پاسخ به:بانک مقالات علوم اجتماعی
یک شنبه 17 اردیبهشت 1391 8:03 PM
2 : مجله جامعه شناسي ايران بهار 1388; 10(1):29-63. |
بررسي روند تحول و موانع ساختاري توسعه سياسي در ايران (1304-1382) |
عبدالهي محمد*,راد فيروز |
* گروه جامعه شناسي، دانشکده علوم اجتماعي، دانشگاه علامه طباطبايي |
هدف مقاله حاضر پاسخ به اين پرسش هاست که اولا، توسعه سياسي در مفهوم توسعه مشارکت و رقابت سياسي، در دوره پس از روي کار آمدن رضاشاه تاکنون (1382-1304)-طي شش مقطع زماني متوالي-چه روندي را در ايران طي کرده و چه فراز و فرودي را پشت سر گذاشته است؟ و ثانيا، در اين مدت نسبتا طولاني، توسعه سياسي در کشور با چه موانع و چالش هاي جدي مواجه بوده است؟ براي پاسخ به اين پرسش ها، که در حوزه جامعه شناسي سياسي مطرح است، از نظريه هاي چاندوک، مور، هانتينگتون، اسکاچپول، و لوسياني در باب ضعف جامعه مدني و حاکميت دولت تحصيلدار-به عنوان موانع و چالش هاي جدي توسعه سياسي-بهره گرفتيم و نهايتا اين فرضيه مطرح گرديد که هر چه تمرکز و اتکا انحصاري دولت بر درآمد نفت، بيشتر و بنيه جامعه مدني ضعيف تر باشد، احتمال تحقق توسعه سياسي در جامعه، کمتر مي شود. بررسي و آزمون اين فرضيه به کمک اسناد و مدارک متعتبر تاريخي و شواهد و قران آماري دقيق نشان داد در هر دوره اي که دولت، خصلت تحصيلدار پيدا کرده و مستقل و بي نياز از ماليات مردم گشته و از تمرکز قدرت برخوردار گرديده، عرصه را براي مشارکت و رقابت سياسي تنگ تر کرده و مانع استقرار توسعه سياسي شده است. بر عکس، هرگاه قدري از خصلت و ظرفيت تحصيلداري دولت کاسته شده و يا دولت، ضعيف و دچار بحران مالي گرديده، به سمت ماليت ستاني از مردم گرايش يافته و نتيجتا، فرصت مغتنمي براي رشد و بالندگي جامعه مدني و توسعه سياسي در کشور فراهم شده است. به اين ترتيب، ملاحظه مي شود توسعه سياسي در ايران معاصر، به سبب وجود موانع ساختاري مورد اشاره، روندي ناهموار و زيگزاگي داشته و در ادوار شش گانه مورد بحث، متناوبا دچار قبض و بسط گرديده است. |
كليد واژه: توسعه سياسي، مشارکت سياسي، رقابت سياسي، جامعه مدني و دولت تحصيلدار |
نسخه قابل چاپ |