0

بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:18 PM

 9 : نامه فرهنگستان بهمن 1382; 6(2 (پياپي 22)):125-127.
 
شخصيت باباطاهر
 
معدن كن معصومه*
 
* دانشگاه تبریز
 
 

باباطاهر عارفي سوخته دل، عاشقي سرگشته، و رندي قلندر است. در ميان همه عنوان ها، شايد سوته دل مناسب ترين عنوان براي او باشد. او خود نيز بارها خويشتن را با اين صفت معرفي کرده است:
نواي ناله غم اندوته دونو    عيار قلب خالص بوته دونو
بوره سوته دلان وا هم بناليم   که قدر سوته دل دل سوته دونو
شعر باباطاهر تسکين دهنده دل هاي بي قرار و ترانه هاي دلنشين او ورد زبان عامه اهل ذوق به خصوص کساني است که از درس و مکتب فارغ و کلامشان آسوده از زحمت انگشت کسان است. نغمه هاي سوزناک و عاشقانه او را بارها از زبان کشت کاران و چوپانان و پيشه وران، از زن و مرد و بزرگ و کوچک، شنيده ايم و شايد دوبيتي بسيار مشهور ز دست ديده و دل هر دو فرياد را، که چه بسا صورت تازه تر سروده او باشد، از زمزمه هاي شاعرانه اهل ذوق و دل سوختگان محبت بتوان شمرد.
مستندترين خبري که از باباطاهر در دست داريم روايتي است در راحه الصدور راوندي که از ملاقات طغرل سلجوقي با وي در همدان حکايت و به توصيه باباطاهر به طغرل در باب عدالت اشاره دارد:
شنيدم که، چون سلطان طغرل بک به همدان آمد، از اوليا سه پير بودند- باباطاهر و باباجعفر و شيخ حمشا - کوهکي است بر در همدان آن را خضر خوانند، بر آنجا ايستاده بودند؛ نظر سلطان بر ايشان آمد. کوکبه لشکر بداشت و پياده شد و با وزير ابونصر الکندري پيش ايشان آمد و دست هاشان ببوسيد. باباطاهر پاره اي شيفته گونه [= مجنون وار] بودي. او را گفت: اي ترک، با خلق خدا چه خواهي کرد؟ سلطان گفت: آنچه تو فرمايي. بابا گفت: آن کن که خدا مي فرمايد؛ آيه ان الله يامر بالعدل و الاحسان [نحل: 90]. سلطان بگريست و گفت: چنين کنم. بابا دستش بستد و گفت: از من پذيرفتي؟ سلطان گفت: چنين کنم. بابا سر ابريقي شکسته، که سال ها از آن وضو کرده بود، در انگشت داشت، بيرون کرد و در انگشت سلطان کرد و گفت: مملکت عالم چنين در دست تو کردم، بر عدل باش ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها