توانستند. فهميديد كه مى‏توانيد، شما نيرو داريد، ملت با شماست، شما در هر شهر و در هر دهى نيرو داريد، هر روزى كه مى‏خواهيد يك كارى بكنيد نيروهاى شما مردم را راه مى‏اندازند. با هم باشيد، مجتمع باشيد، مهذب باشيد، وحدت كلمه‏تان را حفظ كنيد. الان درصدند كه شماها همه را به جان هم بياندازند و استفاده بكنند، آن موقع آن مرد خدعه مى‏كرد، حالا اين مرد. من توفيق شما را از خداوند مى‏خواهم. من خادم شما و مملكت هستم. آمده‏ام كه بزرگوارى شما را حفظ كنم و آمده‏ام كه دشمن شما را از بين ببرم. من آمده‏ام تا دولت يك دولت مستقل باشد. من آمده‏ام كه دست اجانب را از اين مملكت جدا كنم. من آمده‏ام كه رسوا كنم اينهايى كه به اسم مليت، به اسم - نمى‏دانم - قانون اساسى، به اسم كذا مى‏خواهند مسائل سابق را عود بدهند. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و ما را آشنا كند به وظايف خودمان.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها