پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 1:33 AM
بيانات امام خمينى در مورد ادعاهاى پوچ كارتر
بسم الله الرحمن الرحيم
بررسى ادعاى پوچ كارتر مبنى بر اعمال يك دموكراسى تند و قاطع در ايران
به همين معنا عرض كردم كه مخالفتهاى چپ و راست شروع شده است. و باز گفتند (كارتر) كه من بنا ندارم در امور داخلى ايران دخالت بكنم و سابقاً هم گفته بودند كه يك اجتماع مترقى، ايشان در ايران يك جامعه مترقى در ايران درست كرده است. چند جمله دارد حرفهاى كارتر يكى اينكه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران به دست شاه عمل شده!! اين يك جمله، يك جمله اينكه يك جامعه مترقى شاه در ايران بنيانگذارى كرده است!! و يك جمله ديگر اينكه جمله سومش من دخالت - بنا ندارم دخالت در امور داخلى ايران بكنم!! حالا بايد خود ايرانىها در اين سه جملهاى كه ايشان فرمودهاند خودشان بررسى كنند كه آن جملهاى كه آقاى كارتر فرمودهاند، اين براى ايرانىها اين را فرمودهاند يا براى دنياى غرب گفتهاند و يا براى آمريكائىها گفتهاند و براى كرهاى از كرات ديگرى كه هنوز بشرش نيامده در زمين.
خوب حالا جمله اول ايشان اين است كه شاه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران عمل كرده است و اوضاع ايران را از زمانى كه شاه تشخيص ...كرده است و پدرش مشغول كار بودند و آنوقتى كه خودش مشغول سلطنت شده به امر خارجىها و متفقين پس حالائى كه الان بالفعل مشغول كار است و الان فعلاً در ايران مشغولند، آيا اين دموكراسى كه به نحو تند و قاطع ايشان عمل كردهاند، اين آزادى كه به نحو تند و قاطع به مردم داده عبارت است از اين كارهائى است كه در تمام مدت سلطنت كه ايشان كردهاند؟ بيايند و بينند كداميك از اين مجالسى كه حق ملت است كه سرنوشت خودشان را به وسيله اين مجالس تعيين كنند، مجلس شوراى ملى (به اصطلاح) و مجلس سنا بيايند ببينند كه از زمانى كه سلطنت روى كار آمده است و من از همان اول زمان بودم و ديدم، يعنى من از آنوقت درك كردم من آنوقت را تا حالا كه ما اينجا هستيم و اين وكلا هم در مجالس دارند كار انجام مىدهند، ببينيد كه آيا در تمام آن دورههائى كه اين دو نفر به قدرت رسيدهاند، كدام روز ما يك انتخاب صحيح، آزاد كه مردم خودشان بروند و در صندوق رايشان را بياندازند، در كدام دورهها از اين دورههائى كه ما گذرانديم و خصوصاً اين دوره اخيرى كه اين آقائى كه دموكراسى تند رفتار كرده است، در كدام يك از اين دورهها اين وكلا، وكلاى ملت هستند؟ جز اين است كه با دستور است منتهى خيال
مىكنند مردم كه با مىگويد با دستور شاه است و لازم نيست كه با دستور اجانب يعنى .... خود شاه در بعضى از گفتهها مىگويد كه خوب ما حالا كه آنطور نيستيم لكن آنطورى بود - رفت - كه ليستها را از طرف سفارتخانهها، اسماء وكلا را، وكلاى خودشان را (يعنى آنهائى كه براى آنها كار مىكردند نه براى ملت) (شاه گفتند) كه ليستها را از سفارتخانه مىآوردند و مجبور بوديم كه همين ليستها را عمل بكنيم منتهى ايشان ادعا مىكنند كه نخير ديگر حالا يك قدرتى بالاى قدرت ما نيست. ببينيد كه اين يك حق مسلم ملت، اين يك حقى كه همه عالم مىگويند كه بايد با ملتها باشد و از اساس دمكراسى اين است كه مردم آزاد باشند در اين آراء خودشان، در وكلايى خودشان كه به مجلس بفرستند، سرنوشت يك مملكتى به دست وكلا و اينها هست و بايد خود مردم سرنوشتشان در دست خودشان باشد، قانون اساسى اين اختيار را داده است به مردم. آيا اين دمكراسى تندى كه، تند و قاطعى كه به منطق كارتر شاه عمل كرده است، اين حق مسلم و معلومى كه هيچ كس نمىتواند انكار كند كه اين حق، حق ملت است، از زمانى كه ايشان به سلطنت رسيدهاند يا ايشان را به سلطنت رساندهايد تا حالا ما يك وكلائى داشتهايم؟ از هر شهرى از شهرهاى ايران مىخواهند، بروند سؤال كنند. اين يك مطلبى نيست كه پوشيده باشد. شما برويد از هر شهرى از شهرهاى ايران سؤال كنيد كه آقا اين كسى كه از طرف شما وكيل است كى است؟ چه آدمى است؟ اكثر مردم اصلاً نمى شناسند اينها را و نمىدانند كى هستند اينها. اين ملتى كه بايد سرنوشت خودش را خودش معين كند و بايد وكلاى خودش را خودش تعيين كند، اكثر مردم نمىدانند كه اين كى هست و وقتى اسمش را مىبرند نمىشناسند او را. اين معناى دموكراسى تند و قاطع اين است كه سلب كرده است اين حق مسلم معلوم يك ملت را. يك شهر اينها بيايند بگويند فلان شهر، خوب مركز تهران است بيايند بگويند اين تهران كه مركز است و اساس است و در اينجا اگر بنا باشد يك آزادى باشد بايد در تهران باشد كه مركز مثلاً سياستمداران و امثال ذالك است، خوب بيايند بگويند كه كدام يك از اين وكلاى تهران، آزاد مردم رفتهاند پشت صندوق و راى دادهاند به آنها.اين كه يك مطلبى نيست كه بشود سرش را پوشانيد. آقاى كارتر براى كى دارد اين حرفها را مىزند؟ براى كره مشترى مىگويد؟ آنها كه نيامده اينجا اينجا كه گوش و چشم بسته باشند. براى مردم دنيا مىگويند؟ كدام مردم دنيا اطلاع ندارد از اين معنا؟ كدام مطبوعات دنيا اطلاع از اين معنى ندارند؟ بله مطبوعات ممكن است بسيارىشان به نفع آقاى كارتر بنويسند كه نه، دموكراسى، آزاد است مردم آزاد هستند، همه رأى دادهاند، خودشان وكلايشان را تعيين كردند، ممكن است بگويند اما هم آنها كه (اگر بگويند) مىدانند خلاف مىگويند هم آقاى كارتر مىداند اين را. نه اينكه كارتر نمىداند، مىداند كه اين چه آدمى است. مىداند خودش چه آدمى است، مىداند كه چه آدمى را مأمور كرده است. مىداند كه مردم به چه گرفتارى گرفتار هستند.
اوضاع و احوال مطبوعات زمان شاه اين راجع به قضيه مسلمى كه بين مردم است و از اركان آزادى است و عرض مىكنم دموكراسى است. خوب بيائيم سراغ مطبوعات....مطبوعات هم كه همان روزنامههاى رژيم ايران كه آنوقت هر
چه مىنوشتند فقط فرمايش اعليحضرت آريامهر بود و هر چه مىگفتند ثناخوانى و ثناگوى او بود و از آراى ملت هيچ در آن نبود. الان دارند مىگويند كه ما آزاد نبوديم. همين روزنامههاى خودشان است، همين اينهائى كه از خودشان است الان دارند مىگويند كه ما در آن چيزهائى كه آنوقت مىنوشتيم آزاد نبوديم حالا هم نمىگذارند كه آزاد باشند. اين هم يكى از چيزهاست. كدام روزنامه در زمان سلطنت ايشان (حالا سلطنت پدرش زياد اما الان مبتلا نيستيم،يا بدتر از اين بوده يا مثل اين بوده) كدام يكى از اين روزنامههائى كه ما داريم، مطبوعاتى كه ما داريم، اينها در زمان سلطنت ايشان از اولى كه سلطنت را متفقين اعطاء كردند به ايشان، تحميل كردند اين آدم را به ملت ايران، تا حالا بيايند ببينند كه كدام يك از اين مطبوعات آزاد بوده است و اعليحضرت آزاد كرده است. علاوه از اين اعليحضرت حالا آزاد كردهاند خوب در يك سال پيش از اين چطور؟ معلوم مىشود كه يك سال پيش از اين آزادى اين نبوده است و ايشان حالا آزاد كردهاند.
محاكمه شاه به جرم سلطنت غاصبانه و نقض قوانين
پس ايشان مجرم است و ايشان خيانتكار است. به منطق كارتر خيانتكار است، همين كه خواهد از را پاكيزهاش كند و منزهاش كند، خوب ايشان مىگويد كه -دموكراسى - الان دموكراسى تند و قاطعى ايشان عمل كرده است و از اين جهت با ايشان مخالف هستند. خوب اين دموكراسى تند و قاطع را تازگى اعطا كرده چنان كه خود شاه هم مىگويد كه من اعطا آزادى مىخواهم بكنم. يكى نيست كه بگويد آقا تو چه كارهاى مىخواهى كه اعطاء آزادى بكنى؟ آزاد كه قانون اساسى به مردم داده است شما اعطا مىخواهى بكنى؟ تو چه كاره هستى كه مىخواهى اعطا بكنى؟ تو،به فرض اينكه سلطنت تو سلطنت قانونى بوده است (و حال اينكه نيست) هيچ وقت حكومت نبايد بكنى. تو در اين مدتى كه در كرسى سلطنت غاصبانه نشستهايد همهاش را حكومت كردهاى، دراين صورت هيچ ملت خودش اختيار نداشته است كه كارى بكند و همه را تو كردى. همه جرمها به گردن تو است. پس با همين منطق كارتر كه حالا آزادى داده است و دموكراسى تندى و قاطعى الان عمل كرده است، اين دليل بر اين است كه ايشان قبل از اين آزادى نداده بوده است، دموكراسى نبوده مملكتش و با قلدرى اين مملكت اداره مىشده است و همين جرم است براى شاه كه بايد محاكمه بشود اين آدم به حكم قوانين بايد محاكمه بشود. آنوقتى شاه را محاكمه نمىكردند كه سلطنت بكند فقط و غير مسؤول باشد. كسى كه همه مسؤوليت به گردن او است بايد بيايد پيش ملت و اگر هم بخواهد برود، بايد بيخ ريشش را بگيرند (اگر داشته باشد) نگذارند برود تا محاكمهاش كنند تا اين همه خونريزى كه اين آدم كردهاست جواب بيايد بدهد تااين سلب آزادى كه از مردم كرده است بيايد جواب بدهد. اين هم باب مطبوعاتشان.
مسؤول مستقيم تمامى جنايتها و خرابىها شخص شاه است
خوب يكى از اين چيزهايى تبليغى، راديو تلويزيون است، كدام يك از اين دو مركز تاكنون توانسته است يك كلمهاى، اگر شاه يك تخلفى كرده باشد، اگر يك كشتارى كرده باشد، بگويند شاه اين كار را كرده است ؟الان كدام مطبوعات جرأت مىكند كه بگويند كه امر شاه است؟ الان كه دارند گويند دولت است، شهربانى است و حكومت نظامى است، اينها شعر است، خود اين آدم است، الان هم كه شكست خورده است باز هم از آن زير خود اين است كه دارد اين كارها را انجام مىدهد و الا شهربانى چه كار دارد كه مردم اينطور باشند، امرش مىكنند، همه گويند امر است. ما آنوقت كه قم بوديم، وقتى كه آمدند مدرسه فيضيه را به آن فضاحت ريختند و طلبه را آنطور زدند و بعضىشان را كشتند و بعد به هر كس كه مراجعه مىشد مىگفتند امر اعليحضرت است، هر كس، شهربانى قم مىگفت امر اعليحضرت است، به هر كه مراجعه مىكردند همهاش امر اعليحضرت كه كسى نيست در كار. اين هم باب راديو و تلويزيونشان و امثال وسائل تبليغاتىشان. در اين تبليغات كدام آزادى مردم دارند در اين تبليغات كه ايشان مىفرمايند كه (آزادى تندى و دموكراسى تندى داده است، خيلى آزاد كرده مردم را مردم حوصلهشان سر رفته فرياد مىكشند! اين از باب اينكه زياد تند است اين مسأله، چپ و راست الان اعتراض مىكنند به شاه! اختلافشان اين است كه اين آزادى مىخواهد بدهد به همه تخلف از او دارند مىكنند نمىخواهند آزادى را)! اين داد و فرياد اين مردم كه توى خيابانها دارند فرياد مىزنند (آزادى و استقلال) مقصودشان از آزادى يعنى آزادى نمىخواهيم! آزادى و استقلال يعنى ما آزادى نمىخواهيم! ما استقلال نمىخواهيم و شاه آزادى و استقلال مىخواهد بدهد مردم اينطور با او مخالفت كردهاند. منشا اين تغيير اين است، منشا تغييرى كه در روزنامههاست كارتر گفته است كه ايشان چون آزادى تند و قاطع دادند منشا اختلاف مردم و مخالفت چپ و راست با او همين معنا است كه او آزادى قاطع داده آزادى - آزادى چون داده از اين جهت اين احزاب سياسى و - نمىدانم اين حزب كذا و كذا و جبهههاى مختلف همه با او مخالف هستند كه چرا تو آزادى دادى ملت هم با او مخالف است كه چرا تو آزادى دادهاى! اين منطق كارتر است راجع به آزادى كه ايشان به ملت دادهاند.
جاى پاى آمريكا در تمام شريانات مملكت
و اما مملكت مترقى، جامعه مترقى كه ايشان درست كرده! يك مملكت مترقى درست كرده! و مملكت را رو به ترقى دارد مىبرد! منشا مخالفت من همان دوره اول و سابقاً همين بوده و باز منشا مخالفتم همين معنى است! در منطق آقاى كارتر ترقى يك معنائى دارد كه ماها نمىتوانيم بفهميم والا يك مملكتى كه هر كجايش را دست بگذارى خرابى است، شما الان هر جا اين انقلاب سفيدى كه ايشان مىگويد، شما هر ماده از آن را كه ميخواهيد بياوريد و در مجامع انسانى بگذاريد ببينيد كه ايشان چه كردهاند با اين مملكت با اين بساطى كه درست كرده است و نمىدانم چه....
اين به قول خودش ديگر ارباب و رعيتى در كار نيست واصلاً ارباب و رعيتى از بين رفته و دهقانان هم آزادمردان و آزاد زنانند. اين مطلبى است كه آنوقتها مكرر مىگفت حالا هم اگر يك خرده رهايش كنند مىگويد. خوب، اين دهقانان و بيچارهگان همينها هستند كه تمام هستىشان از بين رفته است، اين اصلاحات ارضى همين است كه اصلاً مملكت ما را بكلى زراعتش را سلب كرده است و، الان شما زراعت ديگر نداريد در مملكتتان.براى 30 روز شما يا 33 روز شما در مملكتتان زراعت هست كه بتواند مال مردم باشد باقى آن نيست، باقى آن را بايد از خارج بياوريد. آن چيزهاى ديگرى كه مثلاً سپاه دانش، سپاه چه، سپاه دين، اين را همه مردم مىدانند كه اين سپاه دانش براى چه رفته است توى اين دهات و قصبات اينها همهاش براى ثناخوانى براى ايشان است، همهاش براى تبليغ باطل است، همهاش مامور اين هستند كه اين مردم را عقب نگه دارند، اين مردم را تبليغات بكنند كه اين مردم همهاش تابع شاه باشند، (چه امر خداوند و چه امر شاه)باشد منطق مردم. تمام اين كارهائى كه اين آقا كرده است، براى اين مملكت اينها را برگردانده است به عقب، عقب، عقب. نمىگذارند اينها كه يك فرد لايق در مملكت ما پيدا بشود، اينها از آدم مىترسند، مىترسند كه يك آدمى پيدا بشود لايق و مقابلشان بايستد كه چرا؟ چرا اينكار را مىكنيد؟ اين كه وكيل نمىگذارند ما داشته باشيم براى اين است كه اگر ما وكيل داشته باشيم مقابلشان ايستند، مىگويند چرا؟ دولت بخواهد يك غلطى بكند استيضاحش مىكنند، شاه هم بخواهد يك غلطى بكند خوب به او مىگويند، به او اعتراض ميكنند، استيضاحش مىكنند، اعتراض به او مىكنند. البته نمىگذارند مردم وكيل به مجلس بفرستند.
اين مملكت مترقى و اجتماع مترقى اينها،آن كجااست آخر كه ما نمىدانيم و اطلاع نداريم از آن؟ كجاى اين مملكت را ايشان آباد كرده است؟ جز اينكه يك پايگاههائى براى ديگران در اين مملكت درست كرده است، جز اينكه مملكت ما را مورد تسلط ديگران قرار داده است. آمريكا الان در تمام شريانات مملكت ما دست دارد. يك مملكت مترقى!! اول نمود ترقى اين است كه مملكت مستقل باشد، خودش سرپاى خودش باشد كجاى اين مملكت مامستقل است؟ اين از يك طرف مىكشد آن از يك طرف مىكشد. آن پنجهاش در اعماق چاههاى نفت ما فرو رفته است آن پنجه دراعماق گازهاى فلان ما فرو رفته است. اين مملكت مترقى كجايش مترقى است؟ كدام دانشگاه مترقى ما داريم ؟كدام فرهنگ مترقى ما داريم؟ كدام نظام مترقى ما داريم؟ نظامى كه تحت فرماندهى مستشارهاى آمريكااست، اين نظام است؟
اين هم از اينكه مملكت ما ترقى كرده يعنى همه چيزها در منطق ايشان اين است كه ترقى كرده است، شاه ترقى داده است يعنى همه چيزهايى كه اين مملكت دارد تسليم آقاى كارتر كردهاند، البته كارتر كه نفتخوار است بايد يك چنين چيزى بگويد، نفت مىخواهد دارد نفتهاى ما را ميخورد، البته او بايد يك همچو مطلبى را بگويد.
دخالت آشكار و همه جانبه امپرياليسم در امور داخلى ايران
مطلب سومش هم (البته اينها هر كدام طولانى است اما شما خودتان مىدانيد) اين است كه ما بنا نداريم كه در امور داخلى اين مملكت، در ايران دخالت بكنيم. شما بنا نداريد دخالت بكنيد؟! شما در كجا دخالت نكردهايد؟ اين مستشاران شما در نظام ما چه مىكنند؟ چرا اين مستشاران آمدهاند چه مىكنند؟ شما پايگاههائى كه در كوهستانهاى ايران درست كرديد اينها را كى درست كرده؟ براى كى درست كردهايد؟ اينها دخالت نيست در امور مملكت ما؟ همين حرفهاى تو دخالت نيست؟ تو شاه را وادار نمىكنى به اينكه اينطورى مملكت را به باد فنا بدهد؟ تو هيچ دخالت ندارى در مملكت؟ خود ايشان مىگويد كه ليست براى ما مىفرستادند منتهى حالا مدعى است كه نخير ديگر حالا نمىفرستند، دروغ مىگويد، نخير حالا هم مىفرستند حالا هم ليست آنهاست، غير از آن چيزى نيست. (دخالت نمىكنم!!) آخر يك مملكتى است كه مردم همه آشنايى دارند به وضع مملكتشان، دانند كه چه به سرشان دارند مىآورند و آمده است. (من دخالت نمىكنم!) آخر براى چه ايشان مىگويد كه من دخالت نمىكنم؟ خوب، ايرانيان مىدانند كه دخالت مىكنى، مطبوعات دنيا هم مىدانند كه آقاى كارتر و هر كسى رئيس جمهور بشود در آمريكا دخالت در امور مملكت ما مىكنند، نمىگذارند مملكت ما سرپاى خودش بايستد. الان ما نه استقلال داريم و نه آزادى داريم - نه - به هيچ وجه نه مردم آزادند و نه مطبوعات آزاد هستند، الان هم آزاد نيستند، الان هم حكومت نظامى نمىگذارد كه حرفها را بگويند. اين مطبوعاتى كه الان خودشان هم مىگويند ما آزاد هستيم، خوب بنويسند كه شاه اين كارها را مىكند. چرا نمىنويسيد؟ شما در همه مطبوعات كه بگرديد، اين كلمه نيست كه آن كسى كه اين جرمها را دارد مرتكب مىشود آن عبارت از شخص شاه است كه اين جرمها رامرتكب شده است از اول تا حالا. آن روزى كه اين پايه بريزد آنوقت خواهند گفت، حالا جرات نمىكنند براى اينكه الان حكومت نظامى است و تهديد همه چيز مىشود و تعطيل مىكنند اگر يك چنين حرفى بزنند، اعدامشان مىكنند. چطور شما ادعا مىكنيد كه آزادى است، ادعا مىكنيد ترقى است و روى اين جهت كه آزادى داده است به مردم و مملكت را رو به ترقى برده است، اين اختلافات پيش آمده است، اين مردم كه اين هياهو را تو خيابان راه انداختند و فرياد دارند مىزنند، براى اين است كه ايشان آزادى دادند ومردم نمىخواهند؟ اين چه حرفى است؟ كه يك آدم، رئيس جمهور يك مملكت يك همچو حرفى را بزند؟ در مطبوعات هم اين را نوشتهاند و كسى هم حرف رويش نمىزند يك مقدار گفته بشود اينها بايد در اين حرفها، حرفهائى است كه همين طورى گفته شده، مىخواسته حالا بزند و مىخواسته براى دلخوشىهائى (به خيال خودش) بزند والا كى است كه نداند اين مسائل را.
مبارزه با منطق غارتگرانه ابرقدرتها
ما همه دردمان از اين سران ملتها است، از اين سران دول. همه مصيبتى كه بر ايران دارد وارد مىشود و بر ممالك شرق دارد وارد مىشود از همين سران ابر قدرت است به اصطلاح. اين
قدرتمندان ضعفا را مىخواهند به كار بكشند و منافع ضعفا را ببرند، يعنى ضعفا كار بكنند تسليم آنها بكنند، ضعفا گرسنگى بخورند و آنها نفتهاشان را بخورند، آنها معادنشان را از بين ببرند يا آنها گرسنگى بخورند روى اين معادن نفت، اين معادن بزرگ نفت، مردم روى اين معادن بزرگ نفت بنشينند و گرسنگى بكشند. اين منطق اين قدرتمندهاى بزرگ است مثل شوروى و مثل آمريكا و امثال اينها است منطقشان اين است و ما مىخواهيم كه اين وضع نباشد.
قدم اول، مخالفت با قراردادهاى غير قانونى و محكوم نمودن وضع تحميلى موجود
ما هم يك قدم اولمان اين است كه اين وضعى كه الان دارد و وضعى است كه شاهش و حكومتش و وزيرش و وكيلش و همه اينها اين وضع را دارند كه تحميل بر اين مملكت هستند، وكيل را مردم تعيين نكردهاند، وكلاى سنا را آنقدرى كه بايد مردم تعيين كنند نكردهاند، وقتى مجلس مال مردم نشد وزرا غير قانونى هستند و وقتى وزراء غير قانونى هستند، تمام قراردادها غير قانونى هستند. همه قراردادهائى كه وزراى ايران با ممالك ديگر، چه با مملكت آمريكا و چه با ساير ممالك قرارداد كردهاند، همه قراردادشان بر خلاف قانون اساسى است براى اينكه قانون اساسى ما اساس حكومت را بر اين قرار داده است كه مجلس تصويب كند، مجلس رأى بدهد. پس اساس مجلس است، مجلس هم به حسب قانون اساسى با ملت است، اگر يك مجلسى را ملت تعيين نكرد، مجلس نيست، اگر مجلس نشد ديگر وزيرى را كه آنها تعيين كنند، نخستوزيرى را كه آنها تعيين كنند نخستوزير نيست. اگر وزرا، وزراى قانونى نشدند دولت قانونى نيست و اگر دولت قانونى نشد، تمام قراردادهائى كه با ممالك ديگر بستهاند. هر قراردادى كه خواهد، قرارداد نفت بستهاند، باطل است، قرارداد - نمىدانم - خريد اسلحه، باطل است همه آنها خلاف قانون اساسى است براى اينكه اصلش خلاف قانون است.