0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:32 AM

 

صحيفه نور ج 2 صفحه 152

تاريخ: 22/7/57

بيانات امام خمينى در مورد نقش انسان ساز مكتب اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

قصد شاه قبل از رفتن، تبديل ايران به تلى از خاك

الان به من اطلاع دادند كه شاه تصميم گرفته است كه فردا در اين اعتصاباتى كه مسلمان‏ها براى آن كشته‏هايى كه داده‏اند بنا دارند كه اعتصاب كنند، خواهد يك قتل عام بزرگ بكند. من اين را كراراً گفته‏ام كه اين آدم اعصاب خودش را از دست داده است، الان به طور جنون آميز دارد زندگى مى‏كند و چون اواخر عمرش را دارد مى‏گذارند، از اين جهت مى‏خواهد كه انتقام بگيرد از ملت ايران. تا حال هر چه جنايت بوده است كرده، حالا هم كه مردم ايستاده‏اند و مى‏گويند كه بايد بروى احساس اين را كرده است كه بايد برود و به طور جنون آميز مى‏خواهد كه مردم را قتل عام كند و برود. در يكى از حرف‏هايش گفته بود كه (من اگر بنا شد بروم، ايران را به يك تل خاك برمى گردانم و ميروم، يك تل خاكش مى‏كنم ايران را و مى‏روم.) حالا معلوم مى‏شود كه مى‏خواهد عمل كند به اين گفته .امروز مطلع شدم، يعنى گفتند كه تلفن شده است از ايران كه آمادگى دارد پيدا مى‏كند براى اينكه مردم را يك كشتار عظيمى بكند و ما نمى‏دانيم كه بايد با اين دستگاه چه بكنيم ملت مظلوم ايران نمى‏دانند كه با اين آدمى كه الان جنون پيدا كرده است و اعصابش از بين رفته است بايد چه بكنند، بايد چه فكرى ما بكنيم. من ناراحتم از فردا كه مبادا اين مطلب صحيح باشد واين مردم را به مسلسل ببندد و به تانك و توپ ببندد و تلافى كند و آخرى كه مى‏خواهد برود، ديگر كسى را نگذارد و برود.ما گرفتار يك همچنين موجودى هستيم و بايد دعا كنيم، بايد دعا كنيم كه خداوند به خير بگذارند اين كار را، اگر چنانچه عملى بشود، يك خسارات بزرگى بر ايران وارد مى‏شود، گرچه رفتن اين، همه مصيبت‏ها را جبران مى‏كند لكن چرا بايد ما مجال به اين داده باشيم كه اين كارها را بكند، البته مسلسل‏هاى آمريكا و سلاح‏هاى آمريكا پشت سر اين است والا همچو مجالى مردم به او و دولت او نمى‏دادند اما حالا هست، الان باز مستشاران آمريكائى هستند و اين هم آخر عمرش هست و او خواهد رفت. آن چيزى كه خواستم به آقايان بگويم و فردا هم اگر چنانچه مجلسى داشتيم، فردا هم باز تذكر مى‏دهم و قبل از اين تذكر، اين را عرض بكنم كه فردا مجلسى كه ما داريم مال همه دانشجويان و كسانى كه در اينجا، در خارج اقامت دارند از ايرانى‏هاى خودمان، اين مجلس مال همه است و مثل منزل من مى‏ماند كه منزل همه آقايان است و درآن باز است براى اينكه هر كس بيايد، مجلس هم

صحيفه نور ج 2 صفحه 153

اگر چنانچه فردا اشكالى پيدا نكند، آن هم مجلس خود آقايان است و كسى در اين دخالت ندارد، تو همى كه شده است كه كسى دخالت دارد، كسى مثلاً كنترل مى‏كند نه، شما همه با هم هستيد، همه با هم برادر هستيد و كس معينى بناى بر اين كار نيست كه دخالت داشته باشد، همه آقايان منزل خودشان است، آنجا هم اگر مجلسى باشد، همه آقايان با آن على السواء هستند، همه. ما نسبت به همه على السواء هستيم، به همه تان علاقه دارم، دعا براى همه تان مى‏كنم و صنف خاصى دخالت ندارد، تو هم اين نشود كه يك صنف خاصى در اين امور دخالت دارند يا من با يك صنف خاصى رفاقت دارم. نه ما با همه شما رفافت داريم و همه شما را دعا مى‏كنيم .

ابعاد اسلام و برداشت اسلام شناسان

آنكه مى‏خواستم تذكر بدهم و اگر فردا هم مهلت پيدا بكنم و بشود كه صحبت بكنم تفصيلش را بيشتر مى‏دهم اين است كه يك فاجعه‏اى براى اسلام از اول تا حالا بوده و آن فاجعه اينكه اسلام را نشاخته‏اند. كسانى كه بحث از اسلام كردند، چه در سابق و جه در لاحق، اينها اسلام را با همه ابعادش نشناخته‏اند. هر كسى يك بعدى از ابعاد اسلام را در آن نظر كرده است و همه مطالبى كه در اسلام بوده است و در قرآن كريم بوده است، به همان معنائى كه خودش ادراك كرده برگردانده است .در قرن‏هاى سابق يك دسته متكلمين بودند كه اينها روى فهم تكلم خودشان، روى فهم ادراك خودشان اسلام را آنطور توجيه مى‏كردند كه خودشان فهميده بودند يك دسته فلاسفه بودند كه روى فلسفه‏اى كه آنها مى‏دانستند اسلام را به صورت يك فلسفه ادارك مى‏كردند، خيال مى‏كردند كه مكتب فلسفى است. يك دسته عرفا و اين طايفه بودند كه اسلام را به فهم عرفانى توجيه مى‏كردند و اسلام را....و يك مكتب عرفانى مى‏دانستند تا اين زمان آخر. از آنوقت تا اين زمان‏هاى آخر اسلام چندين بعدش شناخته نشده بوده‏است و بعضى از ابعادش را البته شناخت تمام نه، اما خوب مقدارش. هر طايفه‏اى روى ادراك خودش، روى علم خودش، اسلام را مطالعه مى‏كرده‏است و همه آيات قرآن را و همه اخبار پيامبر و ائمه عليه السلام را روى آن ادراك خودش، برداشتى كه خودش كرده بوده است از اسلام، روى آن برداشت حساب مى‏كرده، همه اوراق را بر مى‏گردانده به آن ورقى كه خودش فهميده است و لهذا از اين بعدى كه اسلام دارد كه بعد دنيايى است و حكومتش است، آنجا وقتى كه ببينيد هيچ خبرى نيست همه آن مسائل فلسفى و عرفانى است اما وظيفه مردم در حالا كه دارند زندگى مى‏كنند چه است و كيفيت حكومت اسلام چه حكومتى است و مردم چه جور بايد برخورد داشته باشند با طبيعت، هيچ در كلمات آنها ديده نمى‏شود، آنها همه‏اش راجع به مسائل ما بعدالطبيعه و مسائل عرفانى و فلسفى و اينطور چيزها بحث كرده‏اند تا آمده است و رسيده است نوبت به اين قشر متاخر. اينها عكس آنها عمل كردند يعنى آن ابعادى كه اسلام در معنويات داشته است، در فلسفيات داشته است، در عرفانيات داشته است آنها را بكلى كنار گذاشته‏اند و همين ورق ظاهر را ديده‏اند يعنى اسلام را يك مكتب مادى تصور كرده‏اند، آنطورى كه آنها يك مكتب معنوى كه از ماده اصلش كانه جداست

صحيفه نور ج 2 صفحه 154

تصور كرده بودند و حتى‏آياتى كه راجع به قتال واقع شده بود، به قتال با مشركين واقع شده بود، آنها را هم توجيه كرده بودند به قتال با نفس و امثال ذالك، در مقابل آنها الان از چند سال پيش در اين وقتى كه مثلاً علوم غرب به ما رسيده است و عرض مى‏كنم كه آن تبليغات اينها رسيده است، اينها در عين حالى كه مسلمانند، در عين حالى كه همانطور كه آنها بوده‏اند، در عين حالى كه خوبند لكن شناختشان از اسلام همان شناخت ماديت اسلام است. آنها دعوت به باطن مى‏كردند و از ظاهر و از طبيعت غافل بودند اينها دعوت به ماديت مى‏كنند و از معنويت غافلند و اين هر دو اشتباه است اسلام نه محصور در آن معنوياتى است كه آنها مى‏گويند دارد معنويات اما محصور نيست و نه در محصور اين مادياتى است كه اينها مى‏گويند، يعنى ماديات را دارد لكن محصور به آن نيست.

اسلام‏مكتب انسان ساز

اسلام يك مكتبى است كه براى انسان سازى آمده است و ما بايد ببينيم كه اين انسان كه به قول بعضى ماهيت ناشناخته است، اين انسان چه ابعادى دارد و چه احتياجاتى دارد و اسلام كه براى انسان سازى آمده است، آيا جهت حيوانى اين را فقط خواهد بسازد يا جهت معنوى او را مى‏خواهد بسازد؟ يا انسان مى‏خواهد بسازد؟ انسان مثل ساير موجودات نيست، ساير موجودات مثل مثلاً حيوانات كه حالا در درجه بعد از نباتات و معادن اينها واقع شده است، حيوان همان حال طبيعى دارد و از ماوراءالطبيعه يك چيز كمى، يك احساسى، يك ادراكى، اما ادراك ناقص دارد و ديگر هم مراتب ندارد ماوراءالطبيعه‏اش. انسان از اين نقطه اول طبيعت تا آن آخرى كه يك موجود الهى مى‏شود، مراتب انسان است، يعنى يك انسان مى‏تواند سير بكند از عالم طبيعت تا ماوراءطبيعت و از ماوراءطبيعت تا مرتبه الوهيت سير بكند، تا برسد به اينكه آنجا را ادراك بكند.

اسلام، رشد دهند تمام ابعاد انسان

انسان يك موجود جامع هست، نه يك موجود يك بعدى يا دو بعدى‏موجودات ديگر بعضى‏شان يك بعدى‏اند، بعضى دو بعدى، بعضى چند بعدى‏اند لكن همه ابعاد وجود در ساير موجودات نيست، فقط انسان هست در بين همه موجودات كه يك موجود چندين بعدى است كه براى هر بعدش احتياجات دارد، براى رشد هر بعد او، احتياج دارد، احتياجات دارد و مكتب‏هائى كه در عالم هست، در عالم طبيعت هست، هر مكتبى را كه شما برويد ملاحظه بكنيد به استثناى مكتب اسلام و مكتب توحيدى و مكتب انبيا(كه درست دست ما نيست و از بين رفته است اما حالا اسلام محفوظ است) هر مكتبى را به استثناى مكتب اسلام كه ملاحظه كنيد يك مكتب مادى است كه انسان را حيوان تصور كرده است، يك موجودى كه همان خوردن و خوابيدن است منتهى بهتر خوردن و بهتر خوابيدن، حيوانات هم مشتركند با ما در خوراك خوردن و خوابيدن لكن اين مكتب‏ها مى‏خواهند انسان را يك حيوانى كه اينطور ادراك كرده‏اند از انسان كه اين هم مثل ساير حيوانات هست كه تمام چيزهايى و

صحيفه نور ج 2 صفحه 155

رشدهايى كه دارد در همان ادراكات مادى دور مى‏زند، در امور مادى دور مى‏زند، اسم آن را گفته‏اند امور عينى، خيال مى‏كنند كه امر عينى عبارت از همين عالم طبيعت است و حال اينكه عوالم ديگرى هست كه اينها ادراكش نكرده‏اند و آنها عوالم عينى بيشتر، يعنى از عينيت بيشتر حظ دارند تا عالم طبيعت، عالم طبيعت در آخر موجودات عالم وجود واقع شده است، در آن آخرش واقع شده است يعنى منتهى اليه عالم، عالم وجود، عالم طبيعت است، پست‏ترين عالم‏ها عالم طبيعت است، و اينطور نيست كه انسان فقط خودش باشد و همين طبيعت و مرتبه‏اى نداشته باشد، انسان مراتب دارد. آن كسى كه رفته سراغ آن مرتبه بالاى انسان و از اين مراتب غافل شده است، اشتباه كرده است، آن كسى كه چسبيده است به اين عالم ماده و مرتبه طبيعت را ديده و غافل از ماوراى الطبيعت است اين هم‏اشتباه كرده‏است.

اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است يعنى از طبيعت تا ماوراءالطبيعت تا عالم الوهيت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام خواهد انسان را يك انسانى بسازد جامع يعنى رشد به آنطور كه هست بدهد، از حظ طبيعت دارد، رشد طبيعى به او بدهد، حظ برزخيت دارد، رشد برزخيت به او بدهد، حظ روحانيت دارد، رشد روحانيت به او بدهد، حظ عقلانيت دارد، رشد عقلانيت به او بدهد، حظ الوهيت دارد، رشد الوهيت به او بدهد. همه خطوطى كه انسان دارد و به طور نقص است، الان نرسيده است، اديان آمده‏اند كه اين ميوه نارس را رسيده‏اش كنند، اين ميوه ناقص را كاملش كنند. نبايد آقايانى كه در اين غرب واقع شده‏اند و غرب هم غرق در طبيعت دنياست و هيچ ملتفت به ماوراء الطبيعت نيست آقايان از اين مكتب‏ها گول بخورند و خيال كنند كه انسان غير از اينكه مى‏خورد و مى‏خوابد و اينها چيز ديگرى نيست، همين است‏چيز ديگرى در كار نيست، اين اشتباهى است كه اسلام را بد شناخته‏اند آنهائى كه همه‏اش توجه‏شان به اين است و همه آيات و اخبارى كه در اسلام براى رشد انسان آمده برگرداندند به اين و هم آنها در اشتباه بودند كه همه آيات و اخبار را برگرداندند به آن، بايد هر چيزى سرجاى خودش عمل بشود يعنى انسان رشد طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه ممكن است، حظ طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه سالم است، البته روى موازين عفت و سلامت و اين مرتبه را رشد كه پيدا كرد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و همه ابعادش وسيع بشود تا يك انسان بشود.

اسلام مثل مكاتب ديگر (مادى) نيست

انسان شدن كار مشكلى است لكن لازم است براى انسان. مقصود من از اين حرف اين است كه شما خيال نكنيد كه اسلام آمده حيوان تربيت كند، آمده است كه آب و خوراك براى حيوان درست كند، اين يكيش است، اين را هم درست مى‏كند لكن اين يك بعد است آن هم بعد آخرش هست، بعدهاى ديگرى دارد كه آنها هم همه‏اش از اسلام است وبراى تربيت انسان است و انسان را مى‏خواهد يك موجود رشيدى كه همه اين ابعاد را داشته باشد تربيت كند و براى همه اينها هم دستور دارد اسلام، نسبت به يك جهت و جهت ديگرى نيست، براى حكومت اسلامى دستور دارد براى تشكيلاتش‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 156

دستور دارد، براى مقابله با دشمنان دستور دارد، براى تحرك جامعه دستور دارد، براى رسيدن به ماوراى الطبيعت دستور دارد، همه اينها را دارد، يك بعدى نيست كه انسان خيال كند من اسلام را شناختم و شناختم اين است كه مثلاً تاريخش چه جور بوده و فرض كنيد كه زندگى بشريش چه جور بوده و كذا چه بوده و دستورات طبيعى‏اش چه بوده و اينها، مسأله اين نيست، مسائل اسلام بالاتر از اين معانى است و

ابعاد زياد دارد و بايد كسى كه مى‏خواهد بشناسد اسلام را، درست نگاه كند به قرآن كه مبدا اصلى است و همه ابعادى كه در قرآن هست همه را ملاحظه كند، خيال نكند كه من فقط آن آياتى را قبول دارم كه مربوط به طبيعت است و مربوط به حكومت، آن آياتى كه مربوط به قيامت است قبول ندارم. براى اينكه نمى‏داند اين آدم قيامت يعنى چه و آن روزى كه مى‏آيد چه روزى هست او خيال مى‏كند خيالى است، نخير عينى است و عينيتش از عينيت اين طبيعت زيادتر است منتهى حالا ما به آن نرسيديم.

در هر صورت مى‏خواستم اين سفارش را به همه محصلينى كه در اروپا خداوند همه را توفيق بدهد بكنم كه اسلام را محصورش نكنيد در يك محفظه‏اى كه خيال كنيد مكتب مثل مكتب كمونيست است، مكتب مثل مكتب ماركسيست است، مكتب مثل مكاتب ديگر است اينجورها نيست در كار اينها، كسانى كه نمى‏دانند اسلام چيست خيال مى‏كنند يك همچو مطلبى است.

با انعكاس جنايات رژيم، به ايران در حال اعتصاب كمك كنيم

مطلب ديگر اين است كه خوب ما الان موظف هستيم به وظايفمان، الان ما همه كه اينجا آرام نشستيم ايران نا آرام است، الان ما فرداى ايران را از آن نگران هستيم نمى‏دانم فردا در ايران چه خواهد شد بايد فكرى ما بكنيم حالا من هم در فكرش هستم كه بايد چه بكنم اما همين طورى كه ملاحظه مى‏كنيد تا حالا الان قريب يك سال است كه آرامش از ايران رفته است، هر گوشه‏اى از آن را كه مى‏بينيد يك انقلابى است، هر طرف شهرى از شهرهايش را كه مى‏بينيد يك عرض مى‏كنم كه اعتصابى هست، حالا كه در اين چند روز آخر و تقريباً چندين روز آخر است كه اعتصاب تمام ايران را فرو گرفته است، همه كارخانه‏ها، همه روزنامه‏ها، همه عرض بكنم كه عمال دولتى و غير دولتى در اعتصاب الان هستند تقريباً، در اعتصاب هستند، مردم هم همه در مصيبت و اعتصاب هستند و ما كه در اينجا هستيم و آرام هستيم نبايد فراموش كنيم آنها را، ما بايد به آن اندازه‏اى كه مى‏توانيم به آنها كمك بكنيم، با قلم مى‏توانيد، با قلم كمك كنيد، مى‏توانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را از حالات ايرانى‏ها و از ظلمى كه دارد برايشان مى‏شود و ازجناياتى كه اين رژيم بر آنها كرده است، بتوانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را منعكس كنيد بايد منعكس كنيد، هر كارى از شما مى‏آيد بكنيد و هر كه از آن كارى نمى‏آيد لااقل دعا كند به اينهايى كه فردا گرفتار اين رژيم منحط هستند.

انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند واگر فردا توانستم من و مجال داده شد، انشاءالله فردا هم چند كلمه‏اى با شما صحبت مى‏كنم و من از اينكه هم دير مى‏آيم و هم كم مى‏توانم اينجا

صحيفه نور ج 2 صفحه 157

بنشينم از آقايان معذرت مى‏خواهم براى اينكه سن من را مى‏دانيد حدود قريب هشتاد سال است و شما الحمدلله جوان هستيد و قدرت داريد كه مقاومت كنيد، بنشينيد، من همچو قدرتى ندارم، از اين جهت من معذرت مى‏خواهم كه نمى‏توانم زياد پيش شما بنشينم.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها