0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:36 AM

 

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 191

تاريخ: 27/8/57

بيانات امام خمينى در مورد مغايرت رژيم پهلوى با اصول انسانى و اهميت تبليغات گسترده جهت معرفى نهضت

كشتار و حكومت نظامى تاثيرى در قيام استقلال طلبانه ملت ندارد

بسم الله الرحمن الرحيم

مطلبى كه ما مكرر گفته بوديم، وزير خارجه انگلستان فاش كرد. ما از اول گفته بوديم كه آن شاه سابق به دستور انگليس‏ها كودتا كردند و آمدند و منافع آنها را مى‏خواستند حفظ بكنند و وقتى كه او يك خطائى كرد، يك تخلفى كرد بيرونش كردند و بردنش به جزيره موريس و رفت سراغ كارش و شاه فعلى هم براى منافع متفقين، در ايران هستند و براى منفعت متفقين (شوروى - و اتحاد جماهير - آمريكا و بريتانيا) مشغول كارند و وزير خارجه بريتانيا همين مطلب را در چند روز پيش از اين گفت كه ما نمى‏توانيم كه ساكت باشيم و كسى كه براى منفعت ما در ايران هست و حافظ منافع ماست اينطور باشد. ملت ايران هم كه الان قيام كرده است روى همين معناست كه وزير خارجه انگلستان گفته است. ملت ايران كه الان اينقدر در خاك و خون كشيده شده است، جوانانشان را آنقدر كشته‏اند، تمام شهرهاى ايران، شهرهاى مهم ايران، قصبات ايران الان انقلاب است، زنجان را نوشته است تمام زنجان در آتش دارد مى سوزد، تهران هر گوش‏

ه‏اش انقلاب است، قم، ساير شهرها، همه جا اين مسائل هست و يك قيام همه جانبه و منتهى به يك انقلابى من ترسم بشود كه ديگر نشود جلويش را بگيرند و عقل وزير خارجه انگلستان و همين طور وزراى خارجه اين ممالك استفاده جو سرجاى خودش نيامده (عقلشان ) كه بفهمند با يك ملت نمى‏شود اينطور رفتار كرد. سران كشورهاى ابرقدرت خيال مى‏كنند كه به واسطه همين كه ابرقدرت شدند بايد همه عالم را بخورند. اگر يك ملتى همگى قيام كردند و همه چيزشان را دارند مى‏دهند براى اينكه آزادى و استقلال خودشان را به دست بياورند، نمى شود اين را با سرنيزه و حكومت نظامى و دولت نظامى اين آتش را خواباند. اين جزء اشتباهاتى است كه اينها مى‏كنند. اگر چنانچه بخواهند اينها فرض كنيد كه يك حكومت نظامى پيش كار بياورند، خوب الان دوازده تا شهر رسماً نظامى است، همه ايران هم به غير رسم نظامى است. الان حكومت ايران حكومت نظامى است لكن معذلك مردم زير بار حكومت نظامى نمى‏روند، كسى كه گذشته از همه چيزش، ديگر اعتناء به حكومت نظامى نمى‏كند. فرضاً كه يك كودتاى نظامى بشود يك نظامى سركار مى‏آيد مثل اين آدم، اين آدم با نظامى سر كار آمدن فرقى ندارد. الان هم حكومت ايران حكومت نظامى است. مردم ايستادند و حق خودشان را مى‏خواهند، يك چيزى نمى‏خواهند كه غيرمشروع‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 192

باشد، مردم حق مشروع خودشان را مى‏خواهند، مردم مى‏گويند كه ما پنجاه سال با اختناق زندگى كرديم و خسته شديم. پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است اين جوانهاى چهل، پنجاه ساله ما، چهل ساله ما، چشم كه باز كردند در حال اختناق بودند. اصل رژيم پهلوى و سلطنت شاه مغاير با قانون اساسى است مردم دو حرف دارند يكى اينكه اين شاه، شاه مشروطه نيست، استبداد است و جناياتى كه كرده است قابل عفو نيست. بر فرض اينكه ايشان آنطورى كه حالا دارد توبه مى‏كند و قول مى‏دهد به اينكه من ديگر از اين به بعد از اين كارها نمى‏كنم و ديگر مطابق قانون اساسى رفتار كنم، فرضاً كه راست بگويد (راست كه نمى‏گويد لكن فرضاً كه راست بگويد) يك كسى كه اينهمه جنايت كرده و اينهمه كشتار از مردم كرده حالا مى‏گويد توبه كردم، مگر مى‏پذيرند از تو؟ كسى كه امر مى‏كند به كشتن غير، ولو خودش نكشد، امر مى‏كند به كشتن غير/يك نفر/ به كشتن يك نفر، اين در اسلام محكوم به حبس ابد است. كسى كه امر كرده است يك ملتى را فوج فوج كشته‏اند، حالا مى‏گويد كه من همين سلطنت مى‏كنم و حكومت نمى كنم!! تو غلط مى‏كنى سلطنت مى‏كنى، سلطنت مال آن است كه قانونى باشد سلطنتش، آنوقت مطابق قانون اساسى سلطنت بكند و حكومت نكند. ما همه اطلاع داريم كه اصلاً روى قوانين نيست سلطنت پهلوى و سلسله پهلوى اولى كه رضاشاه آمد به ايران و كودتا كرد، اولش به شكل يك صاحب منصب بود و بعد وزير جنگ شد و بعدش حكومت موقت شد و با سرنيزه تمام اينها شد. ملت ايران ابتدائاً ملتفت نبودند كه اين چه آدمى است، صحبتى نمى كردند لكن بعد كم كم آن روى واقعيش را نشان داد كه يك آدمى است كه از هيچ چيز نمى‏گذرد. تمام حيثيات ايران را از دست داد اين آدم و با زور، با سرنيزه مجلسى درست كرده آن مجلسى كه او درست كرد براى اينكه خلع قاجاريه را بكند و خودش به سلطنت برسد، يك مجلسى نبود كه به مردم ارتباط داشته باشد، مردم اطلاعى از آن نداشتند، كارى به آن نداشتند ولكن خود آنها، خود سرنيزه مجلس درست كرد، خود سرنيزه اينهايى كه در مجلس بودند براى او راى دادند، همه‏اش قضيه راى بود. اين موادى كه از قانون اساسى برداشتند و جايش يك مواد ديگر گذاشتند يعنى سلطنت قاجاريه را گفتند نه و سلطنت اينها را گفتند آره، آن همه‏اش روى سرنيزه بود، قانونى نبود اينها. اصلاً اين موادى كه الان هست از مواد قانون اساسى نيست، قانون اساسى اين مواد را نداشت، اين با سرنيزه آمد، مردم هم هيچ اطلاع نداشتند. بر خلاف ميل يك ملت، با سرنيزه ايشان، رضاشاه آمد سر كار، بر خلاف قانون اساسى، سلطنت بعد از او منتقل شد به پسرش و خود پسرش هم گفت كه من را متفقين گفتند كه بايد باشى سر سلطنت يك سلطنت غير قانونى، از اول يك سلطنت غير قانونى ياغى است اين شاه، نه اينكه شاه است. پدرش ياغى بود، خودش هم ياغى است منتها مردم نمى توانستند حرف بزنند، حالا بحمدالله مى‏توانند حرف بزنند، حالا كشته مى‏دهند و حرف مى‏زنند. همه حرف ملت ما اين است كه اين آدم يك آدمى است كه خيانت كرده بر فرض اينكه يك سلطنت قانونى، فرض كنيد، فرض كنيد كه خير

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 193

سلطنت قانونى و به قانون صحيح هم كه همه‏اش باطل است، لكن ما حالا فرض مى‏كنيم يك نفر آدمى كه سلطنت قانونى داشته باشد به حسب قانون اساسى اگر به يك ملتى خيانت كرد، اگر تخلف از قوانين اساسى كرد، اين عزل است، اين ديگر سلطان نيست. اين آدم در تمام دوره سلطنتش - مردم را از آزادى - آزادى را از مردم سلب كرده، اين را خودش هم قبول دارد، اينكه مى‏گويد من آزادى مى‏دهم دليل بر اين است كه آزادى را گرفته بوده، تو جبيشان بود حالا مى‏خواهد بدهد!! اين اقرار جرم است و اگر در محاكم اين محاكمه بشود كه انشاءالله بشود، اينكه مى‏گويد (من آزادى به ملت دادم، آزادى به ملت دادم ) اين ملت آزاد هست به حسب قانون اساسى، به حسب شرع ملت آزاد است، قانون اساسى ملت را آزاد كرده، حالا شما آزادى داديد!! معلوم مى‏شود كه آزادى را گرفته بوديد حالا مى‏خواهيد بدهيد، اين اقرار به جرم است . يك صداى مردم و فرياد مردم اين است كه ما آزادى نداشتيم در زمان سلطنت اين و پدرش. از اول تا حالا آزادى را به چشم خودشان جوان هاى مانديدند، نمى دانند مزه آزادى چيست هر جا چشمشان را باز كردند يك پاسبان بالاى سرشان بوده يك نظامى بالا سرشان بوده، يك مامور دولت بالا سرشان بوده يك چپاولگر بالا سرشان بوده، نديدند اينها، يك روز آزاد نديدند، ما هم نديديم براى اينكه ما هم از زمان رضاشاه تا حالا هيچ مساله آزادى در كار نبوده، يك داد (فرياد) مردم اين است كه ما آزادى مى‏خواهيم، بچه‏هاى كوچولو داد مى‏زنند آزادى، مردهاى بزرگ هم داد مى‏زنند آزادى، دانشگاهى هم داد، فرياد مى‏زند، غير دانشگاهى هم فرياد مى‏زند، همه آزادى مى‏خواهند. ايشان سلب آزادى يك ملت را كرده، كسى كه سلب آزادى ملت را كرده صالح نيست از براى سلطنت و بر فرض اينكه سلطنت اين قانونى بوده، الان ديگر سلطان نيست ايشان.

دلايل محكم بر اثبات عدم صلاحيت شاه‏

علاوه بر اين ما همه اينها را فرض مى‏كنيم كه واقعيتى داشته و ايشان هم سلطان بوده و ايشان هم چه، الان تمام ملت مى‏گويند ما نمى خواهيم، الان گويند ما نمى‏خواهيم، الان مى‏گويند كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى، اين رفراندومى است كه همه مردم، همه مردم در همه بلاد ايران دارند فرياد مى‏زنند كه ما نمى‏خواهيم، بازارها را مى‏بندند عرض كنم كه موسسه‏هاى دولتى را تعرضى به آن مى‏كنند، نمى‏خواهند او را. شاه به حسب قانون اساسى به حسب راى ملت شاه هست، اگر ملت راى بر شاه ندهد، شاه نيست. الان ملت ما مى‏گويد كه ما نمى‏خواهيم اين را و يك جهتش هم اين است كه سلب آزادى ما را كرده، پنجاه سال پدرش و خودش سلب آزادى كرده وما او را نمى‏خواهيم.يك جهت ديگر اين است كه منافع ما را فروخته به غير، ما هر چه داشتيم اينها دادند به غير. خدا نكند كه دوام پيدا كند سلطنت اين چند سال ديگر. اگر يك چند ديگر سلطنتش دوام پيدا كند تمام اين نفت ما را مى‏دهد به آمريكا و انگلستان و ساير ممالك ديگر. تمام نفت ما را دارد همين طورى‏دهد بدون اينكه معلوم باشد كه اين براى چه - اين - خرج مى‏شود، چه جور هست. خوب، بله مى‏دانيم اين را كه از آمريكا اسلحه مى‏خرند، اسلحه‏هايى كه فقط براى اين است كه پايگاه‏آمريكائى درست بشود نفت ما

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 194

را مى‏گيرند مى‏دهند به آمريكا آمريكا مى‏خواهد يك پايگاه نظامى درست كند در ايران در مقابل شوروى، نفت ما را مى‏گيرد پايگاه براى خودش اينجا درست مى‏كند، هم خود نفت را مى‏برد هم عوضش را مى‏برد، عوضش هم به نفع خود او هست. مگر، چه احتياجى ايران دارد به اينطور اسلحه‏هاى بزرگى كه بى‏اطلاع است اصلش لشكر ايران، ارتش ايران بى‏اطلاع هست از اينكه اينها چه جورى اصلاً براى چى، به چه درد مى‏خورد، اين را خود كارشناس‏هاى آنها مى‏دانند. يك آدمى است كه اقتصاد مملكت ما را به هم زده است، از آن طرف نفت ما را دارد مى‏دهد به غير و ما بعد از چند سال ديگر نه نفت داريم و نه مخازن ديگر اگر اين بماند. از آن طرف زراعت ايران را به اسم اصلاحات ارضى از بين برده است و بازار درست كرده است براى آمريكا كه ما همه چيزمان احتياج به خارج دارد كه اگر يكدفعه جلوى اين را گرفتند، بگيرند، ايران مى‏ماند بدون آذوقه، اگر از خارج نياورند. اين اگر چند سال ديگر بماند، نفت تمامش برود، زراعت هم كه از بين برده، از اين بين برده‏تر بشود، اين نسل آتيه به چه زندگى بايد بكنند؟ چه چيزدارند كه زندگى بكنند؟ هيچ چيز ندارند. اين راجع به اقتصاد مملكت ما. راجع به فرهنگ ما، يك فرهنگى كه نمى‏گذارند، دست غير نمى گذارد كه اين اولاد، اين اولادهاى ما تحصيل بكنند و خوب تحصيل بكنند، مانع هستند از اينكه تحصيل بكنند. الان داد همه معلم‏ها و شاگردها و همه در آمده كه ما مى‏خواهيم مستقل باشيم، ما خواهيم خودمان اداره بكنيم كار خودمان را، نمى‏گذاريد شما كه ما زندگى بكنيم. فرهنگ هم مامورند كه عقب نگه دارند، نگذارند انسان پيدا بشود، نگذارند يك آدم‏هاى تحصيل كرده صحيح مستقل پيدا شود كه مستقل فكر كند، مى‏خواهند نگذارند كه يك نسلى پيدا بشود كه مستقل فكر بكند و زمام مملكت را آنها بخواهند دست بگيرند، بايد حتماً يك اشخاصى باشند انگل، مربوط به سياست آمريكا و انگلستان و شوروى تا اينكه اينها بتوانند استفاده‏هاى خودشان را بكنند. پس ما فرهنگ هم الان نداريم، هم فرهنگ ما را از بين برده، هم اقتصاد ما را از بين برده، ما چه داريم ديگر؟ وقتى كه به ارتش نگاه مى‏كنيم يك ارتشى است تحت فرمان مستشارهاى آمريكا. ما ارتش داريم؟ ارتشى كه استقلال ندارد خودش نمى‏تواند يك كارى را انجام بدهد، مستقل نيست در كارش، شصت هزار مفتخوار آمريكائى آمده به اسم مستشار، حالا ديگر چه مى‏كنند من نمى‏دانم اما ارتش ما تحت نظر آنهاست پس ما ارتش هم نداريم. چه چيزما داريم ديگر؟ ايران چه چيزدارد؟ اين ايرانى كه ايشان مى‏فرمايند كه به تمدن بزرگ، دروازه تمدن بزرگ، اين تمدنش، اين تمدن بزرگش است؟!

مفهوم آزادى در قاموس كارتر

آن آزادى كه كارتر مى‏گويد كه چون شاه يك آزادى خيلى صريح و خيلى تندى به مردم داده، از اين جهت با او اختلاف مى‏كنند. به منطق كارتر اينهمه فريادى كه دارند مردم مى‏زنند از اين است كه تخمه كردند براى آزادى، آزادى اينقدر به آنها دادند كه آنها ديگر نمى‏توانند هضمش بكنند فرياد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 195

مى‏زنند. اين حرف‏ها، حرف‏هاى آنهاست ديگر. كارتر در چند روز پيش از اين همين را گفت، در روزنامه هم اينها نقل كردند، مى‏گويد يك آزادى تندى به مردم داده است و از اين جهت - از اين جهت - منشا اختلاف مردم با او اين است، اينهمه داد كنند آزادى، براى اين است. الان كه شما اينجا نشستيد من نمى‏دانم دقيقاً، مى‏دانم كه خبرهاست اما حالا كدام نقطه است، كشتارچى است، امشب چند نفر را كشته‏اند، امروز چقدر كشتار شده است، اينها را ما الان اطلاع نداريم اما هر روزنامه‏اى كه از ايران مى‏آيد با اينكه روزنامه‏ها معلوم نيست بتوانند تمامش را بنويسند، هى چند تا كشته كجا بوده، چند تا كشته كجا. در كبوتر آهنگ، يك دهى است در اطراف همدان، يك دهى است در اطراف كبوتر آهنگ، نوشته است كه 5 نفر كشته آنجا داشته، در يك ده! اين آتشى كه الان در ايران روشن شده، زبانه كشيده و دهات ايران را عرض مى‏كنم كه قصبات ايران را، شهرهاى بزرگ و كوچك ايران را فرا گرفته و اين مژده‏اى است براى ما كه همه ناراضى‏ها صدا در آورده‏اند، كشته دادند، بيخود كه نيست، براى فريادى است كه مى‏زنند كه ما مى‏خواهيم. تا فرياد مرگ بر شاه نكنند، نمى زنند آنها را. امرشان اين است كه هر وقت اسم شاه آمد و نگفتند كه اعليحضرت آريا مهر!! يالله بزنيد. الان همه ايران از آن بچه‏هاى كوچك تا آن پيرمردهاى بزرگ با يك كلام، يك كلام حرفشان است كه ما نمى‏خواهيم اين را، اين برود و يك همچو ملتى نمى‏شود كه پيروز نشود شما بدانيد كه پيروز است اين ملت (انشاءالله)

خروج شاه از ايران كليد حل بن‏بست و ايجاد آرامش در مملكت

با يك ملت نمى‏شود بازى كرد. شما نترسيد از اينكه كارتر از آن طرف مى‏گويد ما پشتيبانى مى‏كنيم و وزير خارجه انگلستان از آن طرف مى‏گويد كه ما پشتيبانى مى‏كنيم و نمى‏دانم كرملين از آن طرف مى‏گويد ما پشتيبانى مى‏كنيم، اينها همه حرف است كه مى‏زنند، هيچ از اين معنا نترسيد، يك ملت هر چه هم كه ضعيف باشد، وقتى همه گفتند نه، اين نه است، نمى‏شود آره بشود. نه مى‏تواند نظامى اين كار را بكند نه مى تواند ارتش آمريكا و روسيه اين كارها بكند، اين يك چيزى است (نشد). چاره حل آن بن بستى كه الان هست نه وزير مى‏تواند اين را حلش كند نه وكيل مى‏تواند حلش كند، حلش دست شاه هست و آن اين است كه بگذارد و برود، بگذارد و برود، بگذارد مردم را به حال خودشان، بن بستش اين است كه الان دولت‏ها بن بست آوردند شاه اين بن‏بست را پيدا كرده است و بن‏بست به دست شاه واقع شده است هى مى‏گويند بن بست است بياييد بنشينيم حلش كنيم حل چى و حل كى هيچ كس نمى‏تواند حلش كند اين آتش را هيچ كس نمى‏تواند خاموش كند، فقط كليدش دست خود ايشان است كه گورش را گم كند و برود. وقتيكه رفت يك آرامشى هست، وقتى دنباله‏هايش هم رفتند يعنى آنهايى كه پشتوانه او بودند، آنها هم قدرت‏هايشان را جمع كردند و رفتند مملكت آرام مى‏شود. مملكت ايران چرا آرام نباشد؟ مردم ايران، مردم آرامى هستند لكن وقتى اينقدر فشار به آنها مى‏آيد آنوقت صدايشان در مى‏آيد و الا مردم نجيب آرامى هستند، الان از نجابتشان هست كه اين داد را دارند مى‏زنند، از اصالت ايران

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 196

است كه دارند اين داد را مى‏زنند.

تكليف ايرانيان مقيم خارج، تبليغ نهضت و مقابله با تبليغات سوء رژيم شاه

انشاءالله خداوند تاييد كند همه شما را، همه اهالى مملكت ما را و اين را هر شب من دارم عرض مى‏كنم كه ماها تكليف داريم آقا. شما الان كه اينجا ايستاديد يا نشستيد تكليف داريد يعنى ملت ايران الان يك دينى به عهده ما دارد. اينهائى كه در ايران هستند بچه‏هايشان كشته شده است، مادرها داغ پسر ديدند، پدرها داغ جوان‏ها را ديدند، آنها الان به ما يك دينى پيدا كردند يعنى ما مديون آنها هستيم. آنها براى نفع همه ملت است كه قيام كردند، خودشان تنها نيستند، براى ملت قيام كردند، ما هم از ملت ايران هستيم پس براى ما هم قيام كردند، ما بايد در اينجا كه هستيم يا در هر جا، آمريكا هستيد، اروپا هستيد، انگلستان، هر جا هستيد، شماها بايد خدمت كنيد به اين مملكت، خدمتتان به اين است كه تبليغ كنيد. شما مى‏توانيد، هر كدام مى‏توانيد با چند نفر تماس كه پيدا مى‏كنيد مسائل ايران را طرح كنيد، مسائل ايران را به واسطه تبليغات سويى كه شده اشتباه به مردم مى‏گويند، خلاف به مردم گفتند، گفتند به اينكه، نه، اينها مى‏خواهند -ارتجاع است - برگردانند مملكت را به حال نمى‏دانم هزار و چند صدسال پيش از اين. نخير ارتجاع نيست، شما -ارتجاع - مرتجع هستيد كه تاريخ فعلى ما را برگردانديد به تاريخ دو هزار و پانصد سال قبل و تاريخ گبرها، اين ارتجاع است، نه ارتجاعى كه ما مى‏گوئيم ما تاريخ‏مان را مى‏خواهيم، تاريخ زنده اسلام خودمان را مى‏خواهيم. گويند اينها مرتجع هستند، نخير مرتجع نيستند و مترقى هم هستند و مى‏خواهند كه آزادى داشته باشند و استقلال. كسى كه آزادى و استقلال مى‏خواهد مرتجع است؟!. مرتجع آن است كه آزادى را سلب مى‏كند، برگشته به حال سلاطين قلدر و مرتجع آن است كه آزادى را سلب مى‏كند. مرتجع آن است كه خيانت مى‏كند به يك مملكتى و به يك ملتى، نه مرتجع مردمى هستند كه مى‏گويند چرا خيانت مى‏كنى، چرا آزادى را به ما نمى‏دهى. انشاءالله اميداوارم كه همه‏تان خدمت كنيد و همه‏تان مسائل را، در دانشگاه هستيد دانشگاهى‏ها را وقتى چند نفرشان جمع شدند به آنها بگوئيد ايران اينطور است، اينطور است، اينطور و مسائل ايران اين است، به ما اينطور ظلم كرده اين مرد. وقتى ده هزار نفر ايرانى كه فرض كنيد كه (اينجاها بيشتر از اينها هست) هر كدام به ده نفر بگويند، يك جمعيت زيادى مطلع مى‏شوند، اطلاع هم دارند اما مطلع‏تر مى‏شوند، مطالب روشن مى‏شود پيششان كه اين ملت، يك همچو گرفتارى دارد و مى‏خواهد آزاد باشد. انشاءالله موج در اينجا هم پيدا بشود و بلكه نتيجه‏اش زود حاصل شود، نتيجه حاصل مى‏شود لكن انشاءالله زود حاصل بشود، انشاءالله خدا همه‏تان را حفظ كند.




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها