بانک مقالات زبان و ادبیات عربی

چکيده عربي:
جيکور - وهي قرية صغيرة في محافظة البصرة - لم تکن مسقط رأس «السياب» فحسب، بل هي نهر يروي بستان شعره، ويسقي أشجار قصائده، فهي دم الحياة الذي يغذي غرسة الأمل النابتة في أعماق روح البشرية المدسوسة تحت أقدام ظلم الجبابرة وقساوتهم، الذين تمثلهم المدينة التي سيطرت ظلال موتها علي حياة المدنيين، خاصةالغرباء المهاجرين - حسب رأي «بدر» - هذه القرية هي کوکب سعد، يحلم الشاعر جوادا أشهب ليطير إليه، يراها نجما يضيي الليل للتائهين.
من يتصفح ديوان «بدر شاکر السياب»، ويجاريه في المراحل الأربع لحياته الأدبية من الرومانسية والتموزية والواقعية والذاتية، يجد «جيکور» مصدر أي خير يتخيل، و مظهر کل أمل يتأمل. هي ذات حياة تحيي وتحيي الأموات، هي قلب نابض يجري دم الحياة في شرايين أبناء البشر. «جيكور» سعادة شاملة يحن الشاعر إليها، و يأنس بها، و ينسي أوقات شقائه وأحواله السيئة في المدينة بل هي کما قال الشاعر عنها: «جيکور ديوان شعري ...».

چکيده فارسي:
«جيکور» - روستايي کوچک در استان بصره - نه فقط زادگاه «سياب»، بلکه رودي است که بوستان شعر او را سيراب مي سازد و خون زندگي که نهال نورسته آرزو را در ژرفاي روح بشريت تغذيه مي کند و نهالي که سنگدلي ستمگران آن را پايمال کرده است؛ ستمگراني که شهر - از نگاه «بدر» - به نمايندگي از آنان سايه مرگش را بر زندگي شهروندان، بويژه مهاجران ناآشنا افکنده است.
با دقت در ديوان «بدر شاکر سياب» و بررسي مراحل چهارگانه زندگي ادبي وي، يعني: رومانتيک، رمزگرايي، واقع گرايي و بازگشت به خود، مي يابيم که «جيکور» سرچشمه هر نيکي قابل تصور و چشم انداز تمام آرزوهاست. اين روستا موجود زنده اي است که هم خود مي زيد و هم مردگان را حيات مي بخشد و قلب تپنده اي که خون زندگي را در رگ هاي آدميان جاري مي سازد. «جيکور» سعادتي فراگير است که شاعر به سوي آن پر کشيده، با آن همدم گرديده، در کنار آن دوران بدبختي و اوضاع نابسامان خود در شهر را به دست فراموشي مي سپرد و نمادي که خود شاعر درباره آن مي گويد: «جيکور ديوان شعر من است ...».

 نسخه قابل چاپ