پاسخ به:بانک مقالات علوم اجتماعی
یک شنبه 17 اردیبهشت 1391 8:21 PM
4 : مجله جامعه شناسي ايران بهار 1385; 7(1):93-125. |
مدرنيسم و شبه پاتريمونياليسم تحليلي از دولت در عصر پهلوي |
توفيق ابراهيم* |
* دانشگاه فرانکفورت آلمان، دانشگاه علامه طباطبايي |
نوشتار زير خوانشي است از شکل گيري و تطور دولت در عصر مشروطه (دوران سلطنت پهلوي) بر اساس نظريه دولت پسا استعماري. پس از ارايه چارچوب نظري، تحولات ساختاري حاصل از انضمام نيمه استعماري ايران به بازار جهاني سرمايه داري و تاثير آن بر نظام حاکميت سياسي بررسي مي شود. براساس اين بازخواني در بخش هاي بعدي چگونگي شکل گيري، منطق تحول و مکانيسم بحران دولت مدرن در عصر پهلوي ترسيم مي شود و در نهايت تلاش مي شود تا سه برنهاده زير اثبات شود: 1. گر چه دولت مدرن بر اساس پروژه اي شديدا تمرکز گرا، در گسست با و در نفي مابه ازاي نيمه استعماري نظام ديرين ملوک الطوايفي شکل گرفت، اما در فرآيند تحقق خصلتي پاتريمونياليستي پيدا کرد. اين خصلت در جذب ساختارهاي قدرت منطقه اي مبتني بر وفاداري ها و وابستگي هاي غير مدرن از سوي مجموعه دربار/ ارتش ريشه داشت. 2. سامان يابي پاتريمونياليستي آغازين دولت مدرن تداوم آن را مشروط به توليد مجدد و روزآمد کردن نقش ميانجي گرانه دربار ميان دو گرايش مدرنيسم بوروکراتيک تمرکزگرا و محافظه کاري شبه سنتي منطقه گرا کرد. 3. مکانيسم بحران دولت مدرن در دوران پهلوي ريشه در ناتواني دربار در رسميت بخشي و نهادينه سازي اين نقش ميانجي گرانه داشت. رژيم پهلوي را به اين مناسبت مي توان رژيمي شبه پاتريمونياليستي ناميد. نه تنها گرايش به خودکامگي شاهان پهلوي بلکه فروپاشي آن نيز نتيجه همين شبه پاتريمونياليسم يا عدم تحقق کامل پاتريمونياليسم بود. |
كليد واژه: شکل بندي اجتماعي مدرنيته، دولت پسا استعماري، گروه هاي استراتژيک، حاکميت نيمه مستعمره، گفتمان مشروطه، شبه پاتريمونياليسم، ديکتاتوري توسعه، تمدن بزرگ، حزب رستاخيز |
نسخه قابل چاپ |