0

بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:47 PM

 7 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1381; 5(3 (پياپي 19)):97-99.
 
درباره اشتقاق واژه «تركه»
 
مهرابي اديك*
 
 
 

در فارسي امروز، واژه ترکه از جمله واژه هاي بسيار رايج است. اين واژه، در فرهنگ نفيسي «شاخه بلند و باريک وسبز از هر درختي» و، در لغت نامه دهخدا، «شاخه جوان و تر و باريک» معني شده است.
به نظر نگارنده، ترکه واژه اي است مرکب از دو جز يا دو تکواژ تر و رکه که هر يک جداگانه بررسي خواهد شد.
تر در فرهنگ ها و در متون با معاني متعدد آمده است که ذيلا شواهدي براي آن ذکر مي شود:
1. تر، «هر چيز تازه و آبدار و سبز و نرم و هر چيز که پلاسيده و پژمرده نشده باشد، مانند گياه تر و ميوه تر». (فرهنگ نفيسي)
چوب تر را چنان که خواهي پيچ           نشود خشک جز به آتش راست (سعدي، به نقل لغت نامه دهخدا)
و اندروي خرماي تر باشد سخت نيکو. (حدودالعالم، به نقل لغت نامه دهخدا)
شواهد ديگر: بوسه تر، ابر تر، شعر تر، شربت تر، کتاب تر، شکرتر، نغمه تر. (لغت نامه دهخدا)
2. تره زا: تازه زاييده. (فرهنگ فارسي - کردي)
3.
tarne tarne (= تازه تازه)، tarne (= تازه، گياه جوان، انسان جوان). (شکري، ص 332)
4. ترچک، جوان، نازک و ترد. معمولا صفت براي رستني هاست. (فرهنگ لري)
5. ترنم، افغاني به معني آب اندکي که روي زمين يا لباس بپاشد. (کرباسي راوري، ص 91)
6. تروفرز و تروند به معني نوباوه (برهان قاطع) و تردست که جلد و چست و چالاک معني مي دهد. (همان)
7. هم چنين واژه هايي که با آب و خيسي مربوط اند، مانند
terit (= کاه شسته) (کرباسي راوري، ص 29)، و تريد کردن نان.
8. با تبديل
a به e و o، در سنگسري واژه terne (= باد شمالي که با رطوبت توام است) و در لاسگردي و شهميرزادي towrune يا torvone (= ترانه، جوان، آبدار).
9. تر متاري (= بسيارتر، نمناک)، تريان يا ترنيان «طبق و سبد پهني که از شاخ هاي باريک چوب ببافند» که در اين جا نوعي رابطه معنايي مشهود است.
بيرون شد پيرزن سوي سبزه             و آورد پژند چيده بر تريان (لغت فرس)
10. terek «شاخه سبز و تازه درمنه». (واژه نامه راجي)
11.
tere «نسل تازه و جوان را گويند» در ضيابر گيلان، از توابع صومعه سرا، نيز در ارمني واژه هاي ذيل را داريم: tarm «خيس، تازه، شاخه، فرزند، جوان». (فرهنگ هاي ارمني)
12. تراهي «ميوه نوباوه و نورسيده» (برهان قاطع). شايد از همين ريشه باشد واژه
t?rak «خربزه نارس» در سيستاني. (واژه نامه سيستاني)
13. ترمرگ (به زعم نگارنده به معناي «جوان مرگ») لفظي است که والدين در افغانستان براي نفرين فرزندانشان به هنگام خشم بر زبان مي آورند...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها