پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391 9:49 AM
4 : نقد ادبي بهار 1390; 4(13):69-90. |
شخصيت کنيزک در مثنوي مولوي |
خادمي نرگس*,قوام ابوالقاسم |
* دانشگاه فردوسي مشهد |
يکي از جايگاه هايي که زن گاهي در آثار کلاسيک فارسي در آن ظاهر مي شود، جايي است که در آن به عنوان کنيز، در خدمت فرد يا گروهي از افراد است. زن در اين جايگاه، در نقشي منفعل و اغلب به عنوان هدف جنسي صرف و در خدمت غرايز فرد يا افرادي در جايگاه اجتماعي بالاتر است. هدف اين جستار، ارايه تحليلي از کنيزک به عنوان عاملي داستاني در مثنوي مولوي است. به اين منظور، از الگوي کنشگرهاي گريماس استفاده کرديم که الگويي کارآمد در تعيين ميزان کنشمندي يا کنش پذيري عامل داستاني است. گريماس در معناشناسي روايي، الگويي پيشنهاد مي دهد که شامل شش کنشگر است. اين کنشگرها تمام کنش هاي داستاني را تحت پوشش قرار مي دهد. اين شش کنشگر عبارت اند از: کنشگر، شيء ارزشي، فرستنده، گيرنده، بازدارنده و سودبرنده. در اين پژوهش با بررسي شخصيت کنيزک در ارتباط متقابل او با عوامل داستاني ديگر، بر اساس يک بررسي آماري، به اين نتيجه رسيديم که شخصيت کنيزک تقريبا در تمام موقعيت هاي چهارده گانه بررسي شده، در جايگاه شيء ارزشي و مفعول شخصيت هايي چون شاه، خليفه و پهلوان قرار مي گيرد. همچنين از آنجايي که در تمام موارد بررسي شده نيروي تحريک کننده کنشگر، عامل شهوت است، کنيزک در تمام موقعيت ها کاملا منفعل و در نقش هدفي جنسي است. |
كليد واژه: مثنوي، گريماس، الگوي کنشگرها، کنيزک، نقد ادبي، تحليل روايت |
![]() |
نسخه قابل چاپ |