0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  11:55 AM

صحيفه نور جلد 1 صفحه 8

تاريخ: 10/ 1/ 41

بيانات امام خمينى در مورد نقش روحانيت در احياى اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جدال و لغو و دروغ حفظ بفرما. (الهى آمين) خداوندا! قلوب ما را به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. (الهى آمين) خداوندا! گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى، به نمايندگان مجلسين دول اسلامى، به نخست‏وزيران و وزراى دول اسلامى، به روساى دانشگاه‏هاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى خداوندا! آنها را قرار بده ....

رژيم پهلوى، خونخوارتر از مغول.

و اين سال براى روحانيت، از جهتى بسيار بد سالى بود و از جهتى بسيار خوب سالى بود. بد بود براى اينكه يك مملكتى كه بايد به دنيا معرفى بشود به اينكه مملكت صحيحى است، هيأت حاكمه درستى دارد، دستگاه عدالت دارد، دادگسترى دارد، محاكم قضائى دارد، اقتصادش خوب است، زراعتش خوب است، يك مملكتى كه بايد به صلاح و به صحت معرفى بشود، در جامعه بشر معرفى شد به مركز فساد و مركز هرچيزى كه شما بخواهيد اسمش رابگذاريد، از آن برتر بخواهيم بگوييم مثل زمان مغول است، نمى‏توانيم همچنين بى‏احترامى‏اى رابه مغول بكنيم. آنها يك جمعيتى بودند كفار و شايد مهدور مى‏دانستند دم ما را و وارد شدند در مملكت براى گرفتن مملكت اجنبى، آنهم مملكتى كه برخلاف مسلك آنها و ديانت آنها بود و كردند آن كارهايى را كه كردند. اينجا در اين قضايا، اينها مدعى اسلام هستند، مدعى ايمان هستند، مدعى تشيع هستند، در عين حال كه با اين ادعاها امرار روز مى‏كنند و امرار حيات مى‏كنند كارهايشان همان كارهايى است كه مغول بايد انجام بدهد، چنگيز بايد انجام بدهد. در مراكز علمى مى‏ريزند، خون بچه‏هاى 16 ساله و 17 ساله مى‏ريزند، خراب مى‏كنند مكتبهاى علمى را، به علما اهانت مى‏كنند، فحش‏هاى ناموسى مى‏دهند، در حبس مى‏برند، زجر مى‏كنند، مى‏كشند، مى‏زنند، خونخوارى مى‏كنند، در عين حال نطق مى‏كنند، اظهار اسلاميت مى‏كنند، اظهار تشيع مى‏كنند، اظهار كسب كرامت مى‏كنند. آنها ديگر نمى‏گفتند كه ما شيعه هستيم، دشمن بودند با ما، در حال تهاجم وارد شدند در مملكت ما، اينها با حال دوستى و ادعاى دوستى ادعاى تشيع،بالاتر از تشيع، با اين ادعاها اين اعمال را انجام داده‏اند و مى‏دهند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 9

نقشه رژيم، نابودى قم شهر جنود حق.

من به شما عرض كنم كه مطلبى نيست كه مال اين چند ماهه باشد، اين يك مطلب ريشه‏دار است، مطلبى است كه مال چندين سال پيش از اين است، اگر نگويم چهل و چند سال پيش از اين لااقل بيست سال پيش از اين است كه اينها نقشه‏شان اين بود كه قم نباشد. در زمان حيات مرحوم آقاى بروجردى رضوان الله عليه هم نقشه اين بود كه ايشان نباشند و قم نباشد. قم را با منافع خودشان مضر مى‏دانند. قم يك شهر حق است، جنود ابليس جنود حق را با مقاصد خودشان مخالف مى‏دانند. در همان زمان ايشان هم نسبت به ايشان تعبيراتى مى‏شده است كه من نمى‏توانم در اين منبر عرض كنم. همان وقت بوده است كه، نقشه خارجى اين بوده است كه قم نباشد تا ما هركارى مى‏خواهيم انجام بدهيم و يك نفس‏كش در مقابل ما صحبت نكند، حرف نزند، بحث نكند، ايراد نكند، اعتراض نكند. اينها از همان زمان مرحوم آقاى بروجردى (اگر نظر است )چهل و چند سال پيش از اين، از زمان مرحوم آقاى بروجردى اين نقشه را داشتند منتهى با بودن ايشان مى‏ديدند كه مفسده دارد اگر بخواهند كارهايى را انجام بدهند. بعد از اينكه ايشان تشريف بردند به جوار رحمت حق تعالى، از همان اول اينها شروع كردند به اسم احترام از مركزى، كوبيدن آن مركز ديگر را، نه از باب اينكه حبى به آن مركز راداشتند، به هيچ مركزى از مراكز ديانت،اينها احساس حب نمى‏كنند، نه از باب اينكه به نجف علاقه داشتند، از باب اينكه قم را نمى‏خواستند، قم موى دماغ بود، نزديك بود به اينها، مفاسد را زود ادراك مى‏كرد و كارهاى اينها زود در آن منتشر مى‏شد. اينها قم را نمى‏خواستند منتها نمى‏توانستند به صراحت لهجه بگويند قم نه، مى‏گفتند نجف آره، مشهد آره. در قم چيزى به نظر نمى‏خورد، فهميدند كه چيزهايى به نظر مى‏خورد، چيزهايى به چشم مى‏خورد، چيزهايى به دهان مى‏خورد، به گوش مى‏خورد، فهميدند كه نه، آنطور نبوده است. اينها از آنوقت نقشه كشيدند براى نابودى روحانيت و دنبالش نابودى اسلام و دنبالش به نفع رساندن اسرائيل و عمال اسرائيل.

از اول مطلب اينطور بود. منتهى در پرده بود،اعلان نكرده بودند مطالبشان را، گاهى اعلام مى‏كردند لكن مضمضه مى‏كردند مطالب كفر خودشان را. بعد از فوت ايشان ابتدائا يك نقشه شيطانى كشيدند و در بلاد ايران، آنجاهايى كه من مطلع شدم، از مردم مى‏خواستند التزام بگيرند به اينكه شمابه فلان مركز تلگراف كنيد و انتخاب كنيد فلان مركز را، نه از باب اينكه علاقه به آن مركز داشتند، از باب اينكه اين مركز را نمى‏خواستند. مردم اعتنا نكردند به آنها.

دنبال آن نقشه‏ها كشيده شد، دولت‏ها سر كار آمد، نمى‏دانم به آن دولت‏ها اين پيشنهادها شد و قبول نكردند، يا اينكه نتوانستند اينقدر بى شرافتى بكنند. شايد شريف بودند، عالم بودند، دكتر بودند، مهندس بودند و نتوانستند با همه مراكز علم مخالفت كنند، تااينكه منتهى شد به اينكه بايد دولت، دولتى باشد كه علم نداشته باشد، قدر علم را نداند، تاكلاس پنج بيشتر درس نخوانده باشد آنهم در كرج تحصيل اجازه نامه با اعمال نفوذ كرده باشد، نداند معناى علم چه است، نداند معناى ديانت چه هست، نداند نقش روحانيت در بقاى اين مملكت چيست، نفهمد مطالب را، سربسته و چشم بسته به او ديكته

صحيفه نور جلد 1 صفحه 10

كنند و بگويد و نفهمد چه مى‏گويد و بكند و نفهمد چه مى‏كند.

قضيه، معارضه با اسلام است

ديديم كه از اولى كه اين دولت بيسواد و بى‏حيثيت روى كار آمد، از اول هدف، اسلام را قرار داد، در روزنامه‏ها با قلم درشت نوشتند كه بانوان را حق دخالت در انتخابات داده‏اند لكن شيطنت بود، براى انعكاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود كه نظرشان به الغاى اسلام و الغاى قرآن، درست نيفتد و لهذا در اولى كه اينجا ما متوجه شديم و اجتماع شد و آقايان مجتمع شدند با هم براى علاج كار، توجه ما در دفعه اول منعطف شد به همان قضيه، بعد كه مطالعه كرديم، ديديم آقا قضيه، قضيه بانوان نيست، اين يك امر كوچكى است، قضيه معارضه با اسلام است. منتخب و منتخب، مسلمان لازم نيست باشد، حلف به قرآن لازم نيست باشد، قرآن را ميخواهيم چه كنيم؟! بعد كه مصادف شدند با تودهنى از ملت مسلم، تعبير كردند حرفشان را به اينكه خير مراد ما از كتاب آسمانى قرآن است. ما هم از آنها پذيرفتيم به حسب ظواهر شرع لكن به مجرد اينكه اينها يك چند نفر عمله را دور خودشان ديدند و يك زنده باد و مرده باد را ديدند، باز همان مسائل خبيثشان را از سر گرفتند، همان مطلبى را كه ابطال كرده بودند دوباره از سر گرفتند، دوباره تساوى حقوق من جميع الجهات تساوى حقوق من جميع الجهات پايمال كردن چند تا حكم ضرورى اسلام است، نفى كردن چند تا حكم صريح قرآن است. بعدش باز ديدند كه مصادف شد با يك ناراحتى‏ها و يك حرف‏ها و يك چيزهايى، حاشا كردند، وزيرشان يك جا حاشا كرد، اميرشان يك جا حاشا كرد. در روزنامه‏ها به صراحت لهجه نوشتند كه بردن بانوان به سربازى، تصويبش در دست تنظيم است لكن بعد از آنكه ديدند كه خيلى فضاحت بار آمد، مردم ناراحت شدند، همان نوكرهاى ارباب به حسب واقع هم ناراحت شدند، وقتى ديدند ناراحت شدند، گفتند اكاذيب است. پرونده سازى خواستند بكنند، پرونده سازى‏هاى بچگانه، مضحك بكنند.

حمله عمال رژيم تحت لواى دهقان‏ها به اسلام و مراكز علم.

اين سال بد بود براى اينكه حمله به اسلام زياد شد، حمله به قرآن زياد شد، مراكز علم را كوباندند به حسب توهم خودشان، بچه‏هاى ما را، عزيزهاى ما را زدند، سرهايشان را شكستند، پاهايشان را شكستند، بعضى‏شان را كشتند، ازپشت بام‏ها انداختند. اگر اينها دهقان‏ها بودند پس چرا اين دستگاه انتظامى كمكشان مى‏كرد؟ اينكه ديگر مخفى نبود، اين را صدهزار جمعيت از توى خيابان‏ها و از توى شهر و از توى مدرسه خوب مى‏ديدند كه دستگاه شهربانى دارد كمك مستقيم مى‏كند، اين دهقان‏ها را كمك مى‏كرد بر ضد اسلام. اگر راست مى‏گويند كه دهقان‏ها بودند، پس چرا وقتى كه مرضاى ما را بردند در مريضخانه‏ها، شهربانى و اينها فرستادند گفتند: دشمن‏هاى اعليحضرت رامى‏بريد در مريضخانه؟ پدرتان را در مى‏آوريم، اينها بايد بروند. اگر دهقان‏ها بودند، به‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 11

اعليحضرت چه كار دارند؟ اگر كماندوها بودند و آنهايى كه مربوط به خود ايشان است و از دستگاه خود ايشان هست، با قول ايشان بوده؟ با فرمان ايشان بوده است و يا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع هست، خوب بگويند ما تكليفمان را با ايشان بفهميم، خوب بفهميم ما طرفمان كى هست؟ يك نفر است اصلا؟ اگر اينطور نيست خوب بگويند تا ما بفهميم كه اين كماندوها سرخود آمدند و همين طور بيخود، بيخودى آمدند يا سازمان امنيت اينها را آورد، يا شهربانى‏ها آوردند، يا نخست‏وزير امر كرد، يا فلان وزير فلان امير امر كرد؟ خوب بگويند چه كسى اين كارها را كرده، چرا حاشا مى‏كنند، پيش هر كسى مى‏روى، گردن ديگرى مى‏گذارند. به هر كسى اعتراض مى‏كنى، به ديگرى نسبت مى‏دهد. دستگاه شهربانى مى‏گويد كه سازمان امنيت، سازمان امنيت مى‏گويد شهربانى، دوتاى آنها مى‏گويند امر اعليحضرت. راست مى‏گويند كه امر اعليحضرت است؟ اعليحضرت با ديانت اسلام مخالف است؟ واقعا با قرآن مخالف است اعليحضرت به حسب قول اينها؟ اگر مخالف هست آن حرفها چى هست ديگر؟ آنهمه كسب و كرامت كجاست؟ اگر مخالف نيستند پس چرا جلوگيرى نمى‏كنند از اين وحشيگرى‏ها؟ چرا تو دهنى نمى‏زنند به اين شهربانى‏ها، به اين سازمان‏ها، به اين نخست وزيرها؟ ايشان كه فعال مايشائند، مى‏توانند يك همچو كارى را بكنند. حالا كه ديگر مطلبى نيست، برگرد به عصر سابق و قبل از صد سال پيش از اين، حالا كه مطلب اينطورى است، خوب بزنند تو دهنى به اينهايى كه كار بد مى‏كنند، كارهاى خلاف اسلام مى‏كنند، كارهاى خلاف ديانت مى‏كنند و نسبت مى‏دهند به ايشان، تبرئه كند خودش را. آقا، نمى‏شود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد، نمى‏شود اين. اگر نيستند بگويند،اظهار كنند، اظهار تاسف كنند به اينكه مردك آمده است ريخته مدرسه فيضيه را خراب كرده است. بنده باز مسايل اين جوان‏هاى خودمان را نديدم و بعد از مباحثه مى‏روم مى‏بينم، اول وقتى است كه مى‏روم مى‏بينم، بروم آنجا يك فاتحه‏اى بخوانيم براى آنهايى كه كشته شدند، يك اظهار تاثرى بكنم براى آنها، اينها كه نمى‏گذارند ما فاتحه هم بگيريم. اگر دهقان‏ها كردند، پس چرا نمى‏گذاريد، فاتحه بگيريم؟ چرا فاتحه تهران را به هم مى زنيد؟

سال 41، سال مفتضح شدن هيأت حاكمه‏

سال بدى بود براى اينكه مفتضح شد هيأت حاكمه، مفتضح شد دستگاه جبار و ما نمى‏خواستيم. ما نمى‏خواهيم كه مملكت ما در خارج معرفى بشود كه همچنين عناصر خبيثى سر كارند، ما نمى‏خواستيم اين را. ما مى‏خواهيم كه مملكت ما از آن نقطه اوليش تا آن آخرش جورى باشند، طورى سلوك بكنند كه مايه افتخار يك مملكتى باشد، بگويند آقا ما امير كبير داريم، وزراء سابق، مشاورين سلاطين سابق علما بودند، على بن يقطين بوده است، گاهى ائمه اطهار عليهم‏السلام - بوده‏اند، حالا مشاورين چه كسانى هستند؟ اسرائيل! مشاورها اسرائيل! از يهود آن بزرگ شده است. دو هزار نفر بهايى را به اقرار خودشان در روزنامه دنيا (بعد فردا مردك نگويد كه اشاعه اكاذيب است، در روزنامه دنيا دو هزار نوشته است) اسرائيل بهايى را، اسم بهائى نياورده‏است، بعضى وابستگان به بعضى از

صحيفه نور جلد 1 صفحه 12

مذاهب (اسمشان را مذهب گذاشت!) دو هزار نفر را و مى‏گويند پنجهزار است، دو تايش را اينجا نوشته است (اين كه نوشته حالا) اينها با كمال احترام، نه مثل حاجى‏هاى بدبخت ما كه وقتى مى‏خواهند تذكره به آنها بدهند، بايد چقدر زحمت بكشند، چقدر رشوه بدهند، چقدر بيچارگى بكشند تااينكه يك چند تااز آنها را رد كنند، چند تاى آنها را قبول بكنند، آن وقت در فرستادنشان چه فضاحت‏ها باشد، در برگشتشان چه فضاحت‏ها باشد، وقتى هم مكه ميروند در منا، حتى آن نماينده بى عرضه آنجا هم شكايت مى‏كند كه فلان آقا را بگيريد از باب اينكه اينجا يك حرف حقى زده است گفته اسلام در خطر است از دست يهود، آقا مگر شما يهوديد؟ مگر مملكت ما، ممكلت يهود است؟ دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن به هر يك از اينها پانصد دلار ارز، به هر يك پانصد دلار از مال اين ملت مسلم به بهايى داده‏اند، ارز داده‏اند، به هر يك هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما، چه بكنند؟ بروند در جلسه‏اى كه بر ضد اسلام در لندن تشكيل شده است شركت كنند.

سكوت، موجب پايمال نواميس مسلمين زير چكمه عمال اسرائيل است.

واى بر اين مملكت، واى بر اين هيأت حاكمه، واى بر اين دنيا، واى بر ما، واى بر اين علماى ساكت، واى بر اين نجف ساكت، اين قم ساكت، اين تهران ساكت، اين مشهد ساكت. اين سكوت مرگبار اسباب اين‏شود كه زير چكمه اسرائيل به دست همين بهايى‏ها، اين مملكت ما، اين نواميس ما پايمال بشود. واى بر دين ما، واى براين اسلام، واى براين مسلمين. اى علما ساكت ننشينيد، نگوييد الان مسلك شيخ رضوان الله عليه، والله شيخ اگر حالا بود تكليفش اين بود امروز سكوت همراهى با دستگاه جبار است، نكنيد سكوت. دو هزار بهايى را با پانصد دلار ارز به هر يك و هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما فرستادن به لندن (و اينها در روزنامه دنياست) يك شخصى به من گفت كه يك معامله‏اى كرده است شركت نفت با ثابت پاسال و در اين معامله تخفيفى داده است كه بيست و پنج ميليون تومان در اين تخفيف نفع برده است، براى نفع اين جمعيتى كه فرستادند به لندن بر ضد اسلام. اين وضع نفت ما، اين وضع ارز مملكت ما، اين وضع هواپيمايى ما، اين وضع وزير ما، اين وضع همه ما، سكوت كنيم باز؟! هيچ حرف نزنيم؟! حرف هم نزنيم؟! ناله هم نكنيم؟! خانه‏هايمان را خراب كنند آخ هم نگوييم؟! مردك مى‏فرستد رئيس شهربانى را، رئيس اين حكومت خبيث را مى‏فرستد منزل آقايان، من راهشان ندادم، ايكاش راه داده بودم تا آنروز دهنشان را خرد كرده بودم. مى‏فرستند منزل آقايان كه اگر نفستان در فلان قضيه در آيد، فرمودند، اعليحضرت فرمودند اگر نفس شما در آيد، مى‏فرستم منزل‏هايتان را خراب مى‏كنيم، خودتان را هم مى‏كشيم، نواميستان را هتك مى‏كنيم. اين وضع ماست با اين اعليحضرت، اگر اينها راست‏گويند. اگر دروغ مى‏گويند، پس ايشان بگويند دروغ مى‏گويند، ايشان بفرمايند، اعلام كنند كه حكومت قم دروغ گفته است تا من پدر حكومت قم را در بياورم، بگويند رئيس شهربانى دروغ گفته تا من زير چكمه اهل علم، پدرش را در بياورم د نمى‏گويد كه.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 13

سال 41، سال اعلام ارزش و موجوديت روحانيت به دنيا

واما سال خوبى بود براى اينكه روحانيت ارزش خودش را به دنيا اعلام كرد، فهماند كه آن كه صحبت مى‏كند، باز روحانى است، آن كه ايستادگى مى‏كند در مقابل ظلم و جور، ظالم و جاهل، باز حوزه‏هاى علميه است، كتك مى‏خورد داد مى‏زند، كشته مى‏دهد، فرياد مى‏كند، مدرسه فيضيه‏اش را خراب مى‏كنند اعتنا نمى‏كند، باز صحبت خودش رامى‏كند، هر كارى سرش بياورند اين صحبت مى‏كند. روحانيت موجوديت خودش را به همه عالم اعلام كرد. پس بد بود چون هيأت حاكمه فضاحت ايران را در همه جا اعلام كرد و خوب بود براى اينكه روحانيت حيثيت خودش را به عالم معرفى كرد، فهماند به عالم كه آدميم ما، روحانى هستيم ما، همه‏اش قضيه ذكر و دعا نيست، ما داد مى‏زنيم، ما مى‏گوئيم نبايد بكنيد اين كارها را، ما نصيحت مى‏كنيم به شما.

رفراندومى كه حتى زور سرنيزه نتوانست افتضاح آن را جبران كند.

من نصيحت كردم به شاه، فرستاد آدم آنجا، در آن اول امر قبل از رفراندوم، به وسيله بهبودى، به وسيله پاكروان پيغام دادم به او، آقا نكن اين كار را، اين رفراندوم را نكن، اين خوب نيست براى شما اين كار را بكنيد، دست به اين قانون نزن، اگر امروز "ارسنجانى" چهار تا رعيت را بياورد، برقصاند و بگويند زنده باد، فردا چهار تا رعيت مى‏آيند وگويند مرده باد، نكن اين كار را، صلاح نيست بكنى اين كار را. گوش نكرد، ديديد چه جور شد، دو هزار نفر راى نداشتند، باقى‏اش زور بود، همه مى‏دانند بازار تهران بسته شد كه راى ندهد، بازار قم بسته شد كه راى ندهد، ساير شهرستان‏ها راى ندادند، اينها دو هزار تا راى آزاد بدون سرنيزه نتوانستند تهيه كنند. ما نمى‏خواستيم اينطور مفتضح بشويد، ما نمى‏خواستيم ملت از تو رويگردان بشوند، ما مى‏خواستيم شما آدمى باشيد كه وقتى يك چيزى را بگوئى، ملت، تمام ملت لبيك بگويند، ما ميل داريم شاه ما اينجور باشد، ما ميل داريم وزير ما اينجور باشد كه اگر يك مطلبى را گفت تمام ملت با او موافق باشند نه اينكه با حرف‏هايش (6 ميليون ) (6ميليون). به جان عزيز شما اگر اينها چند هزار هم داشتند، باقى‏اش يا پر كردن صندوق شايد به سمع ايشان نرسيده است. شايد آنها گفته‏اند به او كه (6 ميليون، اكثريت قاطع) و الا شاه كه دروغ نمى‏گويد! نمى‏شود كه دروغ بگويد. (با اكثريت قاطع! تمام قاطبه اهل ايران!)پس بازار تهران از اهل ايران نيست؟! خيابان‏هاى تهران اهل ايران نيستند؟! قم از اهل ايران نيست؟! روحانيون از اهل ايران نيستند؟! ساير شهرستان‏ها ايرانى نيستند؟! اين ايران كجاست؟ اين آراء از كجا آمد؟

ايستادگى روحانيت در مقابل ظلم، عامل احياى اسلام.

بد شد امسال براى اينكه اين مطالب واقع شد و خوب شد براى اينكه شما آقايان زنده كرديد اسلام را، ايستاديد، در مقابل ظلم ايستاديد. اگر نايستاده بوديد خدا مى‏داند كه حالا رفته بودند تا آن آخر، ايستادگى شما اسباب اين شد كه حاشا كردند مطالبشان را، گفتند خير طلاق به دست مرد است، كى ما گفتيم؟ د مردك از حزب مردم است. آن مردك هم كه داد زد تساوى حقوق من جميع الجهات، تساوى حقوق من جميع الجهات از اين طرف مى‏گويند، از آن طرف مى‏گويند كى ما گفتيم طلاق به دست زن باشد، نخير طلاق به دست مرد است. از آن طرف مى‏گويند نخير كى ما راجع به ارث گفتيم، نخير ارث هم همانطورى كه خدا گفته است. از آن طرف هم مى‏گويند كى ما گفتيم زنان بروند به نظام وظيفه. تو روزنامه‏هايتان هست آقا.اين روزنامه‏هائى كه ديكته مى‏كند سازمان امنيت و مى‏نويسند.

بى‏حيثيتى مطبوعات.

مى‏گويند كه مدير كيهان گفته است ما ديگر راحتيم براى اينكه آنوقت ما مى‏نوشتيم و اينها نظر مى‏كردند، حالا خودشان مى‏نويسند، ما ديگر راحتيم. منتهى اين اعتراض هست كه آقا چرا اينقدر بى‏حيثيت هستيد كه آنها بنويسند و شما هم بنويسيد؟ چرا بايد مطبوعات ما اينقدر بى‏حيثيت باشند؟

خطر براى اسلام.

خوب بگوئيد آقا حرف را، چه مى‏كنند؟ اگر همه علماى اسلام يك مطلبى را بگويند، حالا كه خطر براسلام وارد شده است و آن خطر يهود است و حزب يهود كه همين حزب بهائيت است، اين خطر كه حالا نزديك شده است، اگر آقايان علماى اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم همصدا بگويند كه آقا ما نمى‏خواهيم كه يهود بر مقدرات مملكت ما حكومت كند، ما نمى‏خواهيم كه مملكت ما با مملكت يهود هم پيمان بشود در مقابل پيمان اسلامى آنها، مسلمين با هم، هم پيمان مى‏شوند، آقايان بايهود هم پيمان مى‏شوند! چه وضعى است اين مملكت؟ اگر نوكر هم هستيد چرا اينقدر نوكر؟ من سرم درد مى‏كند و من براى خواندن يك فاتحه لازم مى‏دانم بروم به مدرسه فيضيه و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه در اين سال و سال‏هاى بعد، همه سالم باشيد، اسلام مؤيد باشد، اسلام مؤيد باشد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها