پاسخ به:بانک مقالات تاریخ
شنبه 2 اردیبهشت 1391 9:22 AM
1 : پژوهش هاي تاريخي (مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني اصفهان) تابستان 1389; 46 (دوره جديد)(2 (پياپي 6)):1-24. |
حکومت هاي محلي ايران در قرن هشتم هجري و مساله مشروعيت |
الهياري فريدون,نورايي مرتضي,رسولي علي |
سقوط دولت ايلخانان، ايران را وارد دوره اي از بي ثباتي و پراکندگي سياسي نمود. در پي مرگ ابوسعيد ايلخان در سال 736 ه.ق. نيروهاي متعددي به رقابت بر سر کسب قدرت و تصاحب ميراث ايلخانان پرداختند. در نتيجه، کشور ميان چندين دولت محلي تقسيم شد، وضعيتي که بيش از نيم قرن و تا پايان قرن هشتم ادامه يافت. در درجه نخست، قدرت و نيروي نطامي بود که ميزان موفقيت اين نيروها را تعيين مي کرد، اما هر يک از آنها با اقامه برخي دعاوي و مباني به تلاش براي اثبات سزاواري و مشروعيت خود براي حکومت نيز دست زدند. مقاله حاضر به بررسي نحوه مواجهه اين نيروها با مساله مشروعيت، و مشخص کردن مباني و مفاهيمي مي پردازد که آنها به منظور کسب مشروعيت و اثبات حق حاکميت به کار گرفتند. اين مباني را مي توان در چهار گرايش دسته بندي کرد: مغولي، سني، شيعه و ايراني. مفاهيم مغولي همچون فرهمندي خاندان چنگيز، و حق انحصاري آنها براي حکومت توسط قبايل مغول به کار گرفته شد، مفاهيم سياسي سني مانند تظاهر به دينمداري، و احياي ارتباط با خلافت مورد استفاده دولتهاي سني آل کرت و آل مظفر قرار گرفت، مفاهيم شيعه از قبيل ظلم ستيزي، عدالت طلبي و انتظار ظهور مهدي موعود مورد استناد سربداران، و بالاخره مفاهيم ايراني، همچون سلطنت، تقابل ايراني - توراني و نام ايران، به تفاوت، مورد استفاده بيشتر حکومتهاي اين دوره قرار گرفت. |
كليد واژه: عصر فترت، دولت هاي محلي، مشروعيت، سربداران، جلايريان، مظفريان |
نسخه قابل چاپ |