0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:36 AM

  

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 197

تاريخ: 28/8/57

بيانات امام خمينى در تشريح كيفيت خلافت از ديدگاه اسلام

كيفيت ولايت و برنامه حضرت امير سلام الله عليه نمونه‏اى براى تشكيل حكومت اسلامى‏

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

روز عيد غدير روزى است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم وظيفه حكومت را معين فرمود و الگوى حكومت اسلامى را تا آخر تعيين فرمود و حكومت اسلام نمونه‏اش عبارت است از يك همچو شخصيتى كه در همه جهات مهذب، بر همه جهات معجزه است و البته پيغمبر اكرم اين را مى‏دانستند كه به تمام معنا كسى مثل حضرت امير سلام الله عليه نمى‏تواند باشد لكن نمونه را كه بايد نزديك به يك همچو وضعى باشد از حكومت‏ها تا آخر تعيين فرمودند، چنانچه حضرت امير خودش هم برنامه‏اش را در آن عهدنامه مالك اشتر بيان فرموده است كه حكومت و آن اشخاصى كه از طرف ايشان حاكم بر بلاد بودند تكليفشان در اين جهات چه هست.

به حسب آن تعيين رسول اكرم الگوى خلافت را و برنامه حضرت، كيفيت ولايت ولات بر افراد را آنطور كه بيان فرموده‏اند، تمام اين حكومت‏ها كه سركار آمده‏اند تا حالا، از بعد از حضرت امير و يك چند روزى هم امام حسن سلام الله عليه، تمام حكومت‏هايى كه تا حالا سركار آمده‏اند چه حكومت‏هايى باشد كه تا حدودى مثلاً اگر هم كه چيزى پيدا بشود تا حدودى مودب به آداب حكومت‏ها بوده است و آن الگوى رسول الله بوده است و چه اينهائى كه اصلاً نبوده‏اند، هيچ كدام اين حكومت‏ها لياقت حكومت نداشته‏اند و خود حضرت امير سلام الله عليه قيام كردند بر ضد معاويه، در صورتى كه معاويه هم تشرف به اسلام داشت و كارهاى اسلامى را مى‏كرد و شايد اعتقادات اسلامى هم داشته است، شايد، شايد هم نه.

معذالك حتى آنهايى كه حضرت امير را به خيال خودشان نصيحت مى‏كردند كه شما يك مدتى معاويه را بگذاريد در حكومت شما باشد و بعد كه پايه حكومت شما قوى شد، آنوقت او را رد مى‏كنيد به هيچ يك از آن حرف‏ها اعتنا نكردند و حجتشان هم اين بود كه يك نفر آدمى كه برخلاف موازين الهى رفتار مى‏كند و ظلم را در بلاد راه مى‏اندازد، من حتى براى يك آن هم نمى‏توانم كه او را حاكمش قرار بدهم، بلكه اگر حاكمش قرار مى‏دادند اين حجت مى‏شد بر اينكه شود يك فاسقى هم از طرف

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 198

ولى امر حاكم باشد و حضرت امير مضايقه كردند از اينكه حتى اگر مصالحى هم آنوقت مثلاً بود كه اگر پايشان محكم مى‏شد ممكن بود مثلاً معاويه مى‏شد ممكن بود مثلاً معاويه را كنار بزنند، معذلك براى خودشان اجازه نمى‏ديدند كه معاويه را حتى يك روز در سلطنت خودش باقى بگذارند و اين حجتى است بر ماها كه اگر بتوانيم، بايد اين حكومت‏هايى كه حكومت جور است كنار بزنيم و اگر چنانچه خداى نخواسته نتوانيم، رضايت بر حكومت آنها ولو يك روز، ولو يك ساعت اين رضايت بر ظلم است، رضايت بر تعدى است، رضايت بر غارتگرى مال مردم است و هيچ مسلمى حق ندارد كه رضايت بدهد به حكومت ظالمى ولو يك ساعت و همه ما مكلفيم كه اين حكومت‏هايى كه روى كار آمده‏اند و برخلاف موازين الهى و موازين قانونى (حتى قانونى خودشان) هستند، همه ما مكلفيم كه با آنها مبارزه بكنيم، هركس به هر مقدار كه مى‏تواند بايد با اينها معارضه و مبارزه بكند و هيچ عذرى پذيرفته نيست.

بيدارى و فرياد حكومت اسلامى ملت ايران، لبيكى به فرمايش رسول اكرم‏

امروز كه ملت ايران قيام كرده‏اند و به طور آشنايى بر مسائل و بيدارى قيام كرده‏اند و از شهرستان‏ها گرفته تا دهات، تا كوره دهات يك مساله را عنوان كنند و آن اينكه اين حكومت جبار را نمى‏خواهند و حكومت اسلامى خواهند، مى‏خواهند كه آزاد باشند، مى‏خواهند كه مستقل باشند، مى‏خواهند كه حكومتشان حكومت اسلامى باشد، اين همان لبيكى است كه مردم به فرمايش رسول الله (ص) گفته‏اند. آن صفاتى كه در حكومت، آن حكومتى كه پيغمبر اكرم قرار دادند، آن صفاتى كه در كليات حكومت، كليات صفاتى كه در حكومت معتبر است، ما بايد از كيفيت حكومت حضرت امير سلام الله عليه اقتباس بكنيم و ياد بگيريم منتهى ما نمى‏توانيم تمام آن جهات را، كسى نمى‏تواند همه آن جهات را مراعات بكند يعنى يك مقدار زيادش زايد بر اصل قضيه حكومت بوده است، يك كارهاى نمونه‏اى مخصوص به خود آن بزرگوار بوده است لكن اصل مساله‏اى كه حكومت بايد يك حكومت عادل باشد و بين مردم هم ظلم نكند، در حكومت اسلامى اگر يك نفر مثلاً يك شخصى را كشت، اين را مى‏گيرند و قصاص مى‏كنند لكن يك سيلى اگر به او بزند كسى، آن يك سيلى را بايد انتقامش را بدهد براى اينكه آن زائد بر آن مقدار است. يك روز حبس، اگر كسى را حبس بكنند برخلاف نظام اسلام است، موارد خاصى دارد، گاهى حبس مى‏شود، اينطور نيست كه هر كسى آوردند از اول (مثل اين حكومت‏هائى كه روى كار هستند) هر كس را گرفتند، اول يك مدتى كتكش بزنند و مدت‏هايى كتك بزنند و حبس بكنند و زجر بكنند و اينها بعدها كه تفتيش كردند، فهميدند كه اشتباه كردند، آنوقت بگويند ما اشتباه كرديم.

توبه بدون جبران شاه، حربه‏اى براى تحكيم حكومت جور

مردك كه سى و چند سال بر مردم حكومت كرده است و مردم را زجر داده، سلب آسايش از همه كرده، سلب آزادى از همه كرده، مطبوعات را سلب آزادى كرده، فرهنگ را عقب زده، مصالح مسلمين

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 199

را به كفار داده است، به اجانب داده است، اموال مسلمين را تاراج كرده و كسانى كه همراه او بودند و رفقايش بودند تاراج كردند، حالا تازه آمده است به مردم رو مى‏كند كه، به علما رو مى‏كند كه (مراجع عظام و علماى اعلام، من معذرت مى‏خواهم و من اشتباه كردم، بيائيد بسازيد و اين اسلام را همراهى كنيد) يا به سوى ساير مردم دست دراز كرده معنا ندارد يك همچنين مطلبى، اصلاً غلط است اين. معذرت خواستن حتى در درگاه خداى تبارك و تعالى كه ارحم الراحمين است، شرائط دارد. اگر يك كسى به مردم تعدى كرد و مال مردم را برد يا خورد يا ظلم به مردم كرد، مردم را زجر كرد، حبس كرد، از اين كارهائى كه اينها كرده‏اند و مى‏كنند، حالا بيايد بگويد خدايا من توبه كردم!! غلط كردى توبه كردى، توبه وقتى است كه تمام آن كارهائى كه تا حالا انجام دادى جبران بكنى، بعد از اينكه جبران كردى آن كارها را آنوقت بگو توبه كردم. خوب اين مساله‏اى است. اما اينهمه كارها كه كرد، هيچ!! ده سال اشخاص محترم را در حبس نگه داشت، كمتر، بيشتر، هزاران نفر را در حبس‏ها آنطور زجر كردند، پاها را اره كردند، سوزاندند، آنهمه فضاحت رابارآوردند، حالا بيايد بگويد كه من توبه كردم و ما هم بگوئيم كه خوب،بسيار خوب، گوش بدهيد، آقا توبه كردند و توبه هم مقبول است!! كجا توبه مقبول است؟ بايد اينها را جبران بكند تا توبه را خدا بپذيرد و توبه باشد.

ما فرض مى‏كنيم كه ايشان صادق هم باشند در اين حرف و نخواهند كه مردم را بازى بدهند و حال آنكه مطلب اينها نيست، اين حرف‏هايى كه اين آدم زده است، همان وقتى كه زده شاهد برخلافش هست براى اينكه همان وقتى كه آمده است و ايستاده است و گفته است كه من معذرت مى‏خواهم، من اشتباه كردم و از اين وقت اشتباه نمى‏شود همان وقت مشغول شده حكومت نظامى را، دولت نظامى را روى كار آورد و مردم را آنطور زجر كردند و آنطور كشتند. پريروز بود باز در مشهد كشتار بوده است كه نمى‏دانم حالا چقدر هم كشتار بوده است. كشتار ديگر يك امر عادى الان شده است در ايران. حكومت‏ها امر عادى‏شان اين است كه مردم را بكشند و جوان‏هاى ما را از بين ببرند، آنوقت يك نفر كه بيايد بگويد كه من توبه كردم، حالا كسى هم بيايد بگويد كه خوب ايشان توبه كردند، بس است! بس است! ديگر كارها بس شد!! تمام شد كارها!! خير،ايشان براى اين است كه مردم را بازى بدهد و پايش محكم بشود و اگر محكم شد، اين دفعه بدتر از اول، صد درجه بدتر از اول چيز بكنند، براى اينكه حالا دشمن‏هايش را شناخته و بعد، بعد از شناختن دشمن وقتى پايش محكم شد بسيار بدتر عمل خواهد كرد.

اسلام، تدوين كننده برنامه حكومتى

على ايحال اسلام كيفيت حكومت را و برنامه حكومت را تعيين كرده، اينطور نيست كه برنامه‏اى در كار نباشد، اين حرف‏هاى مفتى كه زده مى‏شود، خير، هم اوصاف حاكم معلوم است در اسلام و مدون است و هم برنامه حكومت را حضرت امير معين كرده است كه -بايد- چه جور حكومت بايد باشد، بايد عدليه‏اش چه باشد، بايد عرض مى‏كنم كه قضاتش چه وضعى داشته باشند، بايد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 200

ديگران و جناح حكومت -بايد - چه جور باشند. يك مساله معلوم واضحى است كه معين كرده است و اين آقا كه مى‏گويد اگر من نباشم، يا رفقاى او مى‏گويند اگر او نباشد خلا پيدا مى‏شود، يك حرف نامربوطى است كه الان خلا هست، بودن ايشان موجب خلا هست براى اينكه همه چيز از واقعيتش تهى شده است، هيچ واقعيتى الان ما نداريم، هر چه هست صورت است و حرف است و خالى است و تو خالى است همه حرف‏ها.

مفهوم استقلال و آزادى مملكت در تمدن وابسته!

آنهمه داد و قال راجع به اينكه ما در دروازه تمدن وارد شديم و مى‏خواهيم وارد بشويم در دروازه تمدن، خوب دروازه تمدن كه همه مى‏دانند كه هيچ خبرى در كار نيست، از تمدن هيچ خبرى نيست. اول مرتبه تمدن، آزادى ملت است -تمدن - يك مملكتى كه آزادى ندارد تمدن ندارد. يك مملكتى كه استقلال ندارد و وابسته به غير است و همه‏اش با عمل ايشان وابسته به غير شده، اين نمى‏شود گفت يك مملكت متمدن. مملكت متمدن آن است كه آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقائد و رأيشان و هيچ كس آزادى ندارد كه تو مى‏گويى خير، ما به دروازه تمدن رسيديم، فلان يا هر چيزى كه هر روز مى‏آمد و فرياد مى‏زد و چه مى‏كرد و يك حزب بازى و خير حزب فراگير و اين حرف‏ها همه معلوم شد كه الفاظ است و معنى ندارد. الان همه چيزهائى كه ما داريم ميانش تهى است، خالى است، يك صورتى بيشتر نيست.

افراد صالح متخصص، عهده‏دار اجراى برنامه‏هاى مدون اسلام

و الان است كه خلا در كار هست، اگر اين آدم برود هيچ خلايى نيست در كار براى اينكه كارمندهاى صحيح هستند، اشخاصى كه درس خوانده هستند، هم در خارج كشور هستند كه نمى‏توانند وارد بشوند در كشور و هم در خود كشور در انزوا هستند. به مجرد اينكه ايشان برود، برنامه اسلام يك برنامه مدون معلوم است كه حاكم بايد چه جور وضعى داشته باشد، چه جور آدمى باشد و عرض بكنم كه ما به مردم‏

مى‏گوئيم كه يك همچو حاكمى را بايد تعيين بكنيد و تعيين بكنيد و مردم هم به اختيار خودشان تعيين مى‏كنند و عرض مى‏كنم كه وكلائى هم كه مى‏خواهند، با اختيار خودشان است، همه چيز به اختيار خودشان و هيچ خلايى در كار نيست. ايشان بروند، خلاها از بين مى‏رود، نه كه ايشان اگر بروند يك خلايى پيدا مى‏شود، اينها حرف شعر است كه مى‏گويند، مى‏خواهند بگويند.

برقرارى حكومت اسلامى در ايران، عامل شناسايى اسلام به جهانيان‏

در هر صورت ما اميدواريم كه خداوند در اين روز به ما رحمت نازل بفرمايد و ما را توفيق بدهد بر اين مبارزه‏اى كه داريم و مسلمين را پيروز كند در اين مبارزه‏اى كه دارند و اسلام را تقويت كند و حكومت اسلامى را برقرار كند تا دنيا ببيند وضع حكومت چه هست، معناى حكومت چه هست، حاكم‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 201

چه جور رفتار مى‏كند، حاكم با رعيت چه جور رفتار مى‏كند، با عرض مى‏كنم كه ساير مردم چه جور رفتار مى‏كند، معلوم بشود چه جورى است، يا كارمندان دولت چه جور اشخاصى بايد باشند، قضات چه جور اشخاصى بايد باشند، فرهنگى‏ها چه جور اشخاصى بايد باشند، اينها همه تعيين شده است و انشاءالله اگر حكومتى اسلامى بپا بشود همه امور بر طبق دلخواه ملت انشاءالله حاصل مى‏شود.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها