پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 1:33 AM
بيانات امام خمينى در مورد مطالبات اجانب در عادات و روحيات شرقيان به منظور استعمار و استثمار
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
شرق شناسى (ايران شناسى) حيلهاى براى نفوذ قدرتهاى خارجى
من وقتى آقايان را ملاقات مىكنم ... كم كم قدرت بيان از من سلب شده است از جهت اينكه اولاً پيرمردى و كبرسن است كه نمىگذارد من حتى صدايم به چند قدمى برسد و ثانيا" اوضاع ممالك اسلامى مطلقا" و اوضاع داخله ايران بالخصوص يك وضعى شده است كه سلب آسايش را از انسان مىكند و قدرت هر چيز را از انسان مىگيرد و من امروز هم بنا داشتم كه در اين محلى كه آقايان مجتمع شدند بيايم و در آنجا بعض مطالب، بعض درددلها را به آقايان تذكر بدهم لكن مقتضياتى پيش آمد كه صلاح نديدم كه امروز بيايم. در هر حال وضع ممالك اسلامى خصوصاً اين ممالكى كه داراى مخازن هستند مثل مملكت ايران كه در راس آنهاست مورد مطالعه اين قدرتمندها، اين دولتهاى ابرقدرت، مورد مطالعه اينها بوده است اوضاع شرق و اگر ملاحظه كرده باشيد در اين سياحهايى كه از اينها از شايد سيصد سال پيش از اين كه راه يافتند به شرق، سياحهايى كه از اينها آمدند به اسم سياحت، اينها يك مامورين سياسى بودهاند براى مطالعه اين ممالك شرق، در ايران اينها مىآمدند و در تمام شهرهاو دهات همه اينها را مطالعه مىكردند، بيابانها، حتى آن بيابانهايى كه هيچ آب و علفى نداشتند، اينها با تحمل زحمتهاى فراوان با شتر در آنوقت مىآمدند و با كاروانها حركت مىكردند و اوضاع جغرافيائى اين ممالك را و مهمتر براى آنها، آن مواردى كه مخازن، هر مخزنى يعنى طلا، مس نفت، گاز، هر چه بوده، اينها دقيقاً مطالعه كردند و نقشهبردارى كردند و مواردى كه در اين ممالك و اينكه ما مىدانيم در ايران داراى يك چيزى بوده است كه براى آنها مفيد بوده است، آنها را نقشه برداشتند، علامت گذاشته، نشانه گذاشته، يادداشت كردند و ضبط است پيش آنها. قبل از اينكه آمريكا پايش باز بشود به اين ممالك، مقدم بر همه انگليسها بودند و روسها بودند و بعضى ممالك ديگر. در هر صورت اين ممالك ما، اين ممالك شرق از قريب سيصدسال يا يك قدرى بيشتر مورد بررسى اينها و طمع اينها بوده است منتهى هر چه جلوتر آمده است، كارشناسهاى آنها بيشتر تخصص پيدا كردهاند و بيشتر آمدهاند دراينجا، در اين ممالك و تمام اينها را، آنها اطلاعاتشان از خود اهالى آن مملكت بيشتر است، اطلاع بر روحيه مثلاً ايلاتى كه ما در ايران داشتيم مثل ايل بختيار، ايل قشقايى اينها و امثال
اينها، شاهسونها، مطالعاتى داشتند براى اينكه به دست بياورند روحيه اينها چه جور است، تا چه حد مىتواند اين ممالك از اينها استفاده ببرد و مطالعاتى هم راجع به شهرستانها و دهات، تمام دهاتى كه در ايران هست. از آن دهات بسيار دور افتاده و كوهستانى تا آخر، اينها تمامش را اطلاع دارند يعنى كارشناسها را فرستادند، همه اينها هم نقشه بردارى شده است و هم هر چه دارد در آنجا، هر كجا چيزى درآن پيدا مىشود كه براى آنها دندان گير است از آن يادداشت برداشتند و خودشان را مهيا كردند براى غارت، منتهى اين كسانى كه در راس بودنداز سلاطين يااز روسا كه در راس بودندمختلف بودند در رساندن منافع به اينها، گاهى اشخاصى بودند كه تا آن حد خيانتكار نبودند و گاهى هم خيانتكار زياد بودند كه به همه ابعاد تسليم شدهمن در همدان يك وقت بودم، يك نفر از دوستان من يك نقشهاى آورد، نقشه بزرگى شايد مثلاً يك متر در يك متر و آن نقشه هم مال همدان بود دهات همدان تمام در آنجا آنطور كه او مىگفت، مىگفت تمام دهات همدان در اينجا ثبت است و در آن نقطههايى بود زياد، نقطههايى در آن ورقه با رنگ ديگرى بود كه زياد بود، آن شخص كه آشناى ما بود گفت كه اين نقطههايى كه در اينجاها گذاشتند علامت اين است كه در زير اين نقطه و اين دهى كه در اينجا هست يك چيزى پيدا مىشود، حالا يا يك معدن مسى، نفتى، چيزى پيدا مىشود، كه الان هيچ چيزش تا حالا درنيامده و آنها مىدانند كه كجا چه هست. در هر صورت با نقشه از اول وارد شدند و احوال و اوضاع ممالك شرق را و مملكت ايران كه الان مورد اطلاع ماست، با نقشه اينجاها را همه چيزش را تعيين كردند.
اسلام و روحانيت اصيل، دوقوه در برابر سلطه خارجى
بعد يك مطالعات روانى آنها كردند كه آيا چطور ممكن است كه دست بيابند به اين مخازن عظيمى كه در اين ممالك هست، در ممالك اسلامى آيا چه بكنند كه اين مخازن با سهولت به دستشان بيايد و مواجه با يك مخالفتهايى، مواجه با يك زد و خوردهايى نشود. يك مطالعات زيادى هم در اين باب اينها كردهاند و به آنكه رسيدند در ممالك اسلامى، دو چيز را ديدند كه اين اگر باشد ممكن است كه سد راه آنها باشد، يكى اصل اسلام، اگر چنانچه اسلام به آنطورى كه هست و به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى اسلام را تاسيس كرده اگر به آنطور اسلام پياده بشود فاتحه مستعمرين خوانده مىشود، اين راجع به اسلام كه فكر كردند برايش، يكى هم روحانيت اسلام اگر اينها قوه داشته باشند و اينها آنطورى كه بايد، مقتدر باشند در اين بلاد،باز هم آنها نمىتوانند آنطورى كه مىخواهند استفاده بكنند، اينها با تمام ملت سروكار دارند و در بين ملت اگر قدرت داشته باشد كسى، اينها هستند كه در همه ملت ممكن است قدرت داشته باشند، درصدد برآمدند كه اين دو تا سد را به هر جور هست بشكنند يعنى كارى بكنند كه خود ملتهاى اينها، هر جمعيتى كه هستند، در هر جا كه هستند اين دو تا سد را با دست خود اينها به واسطه تبليغاتى كه اينها شروع كردهاند از زمانهاى قديم، با اين تبليغاتشان اين دو تا سدرا كه احتمال قوى دادند كه اگر مواجه با خطر بشود استعمار و منافع استعمارى، اين دو تا سد است
اينها و امثال كه خطر است، (اين را بشكنند) ديگر باقيش خطر به آنطور نيست، البته يك جهت ديگر هم هست كه عرض مىكنم، جهت ديگرى كه هست جهت فرهنگ جوامع بوده است، اين جوامع ديدهاند، مطالعه كردند كه اگر فرهنگ اينها يك فرهنگ مستقل صحيح باشد، از توى اينها يك جمعيتهاى سياسى مستقل و امين پيدا مىشود و اين هم براى آنها مضر است. بناء عليه در جانب اسلام و روحانيت دو چيز را سد مىديدند: يكى اصل اسلام را و يكى هم روحانيت را و در جانب ديگر باز احتمال اين را كه اگر اين فرهنگ يك فرهنگ مستقلى باشد، در بين اينها تربيت مىشوند يك جوانهايى و يك رجالى، اگر اينها تربيت بشوند ولا محاله مقدرات مملكت دست اينها مىافتد، باز هم مانع مىشود اينكه اينها برسند به آمال خودشان كه آن آمال زيرزمينىهاست، روى زمينى هم هست ولى مهمش آنهاست كه در زيرزمين دارند و درصدد برآمدند كه اين سه تا مطلب را، آن كه مطلب اصلى است، اين سه تا مطلب را و اين سه تا سد را بشكنند.
تخريب ارزشهاى اسلامى و منفعل كردن مسلمين، اساس كار بود
اما راجع به اسلام شروع كردند تبليغات كردن به اينكه اسلام يك مكتبى است كه مىگويد ملايم، كم كم لابد پيش مىرود)، يك مكتبى است كه مربوط به دعا و ذكر و يك روابطى مابين مردم و مابين خالق، و سياست را كارى به آن ندارد، اسلام به حكومت كار ندارد، به سياست كار ندارد، اين را آنقدر تبليغات روى آن كردند كه در جامعه خود روحانيت هم به خورد آنها هم دادند كه بسيارى از آنها هم همين اعتقاد را پيدا كردند كه روحانى را به سياست چه كار دارد؟ به حكومت چه كار دارد؟ به نظام حكومت چه كار دارد؟ روحانى مسجد برود و نماز بخواند و عرض مىكنم كه از اين صنف كارها، درس بگويد و مباحثه بكند و آن آداب شرعيه را به مردم نشان بدهد. آنها ديدند كه نماز روحانيون و نماز اسلام هيچ به آنها ضرر ندارد، هر چه مىخواهند نماز بخوانند، آنها به نفت كار نداشته باشند، نماز بخوانند تا هر چه خواهند تا خسته بشوند، درس هر چه دلشان مىخواهد بدهند، مباحثه هم هر چه مىخواهند بكنند، كار نداشته باشند به اينكه سياست استعمارى در اينجا نبايد اجرا بشود، هر كارى مىخواهند بكنند، اينقدر خواندند به مردم و تبليغات كردند كه مردم همه تقريباً به اين معنا عادت كردند كه حالا هم باز اين صحبت هست كه دخالت در سياست به شأن روحانيت نيست شأن روحانيت نيست كه برود و ببيند كه كيفيت حكومت چيست و چه مىكنند اين ظلمه با مردم، شأن روحانيت همان است كه تو مدارس باشند و نماز جماعت هم بخوانند و اول ظهر و اول مغرب مردم هم همين مقدار به روحانيت بيشتر نظر نداشته باشند. اسلام را اصلش مىگفتند كارى ندارد به سياست، جداست، سياست و ديانت از هم جداست، سياست مال آنها و ديانت مال ما، مراكز قدرت دست آنها كه هر كارى مىخواهند بكنند و مساجد و پيرمردهاى توى مسجد هم مال ما، اين تفسيرى است كه از اول كردند و آنهايى كه يك قدرى جراتشان زيادتر بوده است گفتند كه ارتجاع است، اصل دين در بين بشر كه آمده است براى اين است كه مردم
را خواب كند. اينها مىگويند دين از اول به دست قدرتمندها و سرمايهدارها پيدا شده است براى اينكه اين به واسطه ديانت مردم را آرام كنند و آنها مال مردم را بخورند. كم كم اين مطالب باور حتى خود مسلمانها، حتى بعضى از روحانيون و معممين هم آمده است كه نه، اين يك چيزى است كه حالا نمىشود اين را پيادهاش كرد، اين چيزى است كه مال هزار وچند صد سال پيش از اين بوده است، اينطور معرفى كردهاند.اسلام را به خود جوامع مسلمين. آخوند را هم شروع كردند تبليغات كردند به اينكهاينها يك مردمى هستند كهفقط نشستهاند آنجا و مى خواهند بگيرند مال مردم را و زندگى كنند.
بنابر اين اسلام را به اينكه اولاً مكتبش بيش از اينكه يك نمازى خوانده بشود و يك روزهاى گرفته بشود و اينها، نيست و كارى به زندگى مردم ندارد، كارى به دنياى مردم ندارد و از آنطرف روحانيون را معرفى كردند كه - اينها هم - قدرتها اينها را روى كار آوردند براى اينكه افيون باشند از براى جامعه، اينها مردم را خواب كنند، سست كنند كه اگر چنانچه آنها ببرند چيزهايشان را، اينها نتوانند حرف بزنند يعنى ديگر مردم را نگذارند حرف بزنند، اينها خواب كنند مردم را و آنها، اينهائى كه خوابند اموالشان را ببرند. اين را آنقدر تبليغ كردند و گفتند كه حتى بعض روشنفكرهاى ما هم كه بى اطلاع از قرآن و سنت بودند باورشان آمده است و آنها هم دنبال كردند و هم نفس شدند با آنها. ما نبايد هر حرفى كه بشنويم يا منتشر باشد بين اقشارى نبايد بى دليل مطلب را قبول كنيم انسان اگر بىدليل يك مطلبى را قبول كند اين مريض است، انسان سالم نمىشود يك مطلبى به او بگويند و بى دليل، همين طور وقتى گفتند قبول كند.
ما بايد يك مطالعه سطحى، لازم نيست خيلى مطالعه دقيق، يك مطالعه سطحى در قرآن بكنيم، يك مطالعه سطحى در آنهايى كه مردم را دعوت كردند و پيغمبرهايى كه مردم را دعوت كردند، بكنيم ببينيم كه آيا آنهايى كه دعوت كردند مردم را، اينها يك اشخاصى بودند كه آمدند و توده را ضعيف كردند توده را خواب كردند؟ براى خواب كردن توده آمدند؟ و اينها عمال قدرتمندها هستند؟ يك مطالعهاى در حال آنها بكنيم كه ببينيم اينها عمال قدرتمندانند يا نه، يك مطالعه جزيى هم در قرآن بكنيم كه ببينيم كه قرآن آمده است كه براى ذكر و دعا و براى حرز و امثال ذلك، يا نه قرآن را نشناختند؟ اگر در قرآن مطالعه كنيد مىبينيد كه آنقدر آيات در جنگ هست كه وادار به جنگ است، وادار به جنگ با كى؟با قدرتمند. قرآن آياتى زياد دارد يكى دو تا نيست، آيات زياد دارد در جنگ، در كيفيت جنگ و جنگهائى كه در صدر اسلام بوده استبين قدرتمندها و بين پيغمبر اسلام بوده است و قرآن يك كتابى است كه از آن تحرك بيشتر استفاده مىشود تا چيزهاى ديگر، يك كتابى است كه مردم را حركت داده است، از اين خمودى كه دارند حركت داده است و با همه طاغوتها در انداخته است قرآن.
مبارزات پيگير پيامبران و ائمه عليهم السلام با ظلم و ظلمه در طول تاريخ
آنوقتى كه پيغمبر اكرم در حجاز بودند، قدرتمندان حجاز كه ابتدا سر و كار داشته پيغمبر با آنها، يك دستهشان در مكه بودند كه تجار خيلى معتبر و قدرتمند بودند، يك دستهشان در طايف بودند كه آنها ثروتمندهاى آنجا بودند و قدرتمندهاى آنجابودند، ابوسفيان وامثال اينها، اينها نظير حكام و سلاطين بودند و داراى همه چيز بودند و پيغمبر اسلام با آنها درافتاد. وقتى كه تشريف آوردند به مدينه با همين فقرا بودند ايشان، نه با ثروتمندان بودند براى خواب كردن جمعيت، با فقرا بودند براى بيدار كردن فقرا، اين فقرا را شوراندند به آن اغنيايى كه مال مردم را مىخوردند و ظلم به مردم مىكردند. جنگهاى پيغمبر زياد است و همه اين جنگها، جنگهاى با قدرتمندها و ثروتمندها و ظلمه بوده است. جلوتر برويد حضرت موسى (ع) عصايش را برداشت با فرعون، با سلطان عرض مىكنم كه مصر، با او در افتاد، نه اينكه از قبل سلطان مصر مردم را خواب كرد، مردم را با همين عصا و با همين تبليغات بر ضد سلطان عصر خودش شوراند.
ابراهيم را كه ملاحظه مىكنيد، تيشهاش رابرداشت اين بتهائى كه مال اشراف بود شكست و با اشراف درافتاد براى منافع تودهها و براى اينكه ظلم به تودهها، اينها نكنند البته آنها معنويات هم نقطه اصليش بوده است لكن وقتى مىديدند كه يك ظلمى درجامعه واقع مىشود، موظف مىدانستند خودشان را كه باآن سرانى كه ظلم مىكند درافتند و جنگ بكنند با هر جورى كه ممكن است برايشان، باآنها درافتادند. پس اينكه مىگويند كه اينها را قدرتمندها قراردادهاند براى خواب كردن، اين يك چيزى است كه حرف استعمار است يعنى آنها اين را درست كردند براى اينكه شما را از قران و از كتاب خدا و از اسلام رويتان را برگردانند و اين سد را بشكنند و خوب هم شكستند در بين مسلمين اين سد را. مسلمين خواب رفتند به واسطه تبليغات اينها، مسلمين به جنگ برخاستند با اسلام، خودشان ملتفت نبودند، اين معنا را كه كسى بگويد اسلام به زندگى چه كار دارد، اين جنگ با اسلام است، اين نشناختن اسلام است. اسلام به سياست چه كار دارد اين جنگ با اسلام است. بين خود مسلمين كه اين مسأله مطرح است كانه يك مسأله است كه جنگ با اسلام الان شروع كردهاند و مىكنند. از آن طرف ما بايد ببينيم كه آنهائى اسلام را تبليغ كردهاند از اول با چه كسانى جنگ مىكردند. خود پيغمبر اسلام با كى جنگ كرد؟با اين قدرتمندان مكه و اين قدرتمندان حجاز. بعدش خلفائى كه بودند، چه خلفائى كه ما قبولشان داريم، چه خلفائى كه ما قبول نداريم آنها با كى جنگ كردند؟ آنها هم لشكر كشيدند با سلاطين ايران و سلاطين روم. با اينها جنگ كردند، با سلاطين جنگ مىكردند نه اينكه از قبل سلاطين مامور بودند كه مردم را خواب كنند، آنها مامور تحرك بودند به اينكه مردم مسلم و ضعفارا، مستضعفين را بشورانند بر اين اشخاصى كه دارند مال مردم را مىخورند. رومى هاو - عرض مىكنم كه ايرانىها آنوقت محل ابتلا بودند، جنگكردند با اينها و فتح كردند آنجاها را براى مسلمين و براى اسلام و ابداً اين مسأله مطرح نبوده است كه يك كسى بگويد كه بسازيد با اين دولتمندان، بسازيد با اين سلاطين، يك همچو مطلبى نبوده است در كار. هميشه جنگ
بوده، خود پيغمبر اسلام و بعدش هم خلفاى پيغمبر. زمانى هم كه حضرت امير(ع) بودند ايشان هم مبتلا شدند به يك جنگ داخلى و ديدند كه اگر اين جنگ داخلى را چيز نكنند، اسلام را معاويه فاتحه را مىخواند. معاويه يك حكومت بود در شام، مثل سلطنت زندگى مىكرد، داراى لشكر، دارى همه چيز بود. حضرت امير هم كه در راس روحانيت و آقاى روحانيون است، ايشان هم كه وقتى مىخواهند جنگ بكنند، وقتى كه مىخواهند زندگى بكنند و خلافت بشناسند، نمىآيند مردم را خواب كنند تا قدرتمندها بيايند اينها را بخورند، ايشان هم جنگ مىكند ؟با معاويه كه در مركز شام نشسته و اسلام در بودن او در خطر است و الان دارد مردم را استعمار كرده وظلم مىكند. اينها، ائمه ما عليه السلام همه شان كشته شدند براى اينكه همه اينها مخالف با دستگاه ظلم بودند. اگر چنانچه امامهاى ما تو خانهشان مىنشستند و عرض بكنم آنطورى كه اينها مىگويند براى مردم، مردم را دعوت مىكردند به بنى اميه و بنىعباس و اينها كه محترم بودند، روى سرشان مىگذاشتند ائمه مارا، لكن مىديدند هر يك از اينها حالا كه نمىتواند لشكركشى كند از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست، دارد زيرزمينى اينها را از بين مىبرد، اينها را مىگرفتند، حبس مىكردند، ده سال در حبس آنها بودند. براى نماز و روزه بود كه حبس كردند؟ حضرت موسى بن جعفر را چون نمازخواند، چون روزه مىگرفت، چون مردم را دعوت مىكرد كه به هارون الرشيد و اينها، شما برويد و با آنها بسازيد، هر چه آنها ظلم مىكنند شما حرف نزنيد؟ يا قضيه اين نبوده است؟ آنها از باب اينكه مىديدند اين يك خطرناك است، براى دولت خطرناك است،براى اين قدرت هااينهاخطرناك بودهاند، اينهاهم خطرناك بودهاندبراى اينها ازاين جهت اينطور شد كه آنها را حبس كردند، كشتند،چه كردند، تبعيدكردند،مى گويندمرديكه از چيز برمى دارد امام عليهالسلام راآورد در اينجا، يا حضرت عسكرى را در سامرا چندين سال نگه دارد و تحت فشار و در نظام، در عسكر، در نظام، درجند، ايشان را نگه دارد و محبوس است امام عليهالسلام در آنجا. اين از باب اينكه نماز خواست بخواند؟ پس چه؟ خود آنها هم نماز مىخواندند، به نماز چه كار داشتند؟ چون امام عليهالسلام پسر پيغمبر بود - آن وقت پسردارها خيلى هم - اگر پسر پيغمبر سر جاى خودش مىنشست و كار نداشت به مردم، چنين نبود اما آنها گاهى به اشاره آنها در ظاهر چون موردى بود كه اگر چنانچه مىفهميدند ريشه اينها را مىكندند - در ظاهر وقتى كه يكى از اين هاشميون قيام مىكردند بر ضد حكومتها، در ظاهر اينها يك انتقاد صورى هم از آن مىكردند لكن با دست اينها بود، اينها، آنها را وادار مىكردند كه اين كار را بكنند. دعا مىكند امام عليه السلام به زيد و امثال اينها كه قيام كردند بر ضد اين خلفا و برضد اين قدرتمندان. روحانيت هميشه مخالف باقدرتمندها بودهاست .اگر يك وقت شما مثلاًفرض كنيد يك فردى، چند نفرى ديديد كه يك سازشى كرده است يا منحرف است به اسلام مربوط نيست، مكتب، اين مكتب نيست و يا اينكه يك مقتضياتى مىبيند كه در اين مقتضيات الان صلاح نيست كه اينطور عمل بكند. اين دو تا سد را اينها در بين مسلمين به واسطه تبليغات شكستند، جدا كردند مردم را از آن واقعيات اسلام و جدا كردند مردم را از روحانيت مترقى براى اينكه استفاده كنند، خود آنها تبليغ كردند لكن وقتى كه سد شكسته شد،
آنها آزاد آمدند نفتها را بردند و هيچ كس هم نتوانست حرف بزند، هيچ كس هم حرف نزد. فرهنگ ما هم كه برايش خطر قائل بودند، فرهنگ ما را هم در تحت قبضه گرفتندو يك فرهنگ استعمارى درست كردند نه يك فرهنگ استقلالى، الان هم يك فرهنگ مستقلى كه برنامهاش را خود عقلاى قوم ريخته باشند نيست.
الان هم آنها دخالت دارند در كار، نه طبيب حسابى مىگذارند درست بشود، نه سياستمدار حسابى مىگذارند درست بشود، يك سياستمدارهايى كه براى ما درست مىكنند همانهاست كه به نفع آنها كارها را انجام مىدهند، اينهم فرهنگ ما، (حالا ديگر من وقت اين را كه طولانى صحبت بكنم ندارم) اين سدها را شكستند و آزادنه آمدند مشغول شدند به بردن چاپيدن اموال مسلمين و شما ايرانش را مىدانيد، چاپيدن نفت كه الان دارند مىبرند. الان نفتهاى ما را به قدرى دارند زياد نفت مىبرند، آنها مىبرند انبارم كنند، نفتهاى ما را از زيرزمينهاى ما براى اينكه مبادا يك وقتى پيدا بشود كه جلويش را بگيرد، از حالا همهاش را مىبرند آنجا در انبارهاى خودشان انبار مىكنند. از زمان رضاشاه (خداوند انشاءالله كه جزاى او را شديداً بدهد و مىدهد) از زمان رضاشاه تا حالا اينها مبتلا هست ايران به يك حكومتى كه تمام حيثيت ايران را دو دستى تحويل داده به اين نفتخوارها. وقتى كه ملاحظه بكنيد، اقتصاديات ملت را ملاحظه بكنيد، زراعت ما را بكلى به هم زدند به اسم اصلاحات ارضى كه تز آمريكا بود، اصلاحات ارضى به ما چه مصيبتها وارد آورد؟ مصيبتى كه وارد آورد، تمام زراعتهاى ايران را از بين برد، يك مملكت زراعى كه يك استان آذربايجان يا خراسانش مىتوانست كه قوت اين ملت را بدهد حالا رسيده به آنجائى كه براى 30 روز يا 33 روز (فوقش 33) تمام زراعت ايران براى 33 روز جمعيت فعلى ايران كافى است. ما بقيش از كجاست؟ مابقيش يك بازار درست كردند براى آمريكا، آنها زياد داشتند، مىسوزاندند يا به دريا مىريختند، حالا دهند پول مىگيرند، نفت مىگيرند، اين يك باب كه زراعت ما را از بين بردند و ما شديم جيرهخوار آنها و بازار براى آنها مصرف ما شديم. از آن طرف يك ضرر ديگر خورد و آنكه تمام اين دهقانها كه ايشان در اول فرمودند كه ما ديگر رعيتها را از چيز درآورديم دهقان شدند ديگر، هم سطح شدند با چه تمام اين بيچارهها وقتى كه زراعتهايشان از دستشان رفت، كوچ كردند به شهرها (كه عمدهاش تهران است) آمدند در اطراف تهران با يك كوخهائى، با يك چادرهائى، با يك خانههاى گلى كوچك با عائله زيادشان در آنجا منزل گرفتند و با يك مصيبتهائى اين بيچارهها اعاشه مىكنند و زندگى، نه برق دارند، نه آب دارند، نه اسفالت دارند، در يك گودالهايى زندگى مىكنند كه آب را اگر خواهند براى بچههايشان بياورند، اين مادر بدبخت بايد در زمستان سخت از پلههايى كه الان عددش را يادم نيست لكن زياد است عددش، از پنجاه بيشتر، صد تقريباً از اين پلهها بايد برود تا خيابان برسد، يك كوزه آب كند باز برگردد اين پلهها را طى كند برود توى اين كوخ براى بچهاش آب ببرد. اين
دهقانهاى بزرگى كه درست كردهاند و اين دروازه تمدن، اينهاستاينها را براى ما درست كردند، اين قضيه زراعت ما، زراعت ما بكلى فلج شده است، ديگر ما زراعت نداريم و معلوم نيست كه عاقبتش به كجا برسد.
از آنطرف نفت ما را مىدهند به آمريكا، عوضش چى مىگيرند؟ من اين را كه مىگويم، من بايد هر روز اينها را بگويم براى اينكه هر روز ممكن است يك گوش اينجا باشد كه نشنيده باشد اين حرف را، مىدهند به آمريكا، عوض چه مىگيرند؟ عوض اسلحه مىگيرند، كدام اسلحه؟ اسلحههائى كه ايران نمى تواند استعمال كند،نمى داند چه جورى بايد اين اسلحه را استعمال كند. براى چه مىدهند؟ براى اينكه پايگاه درست كنند در آنجا براى آمريكا، هم نفت رامى خورند هم عوضش را.اينها پول نفت را خيال كنيد كه به ما مىدهند؟ نه اين يك اشتباه است، اينها هم نفت را مىخورند و هم اسلحه مىآورند، اسلحههائى كه هيچ نظيرش مثلاً حتى در فرانسه پيدا نمىشود، آمريكا مىدهد به اينها، اما مىدهد براى ايران؟ نه، پايگاه درست مىكند براى خودش، هم عوض را مىخورد هم معوض را مىخورد. خدا مىداند كه اين مرد نالايق كه اسمش محمدرضاست، اين مرد نالايق چه خيانتهايى به اسلام كرده و مسلمين كرده من و شما حالا مىتوانيم مطلع بشويم، بگذاريد اين بميرد يا برود از اين مملكت ما، قدرت اين سلب بشود آنوقت ببينيد آنهائى كه نوشتند مسائل را، حتماً اشخاص تاريخ را ثبت كردند و تاريخها كه بيرون آمد آنوقت خواهيد ديد كه آنها چه كردهاند با اين مملكت. نفتى كه ايشان مىگويد كه بعد از 30 سال ديگر تمام مىشود و ما الان بايد فكر كنيم از انرژى شمس استفاده بكنيم، آقايى كه با چراغ نفتى هم نمىتواند كارى انجام بدهد از انرژى شمس مىخواهد استفاده كند!! اين نفتى كه تمام مىشود، چرا تمام مىشود؟ براى اينكه اين لولهعظيمى كه انسان، كسانى كه در بيست سال پيش از اين رفتند، الان زيادتر از اين معانى است) كسانى كه آنوقت رفته بودند مىگفتند لولههايى كه آنجا گذاشتند كه براى نفت از آن استفاده بشود، همين طور صاف آدم مىرود توى آن، به اين بزرگى است، لولههاى چند متر در چند مترى است، با اين لولهها دارد نفت ايران مىرود، عوضش اسلحه مىآيد براى پايگاه درست كردن. اگر اينها نفت را درست بفرستند و نفت درست فروش برود يعنى به اندازه احتياج ايران فروش برود،به اندازهاداره مملكت فروش برود ما تا دويست سال ديگر هم شايد نفت داشته باشيم، تمام مىشود خوب، آنها دارند تمام مىكنند، ايشان مىگويند تمام مىشود، كى تمامش مىكند؟ تو تمامش مىكنى بعدها ما چه بكنيم؟ اين ملتى كه چند وقت ديگر به قول ايشان نفتش را دادند به غير و تمام شد، زراعتش هم كه از بين رفت بعدش ما چه بكنيم ديگر؟ اين ملت ضعيف چه بكند؟ (صنعتى مىخواهيم بكنيم)!! آخر، قضيه صنعتى نيست گول نخوريد، قضيه ذوب آهن نيست، قضيه درست كردن مطلب نيست، قضيه پايگاه درست كردن براى شوروى است، مىخواهند كه عمال
شوروى كه به اينجا مىآيند راحت بيايند و همه كارها را انجام بدهند، گاز ما را كه دارند آنها مىبرند، نفت ما را هم كه دادند آنها مىبرند، بعد نه گاز است، نه نفتى است، نه چيزى، نه زراعتى، نه هيچ چيز، اين ملت بايد چه بكند؟ معلوم نيست. اينكه او مىگويد كه من اگر بروم همه ايران را تل خاك مىكنم اين حالا اين كار را كرده است اگر بماند بدتر مىكند تل خاك ايران را، اگر برود باز ممكن است اشخاص صحيحى و امينى بيايند سر كار و نفت ما را حفظ كنند كه براى خودمان باشد، زراعتمان را سروسامانى به آن بدهند.اگرايشان خرابكارى كند كه دارد مىكند خرابكارى كند و گورش را گم كند و برود به نفع ما هست.ما كه فرياد مىزنيم، ما براى همين فرياد مىزنيم نه براى اينكه ما مىخواهيم اصلاً مظاهر تمدن نباشد، ايشان مىفرمايند كه آخوندها مىگويند كه ما نمىخواهيم اين مظاهر تمدن را، ما مىخواهيم حالا هم با الاغ سوار بشويم و برويم. يك آدمى است كه، انسان چه بگويد به او؟ ما كه اينقدر فرياد مىزنيم مىگوييم كه ما همه مظاهر تمدن را قبول داريم اما مظاهر تمدن اين است كه حكومت نظامى اين كار را به مردم بكند؟ آقاى بچه هاى كوچك مارا، دختر بچههاى 8 ساله و 9 ساله را اين چند روز كشتند حالا كارشان را از دبيرستانها خون دانشگاهىها را كه ريختند و آنقدر چيز كردند كه هميشه در اعتصابند آنها، حالا از آنجا آمدند سراغ دبستانها و آن بچههاى كوچك دبستان را اينها دارند مىكشند، اينها الان دارند خرابكارى مىكنند، آن خرابكاريى كه ملت ما را ميخواهند بكشند و بروند. ما فريادمان اين است كه بايد اين ملت هر چه دارد مال خودش باشد و خودش اداره خودش را بكند، ما مستشار نمىخواهيم از آمريكا، شصت هزار مستشار كه اينقدر بودجه دارد كه من و شما تصورش را نمىكنيم، اين بودجه مملكت را صرف مستشارها ديگر نكنيد. اين خيلى عجيب است، پايگاه براى آنها درست مىكنند، مستشاران مىآورند خرجش را ما بايد بدهيم. نفتمان را مىدهيم براى درست كردن پايگاه آخر شما حساب بكنيد اين را و بعد مطالعه كنيد در اين امور، يك اسلحههايى كه ايران به دردش به هيچ وجه نمىخورد اين مال جنگهاى بزرگى است كه بين دو تا ابرقدرت يك وقتى اين جنگها مىشود، يك همچو اسلحههايى براى ما نيست، ما يك همچو اسلحههايى نداريم، ما مسلسلها و اينها كافى مان است، آنقدر كه مىتوانيم استعمال كنيم براى تنظيم امور داخلى خودمان ما كه مىخواهيم جنگ بكنيم، مگر ما با شوروى حالا مامىتوانيم جنگ كنيم يا با آمريكا مىتوانيم جنگ كنيم؟ ما با بازار تهران مىتوانيم جنگ كنيمخوب مسلسلها بس است! ما با دانشگاه و جوان هاى دانشگاهى مىتوانيم جنگ كنيم! ما حالا رسيديم به آنجايى كه با دبستانىها، با اين بچههاى هشت ساله و نه ساله جنگ بكنيم! همين ديروز خواندم كه تلفنى آمده بود - همين ديروز يا پريروز باز ريختهاند توى يك دبستان و بچهها را زدهاند و شل كردهاند، و چه كردهاند خوب ما، اين مسلسل براى كشتن اهل ملت خودمان كافى است ديگر محتاج به آن چيزها نيستيم،پس آنها مال ما نيست، مال كس ديگر است، مال آنى است كه مىتواند استعمال كند، مال آنى است كه به دردش خورد، آن آمريكاست، آنوقت آن نفت را داديم و پايگاه براى خود آنها درست كرديم يعنى براى اينكه پول نفت باشد، مستشارها را آورديم براى مطالعه در اين امور و پولش را ما مىدهيم. اين كارهاست كه آنها
دارند مىكنند، مملكت را رساندهاند به آنجايى كه ساقط دارد مىشود، از بين دارد مىرود اين مملكتتان آقا.
الان مردم مملكت ما قيام كرده است، ما مكلفيم كه به آنها كمك كنيم هر مقدارى كه مىتوانيم هر قدر كه مىتوانيد با رفقايتان مىنشينيد بگوئيد، صحبت كنيد، برسانيد به رفقاى اروپايىتان كه داريد، با آنها صحبت كنيد، مطلبتان را برسانيد، هر كدام به ده نفر از آنها بگوييد، شما چند هزار نفر هستيد، به چندين هزار نفر مىتوانيد مطالبتان را بگوييد، اينها بد منعكس كردند اوضاع ايران را.
روزنامههاى اينجا كه صد ميليون دلار اين مرد براى تبليغات مىدهد به آنها، بد منعكس مىكنند مسائل ايران را، شما ايرانى هستيد مسائل ايران را براى اين اروپائيان بگوئيد، تشريح كنيد، مىتوانيد بنويسيد در روزنامه يا در مجلهها،بنويسند، ما نبايد بى تفاوت باشيم براى يك ملتى كه جانش را دارد براى شما مىدهد، اينها جوان هايشان را دارند مىدهند، فردا كه روز چهلم جمعه سياه هست، من نمىدانم چه مصيبتى بر اين ملت خواهد وارد آمد. اينها ايستادهاند جان مىدهند، بچه هاى 7 ساله و 8 ساله شان ايستادهاند و مىگويد مرگ بر اين سلطنت و تظاهر مىكند و كشته مىشود، فردايش هم همان بچه ديگر باز دوباره مىگويند، اينطور ايران الان قيام كرده است و نهضت كرده است و ما مكلفيم كه به اينها كمك بكنيم، بى تفاوت نباشيم .مىتوانيم بگوييم، در جوامع بگوئيم، بنويسيم، منتشر كنيم عالم را آگاه كنيم از اين مصيبتى كه بر سر ملت ما آمده است. ديگر حالا وقت نماز شد. خداوند انشاء الله همه تان را حفظ كند و موفق باشيد انشاءالله.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته