0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:40 AM

 

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 281

تاريخ 12/11/57

بيانات امام خمينى در بهشت زهرا

بسم الله الرحمن الرحيم

تسليت و تشكر از ملت مصيبت ديده

ما در اين مدت مصيبت‏ها ديده‏ايم، مصيبت‏هاى بسيار بزرگ و بعضى پيروزها حاصل شد كه البته آن هم بزرگ بوده، مصيبت‏هاى زن‏هاى جوان مرده، مردهاى اولاد از دست داده، طفل‏هاى پدر از دست داده.

من وقتى چشمم به بعضى از اينها كه اولاد خودشان را از دست داده‏اند مى‏افتد، سنگينى در دوشم پيدا مى‏شود كه نمى‏توانم تاب بياورم. من نمى‏توانم از عهده اين خسارات كه بر ملت ما وارد شده است برآيم، من نمى‏توانم تشكر از اين ملت بكنم كه همه چيز خودش را در راه خدا داد، خداى تبارك و تعالى بايد به آنها اجر عنايت فرمايد.

من به مادرهاى فرزند از دست داده تسليت عرض مى‏كنم و در غم آنها شريك هستم. من به پدرهاى جوان داده، من به آنها تسليت عرض مى‏كنم. من به جوان‏هائى كه پدرانشان را در اين مدت از دست داده‏اند تسليت عرض مى‏كنم.

اصل رژيم سلطنتى، خلاف قانون، قواعد عقلى و حقوق بشر

خوب، ما حساب بكنيم كه اين مصيبت‏ها براى چه به اين ملت وارد شد، مگر اين ملت چه مى‏گفت و چه مى‏گويد كه از آنوقتى كه صداى ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اينها ادامه دارد؟ ملت ما چه مى‏گفتند كه مستحق اين عقوبات شدند؟ ملت ما يك مطلبش اين بود كه اين سلطنت پهلوى از اول كه پايه گذارى شد برخلاف قوانين بود. آنهائى كه در سن من هستند، مى‏دانند و ديده‏اند كه مجلس موسسان كه تاسيس شد، با سرنيزه تاسيس شد، ملت هيچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنيزه تاسيس كردند و با زور، وكلاى آن را وادار كردند به اينكه به رضاشاه راى سلطنت بدهند. پس اين سلطنت از اول يك امر باطلى بود، بلكه اصل رژيم سلطنتى از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلى است و خلاف حقوق بشر است. براى اينكه ما فرض مى‏كنيم كه يك ملتى تمامشان راى داند. كه يك نفرى سلطان باشد، بسيار خوب، اينها از باب اينكه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، راى آنها براى آنها قابل عمل

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 282

است لكن اگر چنانچه يك ملتى راى دادند (ولو تمامشان) به اينكه اعقاب اين سلطان هم سلطان باشد، اين به چه حقى ملت پنجاه سال از اين، سرنوشت ملت بعد را معين مى‏كند؟ سرنوشت هر ملتى به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائيد كه زمان اول قاجاريه نبوديم، اگر فرض كنيم كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك رفراندمى تحقق پيدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنيم كه راى مثبت دادند، اما راى مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطينى كه بعدها مى‏آيند. در زمانى كه ما بوديم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هيچ يك از ما زمان آقامحمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه راى دادند براى سلطنت قاجاريه، به چه حقى راى دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پيش از اين، صدوپنجاه سال پيش از اين، يك ملتى بوده، يك سرنوشتى داشته است و اختيارى داشته ولى او اختيار ماها را نداشته است كه يك سلطانى را بر ما مسلط كند. ما فرض مى‏كنيم كه اين سلطنت پهلوى، اول كه تاسيس شد به اختيار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختيار مردم تاسيس كردند و اين اسباب اين مى‏شود كه بر فرض اينكه اين امر باطل صحيح باشد، فقط رضاخان سلطان باشد آن هم بر آن اشخاصى كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر اين جمعيتى كه الان بيشتر شان، بلكه الا بعض قليلى از آنها ادارك آنوقت را نكرده‏اند، چه حقى داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؟ بنابر اين سلطنت محمدرضا اولاً كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تاسيس شده بود مجلس، غير قانونى است، پس سلطنت محمدرضا هم غير قانونى است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنيم كه قانونى بوده، چه حقى آنها داشتند كه براى ما سرنوشت معين كنند؟ هر كسى سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهاى ما ولى ما هستند؟ مگر آن اشخاصى كه درصد سال پيش از اين، هشتاد سال پيش از اين بودند، مى‏توانند سرنوشت يك ملتى را كه بعدها وجود پيداكنند، آنها تعيين بكنند؟ اين هم يك دليل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونى نيست. علاوه بر اين، اين سلطنتى كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنيم كه صحيح بوده است، اين ملتى كه سرنوشت خودش با خودش بايد باشد، در اين زمان مى‏گويد كه ما نمى‏خواهيم اين سلطان را. وقتى كه اينها راى دادند به اينكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژيم سلطنتى را نمى‏خواهيم، سرنوشت اينها با خودشان است. اين هم يك راه است از براى اينكه سلطنت او باطل است.

غير قانونى بودن شاه، مجلس و دولت منبعث از آن

حالا مى‏آئيم سراغ دولت‏هائى كه ناشى شده از سلطنت محمدرضا و مجلس‏هائى كه ما داريم. در تمام طول مشروطيت الا بعضى از زمان‏ها آن هم نسبت به بعض از وكلا، مردم دخالت نداشتند در تعيين وكلا. شما الان اطلاع داريد كه در اين مجلسى كه حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ايران هستيد، شما ملتى هستيد كه در تهران سكنى داريد، من از شما مردم تهران سؤال مى‏كنم كه آيا اين وكلائى كه در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 283

در مجلس شورا شما اطلاع داشتيد كه اينها را خودتان تعيين كنيد؟ اكثر اين مردم مى‏شناسند اين افرادى را كه به عنوان مجلس و به عنوان وكيل مجلس سنا يا مجلس شورا در مجلس هستند؟ يا اين هم با زور تعيين شده بدون اطلاع مردم؟ مجلسى كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضايت مردم است، اين مجلس، مجلس غيرقانونى است. بنابر اين اينهائى كه در مجلس نشسته‏اند و مال ملت را گرفته‏اند به عنوان اينكه حقوق هر فرض كنيد كه وكيلى اينقدر است، اين حقوق را حق نداشتند بگيرند و ضامن هستند. آنهائى هم كه در مجلس سنا هستند، آن‏ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتى كه ناشى مى‏شود از يك شاهى كه خودش و پدرش غير قانونى است، خودش علاوه بر او غيرقانونى است، وكلائى كه تعيين كرده است غيرقانونى است، دولتى كه از همچو مجلسى و همچو سلطانى انشاء بشود، اين دولت غيرقانونى است. اين ملت حرفى را كه داشتند در زمان محمدرضاخان مى‏گفتند كه اين سلطنت را ما نمى‏خواهيم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم مى‏گويند كه ما اين وكلا را غيرقانونى مى‏دانيم، اين مجلس سنا را غيرقانونى مى‏دانيم، اين دولت را غيرقانونى مى‏دانيم. آيا كسى كه خودش از ناحيه مجلس،از ناحيه مجلس سنا، از ناحيه شاه منصوب است و همه آنها غير قانونى هستند، مى‏شود كه قانونى باشد؟ ما مى‏گوئيم كه شما غير قانونى هستيد بايد برويد. ما اعلام مى‏كنيم كه الان دولتى كه به اسم دولت قانونى خودش را معرفى مى‏كند، حتى خودش قبول ندارد كه قانونى است، خودش تا چند سال پيش از اين، تا آنوقتى كه دستش نيامده بود اين وزارت، قبول داشت كه غيرقانونى است، حالا چه شده است كه مى‏گويد من قانونى هستم؟ اين مجلس غيرقانونى است، از خود وكلا بپرسيد كه آيا شما را ملت تعيين كرده است؟ هر كدام ادعا كردند كه ملت تعيين كرده است، ما دستشان را مى‏دهيم دست يك نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابيه‏اش، در حوزه انتخابيه‏اش از مردم سؤال مى‏كنيم كه اين آقا آيا وكيل شما هست، شما او را تعيين كرديد؟ حتماً بدانيد كه جواب آنها نفى است. بنابر اين آيا يك ملتى كه فرياد مى‏كند كه ما اين دولت مان، اين شاه مان، اين مجلس مان برخلاف قوانين است و حق شرعى و حق قانونى و حق بشرى ما اين است كه سرنوشت مان دست خودمان باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براى ما درست بكنند، در تهران، يك قبرستان هم در جاهاى ديگر؟

اصلاحات شاه، افساد مملكت

من بايد عرض كنم كه محمد رضاى پهلوى، اين خائن خبيث براى ما رفت، فرار كرد و همه چيز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد، قبرستان‏هاى ما را آباد كرد. مملكت ما را از ناحيه اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ريخته است كه اگر چنانچه بخواهيم ما اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم، سال‏هاى طولانى با همت همه مردم، نه يك دولت اين كار را مى‏تواند بكند و نه يك قشر از اقشار مردم اين كار را مى‏توانند بكنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمى‏توانند اين به هم ريختگى اقتصاد را از بين ببرند. شما ملاحظه كنيد، به اسم اينكه ما مى خواهيم زراعت را، دهقان‏ها را دهقان كنيم، تا حالا رعيت بودند و ما مى‏خواهيم حالا دهقانشان‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 284

كنيم،اصلاحات ارضى درست كردند، اصلاحات ارضى شان بعد از اين مدت طولانى به اينجا منتهى شد كه بكلى دهقانى از بين رفت، بكلى زراعت ما از بين رفت و الان شما در همه چيز محتاجيد به خارج يعنى محمدرضا اين كار را كرد تا بازار درست كند از براى امريكا و ما محتاج به او باشيم در اينكه گندم از او بياوريم، برنج از او بياوريم، همه چيز را، تخم مرغ از او بياوريم يا از اسرائيل كه دست نشانده امريكاست بياوريم.

بنابراين كارهائى كه اين آدم كرده به عنوان اصلاح، اين كارها خودش افساد بوده است. قضيه اصلاحات ارضى يك لطمه‏اى بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شايد بيست سال ديگر ما نتوانيم اين را جبرانش بكنيم مگر همه ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا سال بگذرد و جبران بشود اين معنا. فرهنگ ما را يك فرهنگ عقب نگه داشته درست كرده است، فرهنگ ما را اين عقب نگه داشته به طورى كه الان جوان‏هاى ما تحصيلاتشان در اينجا تحصيلات تام و تمام نيست و بايد بعد از اينكه يك مدتى در اينجا يك نيمه تحصيلى كردند آن هم با اين مصيبت ها، آن هم با اين چيزها، بايد بروند در خارج تحصيل بكنند. ما پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است دانشگاه داريم و قريب سى و چند سال است كه اين دانشگاه را داريم لكن چون خيانت شده است به ما، از اين جهت رشد نكرده، رشد انسانى ندارد، تمام انسان‏ها و نيروى انسانى ما را از بين برده است اين آدم.

ما با مراكز فحشاو فساد مخالفيم، نه با تمدن و مظاهر آن

اين آدم به واسطه نوكرى كه داشته، مراكز فحشا درست كرده، تلويزيونش مركز فحشاست، راديويش بسياريش فحشاست، مراكزى كه اجازه دادند براى اينكه باز باشد، مراكز فحشاست، اينها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب فروشى بيشتر از كتابفروشى است، مراكز فساد ديگر الى ماشاءالله است . براى چه؟ سينماى ما مركز فحشاست. ما با سينما مخالف نيستيم ما با مركز فحشا مخالفيم. ما با راديو مخالف نيستيم ما با فحشا مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم ما با آن چيزى كه در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروى انسانى ماست، با آن مخالف هستيم. ما كى مخالفت كرديم با تجدد، با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتى كه از اروپا پايش را در شرق گذاشت خصوصاً در ايران، مركز چيزى كه بايد از آن استفاده تمدن بكنند ما را به توحش كشانده است. سينما يكى از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت اين مردم، در خدمت تربيت اين مردم باشد و شما مى‏دانيد كه جوان‏هاى ما را اينها به تباهى كشيده‏اند و همين طور ساير اين جاها. ما با اينها در اين جهات مخالف هستيم. اينها به همه معنا خيانت كرده‏اند به مملكت ما.

و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غير دادند، به آمريكا و غير از امريكا دادند، آنى كه به امريكا دادند عوض چه گرفتند؟ عوض، اسلحه براى پايگاه درست كردن براى آقاى امريكا. ما، هم نفت داديم و هم پايگاه براى آنها درست كرديم. امريكا با اين حيله كه اين مرد هم دخالت داشت، با اين حيله نفت را از ما برد و براى خودش در عوض پايگاه درست كرد يعنى اسلحه آورده اينجا كه‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 285

ارتش ما نمى‏تواند اين اسلحه را استعمال بكند، بايد مستشارهاى آنها باشند، بايد كارشناس‏هاى آنها باشند. اين هم از ناحيه نفت كه اين نفت ما را اگر چند سال ديگر خداى نخواسته اين عمر پيدا كرده بود، عمر سلطنتى پيدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود، زراعت مان را هم كه تمام كرده، اين ملت بكلى ساقط شده بود و بايد عملگى كند براى اغيار. ما كه فرياد مى‏كنيم از دست اين، براى اين است. خون‏هاى جوان‏هاى ما براى اين جهات ريخته شده، براى اينكه آزادى مى‏خواهيم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق بسر برديم. نه مطبوعات داشتيم، نه راديوى صحيح داشتيم، نه تلويزيون صحيح داشتيم، نه خطيب توانست حرف بزند، نه اهل منبر مى‏توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت مى‏توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد، نه هيچ يك از اقشار ملت كارشان را مى‏توانستند ادامه بدهند و در زمان ايشان هم همين اختناق به طريق بالاتر باقى است و باقى بود و الا هم باز نيمه حشاشه او كه باقى است، نيمه حشاشه اين اختناقى هم باقى است. ما مى گوئيم كه خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اينها غير قانونى است واگر ادامه به اين بدهند اينها مجرمند و بايد محاكمه بشوند و ما آنها را محاكمه مى‏كنيم.

اجانب و اشرار، تنها حاميان دولت غير قانونى شاه

من دولت تعيين مى‏كنم، من تو دهن اين دولت مى‏زنم، من دولت تعيين ميكنم، من به پشتيبانى اين ملت دولت تعيين مى‏كنم، من به واسطه اينكه ملت مرا قبول دارد (تكبير حضار) اين آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقايش هم قبولش ندارد، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط امريكا از اين پشتيبانى كرده و فرستاده به ارتش دستور داده كه از او پشتيبانى بكنيد، انگليس هم از اين پشتيبانى كرده و گفته است كه بايد از اين پشتيبانى بكنيد. يك نفر آدمى كه نه ملت قبولش دارد نه هيچ يك از طبقات ملت از هر جا بگوئيد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه مى‏آورند توى خيابان ها، از خودشان هست اين اشرار، فرياد هم مى‏كنند، از اين حرف‏ها هم مى‏زنند لكن ملت اين است، اين ملت است (اشاره به حضار). مى‏گويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نمى‏شود. خوب واضح است اين، يك مملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غيرقانونى بايد برود، تو غيرقانونى هستى، دولتى كه ما مى‏گوئيم، دولتى است كه متكى به آراء ملت است، متكى به حكم خداست، تو بايد يا خدا را انكار كنى يا ملت را. بايد سرجايش بنشيند اين آدم و يا اينكه به امر امريكا و اينها وادار كند يك دسته‏اى از اشرار را اين ملت را قتل عام كند.

در برابر نقشه هاى اجانب بيدار باشيد

ما تا هستيم نمى‏گذاريم اينها سلطه پيدا كنند، ما نمى‏گذاريم

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 286

دوباره اعاده بشود آن حيثيت سابق و آن ظلم‏هاى سابق، ما نخواهيم گذشت كه محمدرضا برگردد، اينها مى‏خواهند او را برگردانند، بيدار باشيد. اى مردم! بيدار باشيد، نقشه دارند مى‏كشند، ستاد درست كرده مرديكه در آن جائى كه هست، روابط دارند درست مى‏كنند، مى‏خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدى كه همه چيزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستى ما به كام امريكا برود. ما نخواهيم گذاشت، تا جان داريم نخواهيم گذاشت و من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض مى‏كنم بر همه ما واجب است كه اين نهضت را ادامه بدهيم تاآنوقتى كه اينها ساقط بشوند و ما به واسطه آراء مردم، مجلس سنا درست بكنيم و دولت اول را، دولت دائمى را تعيين بكنيم.

نصحيت و تشكرى به ارتش

و من بايد يك نصحيت به ارتش بكنم و يك تشكر از يكى از اركان ارتش، يك قشرهائى از ارتش. اما آن نصحيتى كه مى‏كنم اين است كه ما مى‏خواهيم كه شما مستقل باشيد، ماها داريم زحمت مى‏كشيم، ماها خون داديم، ماها جوان داديم، ماها حيثيت و آبرو داديم، مشايخ ما حبس رفتند، زجر كشيدند، مى‏خواهيم كه ارتش ما مستقل باشد. آقاى ارتشبد! شما نمى‏خواهيد؟ شما نمى‏خواهيد مستقل باشيد؟ آقاى سرلشكر! شما نمى‏خواهيد مستقل باشيد، شما مى‏خواهيد نوكر باشيد؟

من به شما نصحيت مى‏كنم كه بيائيد در آغوش ملت، همان كه ملت مى‏گويد بگوئيد، ما بايد مستقل باشيم، ملت مى‏گويد ارتش بايد مستقل باشد، ارتش نبايد زير فرمان مستشارهاى آمريكا و اجنبى باشد، شما هم بيائيد، ما براى خاطر شما اين حرف را مى‏زنيم، شما هم بيائيد براى خاطر خودتان اين حرف را بزنيد، بگوئيد (ما مى‏خواهيم مستقل باشيم، ما نمى‏خواهيم اين مستشارها باشند.) ما كه اين حرف را مى‏زنيم كه ارتش بايد مستقل باشد، جزاى ما اين است كه بريزيد توى خيابان خون جوان‏هاى ما را بريزيد كه چرا مى‏گوئيد من بايد مستقل باشم ما مى‏خواهيم تو آقا باشى.

و اما تشكر مى‏كنم از اين قشرهائى كه متصل شدند به ملت، اينها آبروى خودشان را، آبروى كشورشان را، آبروى ملت شان را اينها حفظ كردند. اين درجه دارها، همافرها، افسرهاى نيروى هوائى، اينها همه مورد تشكر و تمجيد ما هستند و همين طور آنهائى كه در اصفهان و در همدان و در ساير جاها، اينها تكليف شرعى، ملى، كشورى خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتيبانى از نهضت اسلامى ملت را كردند ما از آنها تشكر مى‏كنيم و به اينهائى كه متصل نشدند مى‏گوئيم كه متصل بشويد به اينها، اسلام براى شما بهتر از كفر است، ملت براى شما بهتر از اجنبى است. ما براى شما مى‏گوئيم اين مطلب را، شما هم براى خودتان اين كار را بكنيد، رها بكنيد اين را، خيال نكنيد كه اگر رها

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 287

كرديد ما مى‏آئيم شما را به دار مى‏زنيم. اين چيزهائى است كه شماها يا كسان ديگر درست كرده‏اند والا اين همافرها و اين درجه‏دارها و اين افسرها كه آمدند و متصل شدند، ما با كمال عزت و سعادت آنها را حفظ مى كنيم و ما مى‏خواهيم كه مملكت، مملكت قوى باشد، ما مى‏خواهيم كه مملكت داراى يك نظام قدرتمند باشد، ما نمى‏خواهيم نظام را به هم بزنيم، ما مى‏خواهيم نظام محفوظ باشد لكن نظام ناشى از ملت در خدمت ملت، نه نظامى كه ديگران سرپرستى‏اش را بكنند و ديگران فرمان به آن بدهند.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها