پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 1:40 AM
بيانات امام خمينى در جمع عدهاى از روحانيون
قدرت سازنده ديانت، عامل خصومت زورمداران
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان علما و افاضل بايد تشكر كنم. پيروزى ملت مرهون اقدامات علما اولا و ساير طبقات ثانياً بوده است. شما علما همانطور كه وظيفه شرعىتان هست كه امام امت باشيد، پيشقدم باشيد در مسائل امت، دفع كنيد مفاسد را از ملتها، بحمدالله قيام به امر فرموديد و من از قبل ملت شريف ايران از شماها تشكر كنم. خداند انشاءالله روحانيت را كه ذخيره ملت است، پشتوانه ملت است حفظ كند و قوت به او بدهد. دشمنهاى اسلام - و شماها - هم اسلام را بد معرفى كردهاند و هم شما را. دشمنهاى بشريت، اديان را مطلقا مىگويند كه براى اين است كه افيون باشد براى مردم، براى ملت ها. اينها چون ديدهاند كه آن چيزى كه در مقابلشان مىايستد ديانت است، و آن جمعيتى كه در مقابلشان مىايستد جمعيت روحانى است، از اين جهت با اين دو نيرو به مخالفت برخاستند واز زمانهاى بسيار سابق اين دو نيرو را كوبيدهاند. نيروى اسلام را كه بزرگترين نيروست، كوبيدند از جهت اينكه كوشش كردند تا اسلام را بد معرفى كنند، كوشش كردند تا اينكه اسلام را بگويند اگر چيزى هم باشد، يك دعا و يك وردى است، يك آدابى است بين بشر و خدا، آنطورى كه در مسيحيت هست. مسيحيت هم، اين مسيحيت منسوخ اينجور است مسيحيتى كه نسخ شده است، مسيحيت حضرت عيسى نمىتواند اينطور باشد. مسيحيتى كه نسخ شده است، مسيحيت حضرت عيسى نمىتواند اينطور باشد. اينها با اسلام و با ساير اديان مخالفت كردند و اديان را افيون بشر حساب كردند. يعنى گفتهاند كه اديان يك چيزى است كه ثروتمندها و قلدرها درست كردهاند كه مردم را ساكت كنند، تودهها را ساكت كنند به وعده دادن و اين تبليغات تا آنجا رسيده است كه بعد به صورت ديگر به ما هم تزريق كردهاند.
مسئله جدا بودن دين از سياست، مسئلهاى كه با كمال تزوير و خدعه طرح كردند حتى ما را هم مشتبه كردند. حتى كلمه آخوند سياسى يك كلمه فحش است در محيط ما، فلان آخوند سياسى است در صورتى كه آقايان خواندند در دعاهاى معتبر ساسه لعباد معذلك از بس تزريق شده است، از بس اشتباه كارى شده است، ما خودمان هم باورمان است كه دين از سياست جداست. آخوند در محراب برود و شاه هم مشغول دزديش باشد!! هر كس اسلام را مطالعه كرده باشد، قرآن كريم را مطالعه كرده باشد كافى است كه بفهمد اسلام و قرآن كريم تربيت مىكند يك جامعه را در همه چيز. فرق ما
بين اسلام و ساير قوانينى كه در دنيا هست، (قوانين الهى را نمىگويم آنها الان منسوخ است، آنها هم همانطور بوده كه اسلام بوده) فرق ما بين اسلام و آن چيزهاى كه از جانب خدا براى تربيت بشر آمده است با آن چيزهايى كه به دست بشر درست شده است، يك فرق اساسى اين است كه آنچه بشر درست كرده است يك جنبه ضعيف را ملاحظه كرده است. مثلاً قوانينى وضع كردهاند از براى اينكه حفظ نظم بكنند، حفظ انتظامات بكنند، قوانينى وضع كردهاند كه مال همين معاشرت دنياست و كيفيت سياست دنيوى. ابعاد ديگرى كه بشر دارد هيچ مورد توجه قواعدى كه يا قوانينى كه بشر درست كرده است هيچ متوجه او نيست.
تنها قوانين انبياء در برگيرنده تمامى جنبههاست
شما وقتى اسلام را ملاحظه مىكنيد به حسب ابعاد انسانيت او، طرح دارد، قانون دارد، از قبل از اينكه انسان به اين دنيا بيايد قبل از اينكه پدر و مادر انسان ازدواج كند، طرح دارد براى اينكه اين بذر را خوب تربيت كند، طرح دارد اسلام زن را چه جور انتخاب كنيد، شوهر را چه جور انتخاب كنيد، در وقتى كه ازدواج مىكنيد چه وضع باشد، با چه آداب باشد، در وقت لقاح چه آداب باشد، در وقت حمل چه آداب باشد، مثل يك زارعى كه يك تخم زراعت را مىكارد و مواظبت مىكند كه زمين خوب باشد، آب، آب سالم باشد، به موقع برسد، ساير تربيتها تربيتهاى نباتى باشد كه درست تربيت بشود. اسلام براى تربيت انسان از قبل ازدواج پدر و مادر شروع كرده است، زمين را يك زمين سالم مطهر مىخواهد باشد، زوج را يك زوج سالم صحيح انسان صفت انتخاب بكند. بعد هم آداب ديگر تا وقتى كه متولد مىشود و آداب رضاع و آداب حمل و رضاع و تربيت در دامان مادر و تربيت در پيش پدر و تربيتهاى بعدى كه دنبال اين مىآيد. هيچ يك از قوانين بشر تكفل اين امر را ندارد، اين امر مختص به قوانين انبياست. ابعاد ديگرى كه بشر دارد و اصلاً قواعد ديگر دنبالش نبوده است، آن قواعدى است كه براى تهذيب نفس است، براى اينكه انسان يك موجود انسانى - الهى بشود. قرآن كتاب انسانسازى است، مكتب اسلام، مكتب انسانسازى است، انسان بله همه ابعاد، نه فقط يك انسان مادى مىخواهد درست بكند يك انسان الهى مىخواهد درست بكند، همه ابعاد انسان مورد نظرش هست. در اين امور اصلاً ساير قواعد و قوانين كه در دنياى ما هست آنطور مسائل طرح نيست، هر كس هر جور مىخواهد تربيت بشود، توى بازار نرود عربده بكشد، اين را جلويش را مىگيرند، توى منزلش هر غلطى مىخواهد بكند، خلوت را كار ندارند كه در خلوت چه كرد، به شما چه اسلام خلوت و جلوت ندارد. خودت تنها باشى تحت مراقبت هستى، يك نفر همراهت باشد باز همين طور تا آخر.
تامين مسائل دنياى مادى انسان از ابعاد مهم اسلام است
يكى از ابعاد انسان، بعدى است كه در اين دنياى مادى مىخواهد معاشرت بكند، در اين دنياى مادى مىخواهد تاسيس دولت بكند، در اين دنياى مادى مىخواهد تاسيس مثلاً ساير چيزهايى كه
مربوط به ماديتش هست بكند. اسلام اين را هم دارد. آنقدر آيه و روايت كه در سياست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند كتاب فقه را ملاحظه مىكنيد، هفت، هشتتايش كتابى است كه مربوط به عبادات است، باقيش مربوط به سياسات و اجتماعيات و معاشرات و اينطور چيزهاست. ما همه آنها را گذاشتيم كنار و يك بعد را، بعد ضعيفش را گرفتيم. اسلام را همچو بد معرفى كردهاند به ما كه ما هم باورمان آمده است كه اسلام به سياست چه. سياست مال قيصر و محراب مال آخوند!! محراب هم نمىگذارند براى ما باشد. اسلام دين سياست است، حكومت دارد. شما بخشنامه حضرت امير - كتاب حضرت امير - به مالك اشتر را بخوانيد ببينيد چيست. دستورات پيغمبر و دستورهاى امام (ع) در جنگها و در سياسات ببينيد چى دارد. اين ذخاير را ما داريم، عرضه استفادهاش را نداريم. ذخيره موجود است، همه چيز داريم عرضه استفاده نداريم. مثل اينكه ايران همه چيز دارد اما مىدهند به غير. ما كتاب و سنتمان غنى است، همه چيز در آن هست لكن بد معرفى كردند به ما، يعنى كارشناسها از آنوقتى كه راه اروپا باز شد به آسيا و به شرق، كارشناسها دور افتادند و مطالعه كردند آنها بيدار بودند و من و شما توى مدرسهها خواب بوديم. آنها مطالعه كردند، وجب به وجب زمينهاى ايران تحت مطالعه قرار گرفته، هر جا نفت بوده نقشه دارند از آن، هر جا مس بوده نقشه دارند از آن، در اين بيابانهاى بى آب و علف با شتر آمدند اين كارشناسها، رفتند گرديدند مخازن را، جاهايى را هر چه دارد پيدا كردند و ثبت كردند، مطالعاتشان راجع به ماها هم همين بوده است كه ديدهاند آن چيزى كه بتواند جلوى اينها را بگيرد عبارت از اسلام است و خدمتگزار به اسلام. اسلام را از آن راه كوبيدند، جدا كردند اسلام را حتى از خود ملت اسلام، حتى از خود خدمتگزاران به قرآن. خود خدمتگزاران به قرآن هم اين مطلب را نمىشود حاليشان كرد بعضى از آنها را كه اسلام دين سياست است، اين را شايد عيب مىدانند براى اسلام، اسلام سلطنت دارد، نه سلطنت اينطورى، حكومت دارد، اسلام امامت دارد، خلافت دارد، پيغمبر اسلام حكومت تشكيل كرده بود، حضرت امير سلامالله عليه حكومت داشت، استاندار داشت، فرماندار داشت، همه اينها را داشت، اينها ارتش داشتند، قواعد ارتش داشتند، همه چيز داشتند. ما مطالعه آنها را كرديم لكن از بس به ما تزريق شده است از آن طرف كه آقا برو سراغ كارت، آقا برو تو نمازت را بخوان چه كار دارى به اينكه اينها چه مىكنند، هى چه كار دارى، چه كار دارى، كار ما را به اينجا رساند كه حالا ما اينجا بايد مجتمع بشويم عزا بگيريم. از آن طرف كارشناسها ديدند كه از مردم، روحيات مردم را ملاحظه كردند، ديدند كه روحيات مشرق خصوصاً مسلمين و خصوصاً در مسلمين شيعه خصوصياتشان اين است كه به روحانيتشان ارج قائل مىشوند، تبع روحانيت هستند. چه بكنند كه روحانيت را از مردم جدا كنند؟ نقشه كشيدند كه روحانيت را مبتذل كنند پيش ملت.
شما در زمان رضاشاه نبوديد اكثرتان، من ادراك كردهام، كسانى كه به سن من بودند و پيرمرد هستند الان، ادراك كردهاند زمان او را. آقا اينها به واسطه نقشهاى كه خارج ريخته بود، آخوند را همچو كرده بودند كه آخوند نمىتوانست نفس بكشد. آخوند در نظر مردم همچو شده بود كه سوار
اتومبيلش نمىكردند. جدا كردند از مردم روحانيت را، منتها نقشهشان نگرفت. خواستند بكنند هر چه كردند خداوند والله خير الماكرين لكن يك جائى نقشهشان گرفت و آن جدا كردن روحانيت از دانشگاهها، يك روحانى حق نداشت، پيش خودمان حق نداشت كه از يك دانشگاهى يك صحبتى بكند دانشگاهى هم آخوند را به نظرش مىآمد كه يك موجود مضرى است كه انگليسها آوردند گذاشتند اينجا. من خودم اين را شاهد بودم، با دو نفر از آقا زادههاى محترم قم ما سوار اتوبوس بوديم در چندين سال پيش از اين مىرفتيم چند نفر ديگر هم سوار همان اتوبوس بودند يكىشان به ديگرى گفت كه من حالا سالهاست كه از اين هيكلها ديگر نديدم (اشاره به ماها) بعد گفت اينها را انگليسها آوردهاند در نجف و آنجاها گذاشتند براى اينكه مردم را چه بكنند. در نظر دانشگاهى آخوند يا دربارى است يا برگزيده انگليس. در نظر شما هم اين آدم دانشگاهى، نمىدانم چه. جدا كردند ملت را بعضىاش را از بعضى، استفاده بردند از اين جدايى.
ائتلاف علماء اسلام با طبقات ديگر مايه غلبه بر ابر قدرت هاست
شما ملاحظه فرموديد كه در اين مقدار كم از زمان كه طبقات مختلف با هم ائتلاف كردند و خدا اين ائتلاف را درست كرد، شما ملاحظه كرديد كه اين ائتلاف و اين وحدت كلمه بين جناح معنوى و جناح مادى، بين علماء اسلام و آن طبقات ديگر از هر طايفهاى باشند، اين وحدت كلمه باعث شد كه يك ملتى قيام كرد و در اين وحدت كلمهاى كه اين ملت دنبال كرد و قيام كرد تمام ابرقدرت عالم را زمين زد، تمام توپ و تانكها را زمين زد. محمدرضا را همهتان مىشناسيد كه قبل از چند سال چه چيزها برايش مىگفتند و خودش چه مداحىها مىكرد و قدرت هم داشت، يك مرد قدرتمندى، روسيه با او موافق، آمريكا با او موافق، انگلستان با او موافق، دول اسلامى همه با او موافق، چين با او موافق، همه موافق، ابرقدرتها و بعد از آنها هر چه قدرت بود موافق با او بود. اين قدرت به اين بزرگى را شما ملت، شما ملت سر و پا برهنهاى كه همه چيزتان را خوردند قيام كرديد چون وحدت كلمه در كار بود، با مشتتان تانك را خرد كرديد، خون بر شمشير غلبه كرد، از تخت فرو كشيد، فرار كرد و رفت منتها مال را هم برد هر چى داشتيم. سه بيليون دلار ظاهرا، سه بيليون و چند صد ميليون (آنكه حالا يك قلمش را نوشتند) خودش برد و عائلهاش برده. ماها نمىتوانيم بفهميم كه دزدى اينها در اين مملكت چى بوده است. در يكى از چيزهايى كه به من نوشته بودند راجع به يكى از خواهرهاى اين مرد، نوشته بودند كه يك ويلا در كجا دارد كه چقدر خريده شده است، آنش من يادم نيست اما آنى كه يادم مانده اين است نوشته بود كه پنج ميليون دلار يعنى 35 ميليون تومان خرج گلكارى آنجا شده. من و شما خوابش را هم نمىتوانيم ببينيم، باور نمىتوانيم بكنيم. شما نمىدانيد كه اينها با اين مملكت چه كردند، نمىدانيد معنويت اين مملكت را چطور عقب زدند. مىگويم نمىدانيد يعنى مىدانيد، حالا مىدانيد، درست الان همهمان مىدانيم، الان بدبختىها را همهمان مىدانيم كه هر چه ما بدبختى داشتيم از اين عائله بود. تا دولت صالح نباشد مملكت صلاحيت پيدا نمىكند. يك فرد غير صالح يك مملكت را
خراب كرد. همه ديديم يك فرد غير صالح، اسمش محمدرضا پهلوى، وزير وقتى مىخواهد تعيين كند غير صالح است بايد به جنس خودش باشد (دزدها با دزدها رفيقند دزدها كه با مقدسين رفيق نيستند) وكيل مىخواهد تعيين كند به جنس خودش بايد باشد وكيل هم كه دست مردم نبود، مردم در اين پنجاه سال آزادى نداشتند كه، نه يك وكيل و نه يك مجلس و نه يك دولت، هيچى مربوط به ملت نبود همه چيز متكى به خارج بود. يك آدم فاسد را وقتى آوردند گذاشتند سر يك مملكتى، تحميل كردند بر يك مملكتى به آنجا رسيد كه همه چيز مملكت را از دست داد و هى ثناخوانى خودش كرد و وادار كرد كه راديوها هم بگويند و وادار كرد كه مطبوعات هم بگويند، همه را الزام كرد كه بايد بگويند، همه ثناخوانى بايد بكنند.
غارت كليه ذخائر و منابع ملت محروم ايران و ايجاد پايگاه نظامى براى ابرقدرتها
اصلاحات ارضىاش را شما ملاحظه كنيد، آقا آنكه اينقدر برايش گفتند و خواندند و نوحهخوانى كردند و ثناخوانى كردند، اصلاحات ارضى عبارت از اين شد كه تمام كشاورزهاى ما گدا شدند، كشاورزى از مملكت ما پريد. الان اگر چنانچه همه ملت دست به هم بدهد، بعد از چند سال ممكن است كشاورزى ما به حال اولش برگردد. بازار درست كردند براى آمريكا. گندمهايش را او بايد يا بسوزاند يا، به دريا بريزد، مىدهد و پول مىگيرد، مىدهد ارز مىگيرد. بازار درست كردند. شما الان هيچ نداريد. تمام زراعت ايران را مىگويند براى سى روز يا سى و يك روز كافى است. ايرانى كه يك استانش مثل آذربايجان، مثل خراسان مىتوانست تمام قوت ايران را متكفل بشود باقى آن مىبايست صادر بشود حالا ما براى سى روز يا سى و سه روز، باقىاش از كجا؟ از اسرائيل، از آمريكا، از جاهاى ديگر. اين خرابى كه به مملكت ما وارد شد به دست اين آدم ظالم كه نوشت من آمدهام خدمت به وطنم بكنم كتاب خدمت به وطنم، ماموريت براى خدمت به وطنم من گفتم صحيح مىگويد مامور است كه خدمت به وطنش بكند يعنى وطنش را از همه چيز ساقط كند. اين ماموريت داشت كه ساقط كند اين وطن را از همه چيز، نيروى معنوى را از بين برد. نيروى جوان ما كه بالاترين چيز و صدمهاى است كه بر اين خورده، نيروى جوانهاست كه فاسد شد، يا طرف مشروبخانهها اينها را كشاندند، يا طرف سينماها اينها را كشاندند، يا تو اين بيابان بردند و مراكز فساد برايشان درست كردند و ترويج كردند. يك جوان سالم براى ما نگذاشتند آقا. بالاترين ضررى كه به اين مملكت خورد اين بود كه نيروى انسانيش رفت. حالا بايد از سر اين نيرو پيدا بشود. خدمت به وطن كرد، خدمت به وطن، زراعتش را بكلى از بين برد، فرهنگ را بكلى از بين برد و ساقط كرد. اگر ما فرهنگ داشتيم كه اين بازىسرمان در نمىآمد. اگر ما رجال فرهنگى داشتيم، رجال مستقل است، رجال فرهنگى، فرهنگ مستقل بايد باشد. مگر مىگذارند اينها؟ مگر سازمان امنيت مىگذاشت كه اين كارها درست بشود؟
اقتصادمان را از بين بردند. اگر مهلت بهش داده بود اين ملت، نفت شما را بعد از 10 ، 15 سال تمام كرده بود.... عوض نفت چى دادند؟ اسلحه دادند. چه اسلحهاى؟ اسلحههاى مدرنى كه
كارشناسهاى ايرانى نمىتوانند بفهمند چه هست، چه جور بايد اينها را استعمال كنند. براى چى آوردند اينجا آنها را؟ براى اينكه پايگاه باشد براى آمريكا كه اگر يك وقت با شوروى دعوايش شد اين پايگاه را داشته باشد. نفت را از ما گرفتند به جاى او پايگاه درست كردند، پايگاهى كه اگر بنا بود درست كنند حاضر بودند ميليونها، ميليونها دلار بدهند به يك مملكتى تا بگذارند يك پايگاهى برايشان درست بشود. آنها نفت ما را مىگيرند پايگاه درست مىكنند. اين مصيبتهاى ماست. آخوند دخالت در سياست نكند؟! اين حرف را نزند آخوند؟! اگر آخوند يك همچو حرفى زد آخوند سياسى است. همه چيز ما را بردند، روحانيت ما را پيش مردم ساقط كردند، از بين بردند، جدا كردند قشر روحانى را از از قشر روشنفكر متجدد و همه چيز، هم آنها را بردند، هم شما را بردند. اگر اين نهضت غير از اين يك خاصيت نداشت كه بين طلاب علوم دينيه و قشر دانشگاهى يك رابطه پيدا شد، اگر غير از اين ما هيچى نداشتيم اين بالاترين چيزى بود كه، نتيجهاى بود كه حاصل شد از اين نهضت، اگر بگذاريد بماند، اگر بگذارند كه باز اين نتيجه باقى بماند. جديت كنيد. آقا رمز تقدم شما، امروز و رمز پيروزى شما وحدت كلمه است. اگر وحدت كلمه را از دست شما گرفتند باز همان اسارت است و باز همان غارتگرىها اعاده مىشود. مثل سابق نيست سابق عذر داشتند نمىتوانستند. فهميديد كه مىتوانيد، شما نيرو داريد، ملت با شماست، شما در هر شهر و در هر دهى نيرو داريد، هر روزى كه مىخواهيد يك كارى بكنيد نيروهاى شما مردم را راه مىاندازند. با هم باشيد، مجتمع باشيد، مهذب باشيد، وحدت كلمهتان را حفظ كنيد. الان درصدند كه شماها همه را به جان هم بياندازند و استفاده بكنند، آن موقع آن مرد خدعه مىكرد، حالا اين مرد. من توفيق شما را از خداوند مىخواهم. من خادم شما و مملكت هستم. آمدهام كه بزرگوارى شما را حفظ كنم و آمدهام كه دشمن شما را از بين ببرم. من آمدهام تا دولت يك دولت مستقل باشد. من آمدهام كه دست اجانب را از اين مملكت جدا كنم. من آمدهام كه رسوا كنم اينهايى كه به اسم مليت، به اسم - نمىدانم - قانون اساسى، به اسم كذا مىخواهند مسائل سابق را عود بدهند. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و ما را آشنا كند به وظايف خودمان.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته