0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:38 AM

  

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 13

تاريخ 11/9/57

بيانات امام خمينى در مورد اهميت و نتايج قيام لله در پاريس

شاه، بر باد دهنده نيروهاى مادى و معنوى ملت

بسم الله الرحمن الرحيم

ما كه سال‏هاى طولانى با حكومت شاه مخالفيم و باز بعضى‏ها خودشان را به نفهمى مى‏زنند و در گوش خودشان را مى‏گيرند، ما يك چنين عنصرى را شناخته بوديم، يك همچو موجودى كه هر روز براى ملت ايران مصيبت درست مى‏كند و جوان‏هاى ما را به خاك و خون مى‏كشد. از اول كه مخالفت شد، البته مخالفت اينطور درجه به درجه بالا آمد، هى هر چه ظلمش زيادتر شد مخالفت زيادتر شد تا اينكه رسيد به جايى كه ديديم همه چيز ما را به باد داد، همه مخازن ملى ما را به ديگران داد، همه نيروهاى فعال ما را نگذاشت ترقى بكند، فرهنگ ما را عقب راند، همه چيز ما را به باد داد. حالا كه اوج گرفته است مخالفت ملت و همه برخلاف او قيام كرده‏اند، حالا يك ديوانه‏اى شده‏است كه هيچ انسان نمى‏تواند تصور كند كه چه وضعى از براى حكومت او، از براى خود او يك دسته سرباز را آورده است و دولت تشكيل داده، يك عده اشخاص جانى دولت تشكيل داده‏اند كه همه‏شان شبيه به خودش هستند و اينها را مسلط كرده است بر مملكت ما و در اين بيست و چهار ساعت كه از ماه محرم مى‏گذرد اعداد كشته‏ها را بعضى‏ها قلم‏هاى درشت مى‏گويند. (من كه حالا نمى‏توانم بفهمم).

از دو مبدا تاكنون خبر رسيده است كه حدود بيست هزار نفر كشته‏هاى اين بيست و چهار ساعت بوده است كه حالا بعدش چه خواهد شد. من نمى‏دانم. من نمى‏توانم باور بكنم كه يك چنين عددى باشد لكن از دو مبدا تا حالا يك همچو اطلاع رسيده است، البته كمتر هم گفته شده است.

چه جرمى بوده؟ چه كرده است اين ملت ؟ جز اينكه خوب، يك حرف صحيح مى‏زنند و آن اينكه ما يك حكومت عادل مى‏خواهيم، يك حكومتى مى‏خواهيم كه منافع مملكت مان خرج خود مملكت بشود. ما مرتب مى‏گوئيم حكومت اسلامى، آقايان خيال مى‏كنند حكومت اسلامى از آن طرف دنيا مى‏آيد، يك چيزى است كه هيچ كس نمى‏تواند تصورش را بكند، ما مى‏گوييم كه يك دزدى را برداريد يك صحيح‏العملى را جاى او بگذاريد اين خيلى مهم است؟!

اسلام براى حكومت شرط قرار داده، بايد عادل باشد، بايد امين باشد، يك حكومت امينى سركار بيايد، احكام اسلام باقيش را همه مى‏دانند. ما كه مى‏گوييم حكومت اسلامى، براى اينكه يك همچو چيزى در كار نباشد، يك همچو موجودى تمام سرنوشت يك ملت را در دست نگيرد. اينها قريب

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 14

پنجاه سال است كه اين مملكت را همه چيزش را از بين بردند، اينها را آمريكايى‏ها آوردند سركار و الان ديگر در مشت آنهاست براى اينكه همه جهاتى كه در ايران هست، چه از نيروهاى فعاله آدمى و چه از مخازن زيرزمينى و چه آن اموال روى زمينى، همه اينها به باد فنا مى‏رود يا در جيب آنها مى‏رود يا در جيب همين طايفه مى‏رود. حالا كه چندين بيليون پول را از ايران خارج كرده‏اند كه صورت‏هايش را آوردند و ما ديديم (لابد شماها هم ديديد) حالا تازه به فكر اين افتادند كه بعد از اينكه بردند و خوردند و از بين بردند به فكر اينكه: (نه ديگر نبايد بيرون ببريم) كدام را نبايد بيرون ببريد؟ بردند تمام شد. آنكه مربوط به شاه و مربوط به كسانى كه از دارودسته شاه بود اين خائن‏ها بردند. هشتصد ميليون هر كدامشان، دويست ميليون، سيصد ميليون دلار، دويست ميليون دلار، پانصد ميليون دلار، چقدر دلار بردند. يك صورت خيلى بلندى آوردند ما هم ديديم كه چه اشخاصى بردند، از نظامى گرفته، از دربارى گرفته، از وزرا گرفته تا اجزاء سازمان امنيت گرفته، همين كه همه حول و حوش خودش بودند و اين ملت را غارت كردند، پول‏هايشان را در بانك‏ها گذاشتند، حالايى كه مى‏بينند احتمال اين است كه يك وقتى جلويشان را بگيرند پول‏هايشان را نقل كردند به خارج.

استمداد و توبه شاه حربه‏اى براى حفظ سلطنت

ملت ايران نبايد بگذارند كه خود اينها بروند، خود اينها را بايد بيخ گلويشان را بگيرند پول‏ها را از آن‏ها درآورند. اينها همه‏اش از ملك ملت ماست كه به جيب اينها رفته. شاه اگر كنار هم برود بايد بيخ گلويش را بگيرند، آنكه خورده‏است بگيرند از او، اين جناياتى كه كرده بايد عوضش را از او بگيرند و تلافى كنند. اينهمه آدم كشته‏اند، حالا اعلى حضرت ديگر توبه كرده‏اند! اين توبه آقاست! اين توبه‏اى كه چند روز پيش از اين براى بازى دادن مردم، يك دسته هم خودشان را به بازى خوردن مى‏زنند نه اينكه نمى‏فهمند از باب اينكه يا مسامحه كارند يا منافعى دارند آنها، خودشان را به بازى خوردن مى‏زنند يك وقتى و لهذا پيشنهاد مى‏كنند كه خوب، آخر ايشان مى‏گويد من توبه كردم خوب ديگر چه مى‏گوييد شماها؟ اين توبه كرده، آمد به پيشگاه ملت و از علماء اعلام عذر خواست و گفت: (ما اشتباهات ديگر بعد از اين نمى‏كنيم) اين آقايى كه مى‏گويد ما ديگر اشتباهات نمى‏كنيم و ما ديگر تكرار نمى‏كنيم اعمال سابق را، اين است كه الان مى‏بينيم كه در اين بيست و چهار ساعت اينها چه كردند با ملت ما و الان چه مى‏كنند را، من ديگر نمى‏دانم. بدانيد كه حتماً كه الان مشغولند، هر روز تلفن از خارج مى‏آيد و آقايان كه تلفن را مى‏گيرند اين است كه جاهاى مختلف گفته‏اند كشتار هست در آنها، در شهرستان‏ها و همه خيابان‏هاى تهران الان پر است از اينها و بسيارى از شهرهاى ايران الان همه منقلب هستند. اين كماندوها و اين كولى‏ها را كه همين سازمان امنيت بپا مى‏كرد و امثال اينها را آوردند در شهرها و ريختند و اين همان كلمه‏اى است كه خود او هم گفته كه من اگر بخواهم بروم، ايران را به يك تل خاك در مى‏آورم مى‏روم.اين الان فهميده كه بايد برود، الان دارد همان مطلب را عمل مى‏كند.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 15

مطالعه و تحقق در تاريخ اسلام راهگشاى ملت در پيشبرد انقلاب

در هر صورت ماها كه الان اينجا هستيم بايد خودمان را بسازيم. اگر يك ملتى بخواهد مقاومت كند براى يك حرف حقى، بايد از تاريخ استفاده كند، از تاريخ اسلام استفاده كند ببيند كه در تاريخ اسلام چه گذشته و اينكه گذشته سرمشق است از براى ما. حضرت سيدالشهدا با يك عدد كمى حركت كردند و مقابل يزيد كه خوب يك حكومت قلدرى بود، يك حكومت مقتدرى بود و اظهار اسلام هم مى‏كرد و از قوم و خويشهاى خود اينها هم بود، در عين حالى كه اظهار اسلام مى‏كرد و حكومتش به خيال خودش حكومت اسلامى بوده، خليفه رسول الله به خيال خودش بود لكن اشكال اين بود كه يك آدم ظالمى است كه بر مقدرات يك مملكت بدون حق تسلط پيدا كرده است. اينكه حضرت ابى عبدالله عليه السلام نهضت كرد و قيام كرد با عدد كم در مقابل اين، براى اينكه گفتند تكليف من اين است كه استنكار كنم، نهى از منكر كنم. اگر يك حاكم ظالمى بر مردم مسلط شد، علماء ملت، دانشمندان ملت بايد استنكار كنند، بايد نهى از منكر كنند. در عين حالى كه دانست، يعنى به حسب قواعد هم معلوم بود، به حسب قواعد هم يك عده كمى كه آنوقتى كه همراه ايشان همه با هم بودند، مى‏گويند چهار هزار نفر بودند لكن شب هم آنها رفتند، يك عدد بسيار كم هفتاد، هشتاد نفرى، هفتاد و دو نفرى ماندند، در عين حال او تكليف مى‏ديد براى خودش كه بايد او با اين قدرت مقاومت كند و كشته بشود تا به هم بخورد اين اوضاع، تا رسوا بكند اين قدرت را با فداكارى خودش و اين عده‏اى كه همراه خودش بود. او ديد كه يك حكومت جائرى است كه بر مقدرات مملكت او سلطه پيدا كرده است، تكليف خودش را، تكليف الهى خودش را تشخيص داد كه بايد نهضت كند و راه بيفتد برود و مخالفت بكند و اظهار مخالفت و استنكار بكند، هر چه خواهد شد. در عين حالى كه به حسب قواعد معلوم بود كه يك عدد اينقدرى نمى‏تواند با آن عده‏اى كه آنها دارند مقابله كند لكن تكليف بود.اين يك سرمشقى است كه از براى شما و ما، كه اگر عددمان هم كم بود بايد باز استنكار كنيم براى اينكه يك كسى آمده است و سلطنت اسلامى ايران را گرفته است. جايى كه بايد امير المومنين بنشيند اين نشسته، جايى كه بايد امام حسين بنشيند اين نشسته، سلطنت دارد مى‏كند به خيال خودش و اظهار اسلام هم مى‏كند، يزيد هم مى‏كرد، معاويه هم مى‏كرد، آنوقت جماعت هم خواندند، امام جماعت هم بودند. در مقابل يك كسى كه مسند اسلام را غصب كرده است، حكومت اسلامى را غصب كرده، بر مقدرات مسلمين حكومت مى‏خواهد بكند. اگر اين خيانتكار هم نبود غاصب بود، غصب كرده بود مقام را، اين مقام براى اشخاصى است كه شرائطى دارد، اسلام شرائط معين كرده براى آن كسى كه بايد تكفل امور مسلمين را بكند. اگر اين نفت‏هاى ما را به باد نداده بود و مراتع ما هم از بين نبرده بود و زراعت ايران را هم از بين نبرده بود و فرهنگ ايران را هم از بين نبرده بود و ارتش ايران را هم ضايع نكرده بود و اقتصاد ايران را هم به هم نزده بود و همه جهات ايران را هم به هم نزده بود باز هم يك آدم يك غاصبى بود كه استنكار لازم داشت كه شما نبايد به او حكومت بدهيد حالا كه همه اين صفات را دارد و همه اين كارها را هم كرده، همه جهات ايران را به هم زده است.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 16

همانطورى كه سيدالشهدا سلام الله عليه تكليف شرعى الهى مى‏خواست عمل بكند، غلبه بكند تكليف شرعيش را عمل كرده، مغلوب هم بشود تكليف شرعيش را عمل كرده، قضيه تكليف است، قضيه اين است كه مقابل يك نفرى كه دارد همه حيثيات اسلام و مسلمين را مى‏برد و سلطه پيدا كرده است بر مقدرات مسلمين و سلطه مى‏دهد كفار را بر بلاد مسلمين، ارتش ايران را به دست مستشارهاى امريكا مى‏سپارد، مخازن ايران را به جيب اين و آن مى‏كند، فرهنگ ايران را ضايع كرده، ايران به يك شكل نمونه درآمده يك همچو آدمى كه بر مسندى نشسته است كه بايد مثل امام حسين سلام الله عليه بنشيند، اين استنكار لازم دارد، يعنى بر همه مردم لازم است كه اين را به او بگويند كه بيا پايين از اين مسند، همه مكلف هستند.

سستى در نهضت، خيانت به اسلام و مسلمين است

الان كه ملت ايران قيام كرده است و در مقابلش ايستاده، بر همه علما، بر همه مراجع، بر همه كسبه و تجار، بر همه روشنفكران، بر همه احزاب لازم است كه همراه اين سيل حركت بكنند تا اينكه اين آشغال‏ها را از بين ببرند. اگر يكى تباهى بكند در اين امر، سستى بكند، هركس مى‏خواهد باشد، سستى بكند، اين خيانتكار است، اين به مسلمان‏ها خيانت كرده، به اسلام خيانت كرده. اگر يكى يك كلمه همراهى با اين آدم بكند، اين خائن است، به اسلام خيانت كرده است. براى اينكه يك آدمى است كه به اسلام دارد خيانت مى‏كند، يك آدمى كه دارد همه حيثيات اسلام را مى‏برد، يك آدمى كه همه مخازن ما را و اين ملت را فقير كرده است.

مخازن و اموال مسلمين در اختيار اسرائيل غاصب.

اين را شما بدانيد كه اگر اين چند سال ديگر باشد، نفت شما را كه دارد مى‏دهد به امريكا همين طورى، در مقابلش چى مى‏گيرد؟ در مقابلش هيچ چيز، چيزى كه به درد مملكت ما بخورد نمى‏گيرد، بلكه چيزى است كه مضر است به حال مملكت ما، پايگاه درست مى‏كند براى امريكا، اين مخزن را كه از بين برد، مخازن ديگر را هم يكى بعد از ديگرى از بين مى‏برد، مراتع را به يك دسته‏اى داده، جنگل‏ها را به يك دسته‏اى داده به اسم مليت، آب‏ها را خشك كرده يك جاهايى، ماهى را به دست كسى ديگر داده، همه چيزى كه داشتيم ما، ايشان تحويل ديگران داده. يك زراعت داشت ايران، آن زراعتش را هم از بين برد، ايشان به اسم اصلاحات ارضى زراعتش را هم از بين برد. الان كشاورزى ما نداريم در ايران. آن كه كشاورزى صحيح مى‏كند در ايران، در بعضى از نقاط عبارت از اسرائيلى‏ها هستند كه زمين‏هاى خوب را به دست آنها داده است و حالا هم از قرارى كه گفتند اسرائيلى‏ها هستند كه آمدند ايران و دارند اين كشتار را مى‏كنند. اينها از اسرائيلى‏ها هستند، در ازاء خدمت‏هايى كه شاه به آنها كرده است، يعنى نفت را شاه به آنها داده است در مقابل مسلمين كه در جنگ اسلام هستند با يهودى‏ها، ايشان نفتش را كمك مى‏كند، حالا در ازاء كمكى كه ايشان كرده، آنها هم درازايش، كماندوهاى

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 17

اسرائيل، آنهايى كه فنون آدمكشى را خوب مى‏دانند الان در ايران مى‏گويند آنها آمدند، اين آدم‏هايى كه مى‏كشند جرات نمى‏كنند به سربازهاى خودشان بگويند، از آنها آدم گذاشتند براى كشتن. الان يك آدمى است كه هر چه را دست بگذارى خيانت است يا جنايت.

مخالفت با شاه، يك تكليف شرعى است.

همه ما، همه مسلمين، همه علما، همه روشنفكرها، همه سياسيون، هر كس هست تكليف شرعى الهيش اين است كه با اين مخالفت كند. هر كس مخالفت نكند، برخلاف تكليف شرعى الهى عمل كرده، برخلاف شرافت عمل كرده، آدم شريف ديگر نمى‏توانيم بگوئيم او را، آدم پست و رذل است. هر كس كمك كند به اين، مثل كارتر و امثال اينها، اينها هم خيانتكار هستند، به يك ملت خيانت دارند مى‏كنند. يك ملت است الان كه ايستاده و مى‏گويد كه ما آزادى مى‏خواهيم، ما چه مى‏خواهيم، در مقابلش اينطور كشتار مى‏كنند. يك آدم جانى را نمى‏خواهند، مى‏گويند نمى‏خواهيم، باز با مسلسل مى‏گويند نه حتماً بايد بخواهيد. سلطنتى كه بايد اگر صحيحش هم باشد (صحيح كه نيست، اگر صحيحش هم باشد) به حسب قانون بايد ملت اعطاء كند، ملت مى‏گويد نه، حالا با سرنيزه مى‏گويند بايد بگويى آرى.

قيام براى خدا پشتوانه‏اى الهى دارد

ماها بايد خودمان را بسازيم يعنى توجه كنيم به اينكه بزرگ‏هاى ما، پيشواهاى ما چه كرده‏اند، براى اسلام چه كرده‏اند، براى مسلمين چه كرده‏اند، چه مى‏خواستند بكنند. پيغمبر اكرم كه سيزده سال در مكه رنج كشيد، حبس بود، زجر كشيد، توهين شد، هزار جور فشار بود، در آنجا صبر كرد، صبر كرد و دعوت كرد اشخاصى را، بعد هم كه ملاحظه فرمود كه نمى‏شود در آن جا كار را پيش برد هجرت كردند به مدينه. در آنجا خوب، افرادشان يكسرى آمدند جمع شدند، ده سال هم كه در آنجا بودند تمام همشان بر اين بود كه با اين قلدرها جنگ بكنند و اينهايى كه ظالم بودند، اينهائى كه منافع ملتها را مى‏خواستند بخورند، با اينها جنگ كرد تا اينها را آن مقدارى كه شد ساقط كرد ولى صبر مى‏كرد. اين مسلمين كه در آنوقت جنگ مى‏كردند، جنگ‏هايشان جنگ‏هايى بود كه وقتى انسان تاريخ را مى‏بيند تعجب مى‏كند چطور اينها با اين عدد كم آنطور شهامت داشتند.

در يكى از جنگها يكى از صاحب منصب‏ها گفت كه در آن طلايه جنگ كه پيشقدم‏هايشان بودند، پيشقراول‏ها بودند، شصت هزار نفر بودند، گفت كه ما سى نفر مى‏شويم، يكى من، بيست و نه نفر ديگر با من همراهى كنيد تا برويم سراغ اينها، ما سى نفرى اين شصت هزار را بزنيم تا بفهمند. هشتصد هزار نفر هم اصل اردوى روم بود، گفتند: آخر با سى نفر نمى‏شود. بالاخره باز چك و چاك كردند تا حاضرش كردند كه شصت نفر باشند، براى هر هزار نفر يك نفر رفتند و شكستند، شبيخون زدند و شكستند براى اينكه قوه داشتند، يك قوه‏اى بود در آنها، قوه اعتقاد به خدا. اعتقاد به خدا پيدا

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 18

بكنيد قوه پيدا مى‏كنيد. اگر چنانچه ما پشتوانه‏مان عبارت از خدا باشد ديگر ترس ندارد، اگر براى دنيا باشد بايد خيلى هم بترسيم. خوب، براى دنيا مى‏خواهم دست بياورم، چرا دنيايم را بدهم براى دنيا؟ آن كسى كه جوانش را مى‏دهد، اگر پشتوانه‏اش خدا باشد چيزى از جيبش نرفته براى اينكه رضاى خدا را به دست آورده، زندگى بالاتر پيدا كرده. آن كسى كه جانش را مى‏دهد، اگر براى خدا باشد، پشتوانه‏اش خدا باشد از جيبش چيزى نرفته اما اگر دنيا باشد اين حياتش داده است، تمام شد، تمام شد نه اينكه تمام شد، نخير اگر چنانچه براى دنيا باشد، آنجا برايش چيزهاى ديگر هم هست.

جديت كنيد كه كارهايتان براى خدا باشد، قيامتان لله باشد (اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى) موعظه يك موعظه است، يك موعظه، مى‏فرمايد كه به آنها بگو كه يك موعظه من دارم يعنى خدا يك موعظه دارد به شما، اين است كه قيام كنيد براى خدا، قيامتان براى خدا باشد، نه قيامتان براى پيدا كردن يك عنوانى - نمى‏دانم يك جاهى، يك مقامى يا يك پولى، يك چه، نه اينطور نباشد. اگر قيام براى خدا باشد، پشتوانه خدا باشد يك طمانينه‏اى در نفس پيدا مى‏شود كه ديگر شكست توى آن نيست، يك حالت نفسانى در انسان پيدا مى‏شود براى اينكه به يك قدرت لايزال متصل شده است. آن كسى كه براى تبعيت از ذات مقدس حق تعالى حركت مى‏كند، اين مثل يك قطره‏اى كه پشتوانه‏اش دريا، درياى غيرمتناهى، ماها چيزى نيستيم خودمان، قطره، از قطره هم كوچكتر هستيم اما اگر چنانچه متصل بشويم به آن دريا، درياى غير متناهى، حكم همان دريا را پيدا مى‏كنيم.(و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمى) خدا به پيغمبر مى‏فرمايد كه تو آن وقتى تير انداختى، تير تو انداختى لكن تو نينداختى خدا انداخت يعنى دست تو دست خداست، البته تيرانداختن تو تير انداخنن خداست براى اينكه تو خودت را متصل كردى به او تو ديگر خودت چيزى نيستى، هر چه هست اوست، وقتى هر چه هست او باشد ديگر (ماريت اذرميت). (رميت) لكن (مارميت) تو انداختى و تو نينداختى. تو انداختى، خوب به حسب صورت من انداختم اما اين دست، دست خدا بوده است. آنهايى كه با تو بيعت كردند (انما يبايعون الله) بيعت با او بيعت با خداست براى اينكه متصل شده به يك قدرت لايزال، متصل شده به خدا، حالا كه اينطور شده است كه دست او را با آن بيعت مى‏كنند، خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه: آنهايى كه با تو بيعت كردند با خدا بيعت كردند، با همين دست با خدا بيعت مى‏شود براى اينكه اين دست ديگر دست خود نيست اين دست، دست اوست. خوب البته اين يك مقامى است كه براى من و شما ميسور نيست اما براى خدا كاركردن كه ميسور است و يك وقت همه چيز نمى‏بيند مگر خدا، حركت نمى‏كند مگر لله، اراده نمى‏كند مگر آن اراده خدا باشد، سير نمى‏كند مگر سير الله باشد، راه، راه اوست نه خودش، خودش هيچ، خودش هيچ، همه او، خودش را از بين مى‏برد، جاى او يك قدرت لايزال مى‏نشيند. يك وقت اينطور است اين (مارميت اذرميت ولكن الله رمى) يا يك مرتبه‏اى بالاتر از اين هم هست. يك وقت نه، اينطور نيست لكن باز براى خداست. شما براى خدا قيام مى‏كنيد. شما نهضت‏تان براى خداست، براى اين است كه احكام خدا جريان پيدا بكند. مقصد نداريد كه حالا به يك نوايى برسيد و در اينجا يك مثلاً فرصت طلبى باشد حالا به يك نوايى

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 19

برسيد، اين نيست لكن مى‏بينيد كه دين خدا در معرض خطر است، بندگان خدا كه خدا عنايت به آنها دارد، بندگان خدا در معرض خطر هستند، بندگان خدا در عذاب هستند از دست يك ظالم، شما براى نجات بندگان خدا، نه نجات عمو و پسر عمو، نجات بندگان خدا، بندگان خدا الان در عذاب هستند، الان در معرض خطر هستند، شما كمك كنيد به آنها، به كمك تبليغاتى در اينجا، الان مى‏توانيد تبليغات بكنيد، مصاحبه بكنيد، اگر هر كدام مى‏توانيد، مصاحبه مطبوعاتى بكنيد، مسايل ايران را بگوييد اما نظرتان، پشتوانه‏تان خدا باشد، براى خدا قيام كنيد. يك نفرى هم كه باشيد قيامتان قيام‏لله وقتى باشد، قيام براى خدا باشد، آنوقت ارزش دارد يعنى ارزش الهى دارد، فرادى باشد يا مثنى (انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى) خودتان را متصل كنيد به آن درياى لايزال و كارهايتان را كارهاى الهى كنيد، توجه به احكام خداى تبارك و تعالى داشته باشيد. اين نهضت‏ها براى اين است كه احكام خدا جارى بشود. اينهمه نهضتى كه هست كه حالا سال است كه نهضت شده است، اين براى اين است كه حكم خدا در دنيا جارى بشود، حكم شيطان از اين دنيا بيرون برود. در ايران حكم شيطان جارى است، مى‏خواهند حكم خدا جارى باشد. شما كوشش كنيد كه در خودتان احكام خدا را جارى كنيد، تعبد داشته باشيد، اعمالى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است انجام بدهيد، خودتان را الهى كنيد. يعنى تابع، چون و چرا ندارد، فرموده است بكن، مى‏كنيم. خداست، فرموده است بكن، مى‏كنم. چرا؟ به من ربطى ندارد، (چرا) مال اين است كه يك كسى عادى باشد آدم نداند كه صحيح است يا نه، (چرا) مى‏گويد. شما وقتى پيش يك طبيبى كه تشخيص داديد طبيب است، وقتى مى‏گويد فلان كار را بكن، نمى‏گويى (چرا) نسخه كه مى‏دهد نمى‏گويى (چرا) با اينكه طبيب است و يك بشر است.

خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد

بايد خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد. خود ساختن به اينكه تبعيت از احكام خدا كنيد، هر چه فرموده است اطاعت كن، هر چه فرمود نه، نه. هر چه فرمود آره، آره. وقتى اينطور شد، يك مرتبه، يك مرتبتى دارد.يك مرتبه‏اى كه از براى انسان بايد باشد.اگر اين فرد اينطور بشود كه هر چه فرمود نه، نه و هر چه فرمود آره، آره شد و اين تابع اراده حق تعالى شد كه هر چه فرموده است مى‏كنم، هر چه فرموده‏است نكن، نمى‏كنم، اين از انسانيت يك مرتبه پيدا شده است، مراتب ديگر هم زياد هست و اگر اين مرتبه از انسانيت هم پيدا شد كه من كارم كارى شد كه براى خدا اين كار را مى‏كنم، شكست ديگر در آن نيست، كارهائى كه براى خداست شكست در آن نيست.

ايرانى‏ها اگر غير مسلح براى خدا قيام كردند شكست در آن نيست يعنى اگر چنانچه اين مرد ادامه ظلم خودش را هم تا آخر بدهد و ما موفق نشويم به اينكه او را خلعش كنيم از اين سلاح باطل، باز هم ما غم نداريم براى اينكه ما اطاعت خدا كرديم، چون اطاعت، اطاعت خدا بوده است شكست بخوريم اطاعت الله است. پيغمبر(ص) در بعضى جنگ شكست خورد، شكست خورد در بعضى جنگ‏ها. حضرت امير در جنگ با معاويه شكست خورد، حضرت سيدالشهدا را كشتند، اما

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 20

اطاعت خدا بود، براى خدا بود، تمام حيثيت براى او بود از اين جهت، هيچ شكستى در كار نبود، اطاعت كرد، تمام شد با اينكه خوب شكست هم داد همه را، همه سلطنت معاويه و اينها را، به هم زد همه اوضاع را، تا حالا هم الان هست.

ان شاءالله همه‏تان موفق باشيد و همه‏تان به اين نهضت كمك بكنيد لله تعالى.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها