پاسخ به:مقالات زبان های خارجی
جمعه 1 اردیبهشت 1391 6:39 PM
3 : پژوهش زبان هاي خارجي پاییز 1383; -(18):27-38. |
عناصر ساختاري قصه و افسانه |
دادور الميرا* |
* دانشكده زبان هاي خارجي دانشگاه تهران |
اگر پذيرفته باشيم كه ادبيات مخلوق اجتماع است، بايد اين را نيز بپذيريم كه هدف هاي آن نمي تواند از هدف هاي مردمي كه آن را مي سازند، جدا باشد. قصه و افسانه در ادبيات، زمان شروع معيني ندارد. ميل به تربيت نسل جوان و انتقال تاريخ قوم به آنان، شايد دليل به وجود آمدن داستان هاي حماسي و قهرماني باشد و افسانه ها و قصه ها همسفران داستان گويان، ساربانان و كاروانيان شرق و غرب و شمال و جنوب بوده است. هر بار كه افسانه اي و قصه اي در گوشه اي از دنيا بازگو مي شد با سنن و آداب قوم جديد آميخته مي شد، تا بدانجا كه امروز ديگر بازشناختن يكي از ديگري كاري دشوار است. سادگي و اصالت افسانه ها، متعلق به هر جا كه باشند، شنونده را به خود جلب مي كنند. شايد به همين علت است كه در زير و بم هاي تاريخ زنده مانده اند و از گزند انواع يورش هاي نظامي و فكري جان سالم به در برده اند و فقط آثار جراحات تاريخ بر آن ها هويداست. مطالعه همين قصه ها و افسانه ها به ما ياد آور مي شود كه بن مايه و ساختار اين گنجينه عظيم بشري داراي نظم واحدي است. |
كليد واژه: |
نسخه قابل چاپ |