پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 1:23 PM
5 : نامه فرهنگستان بهار 1385; 8(1 (پياپي 29)):70-87. |
تساهل در ادب فارسي |
شجاع كيهاني جعفر* |
تساهل، در لغت، به معني «همديگر را آسان گرفتن» آمده است (منتهي الارب، ذيل س ه ل) و گاه آن را با تسامح «سهل انگاري و اغماض و چشم پوشي و بي احتياطي و بي پروايي و بي اهتمامي و نرمي و ملايمت به خاطر كسي و جوانمردي كردن» (لغت نامه دهخدا، ذيل تسامح) مترادف و معطوف (تساهل و تسامح) آورده اند. در اصطلاح، تساهل را مي توان نوعي «سياست مداراي صبورانه در حضور چيزي كه مكروه يا ناصواب مي شماريم» )كرنستن 1376، ص (62 بدانيم. به عبارت ديگر، تساهل حاصل نوعي نگرش مداراگر است نسبت به دگر انديشان هر جامعه اي - نگرشي كه انتقاد و نظر مخالف را در حكم رگه هاي آبي تلقي مي كند كه در پهنه بياباني خشك از چشمه اي مي جوشد و تا حدي از بي رحمي گرماي خاك و خشكي آن مي كاهد. در اين تعبير، تساهل عاملي براي تعديل روابط قدرت حاكمان و قاطبه شهروندان است )سادا - ژاندرون 1382، ص (17. با اين اوصاف، پيشينه تساهل مي تواند به دوراني دور بازگردد كه جوامع ابتدايي تشكيل و قدرت ها ايجاد شدند و لزوما، براي ماندگاري، نيازمند مدارا و كنار آمدن با عقايد و باورهاي گوناگون بودند. در نتيجه، هر چه جامعه بزرگ تر و قدرت دامنه دارتر باشد، نياز به تساهل در عرصه هاي سياسي، مدني و مذهبي بيشتر احساس مي شود. بدين ترتيب، انديشه تساهل را براي ايجاد تعادل اجتماعي در همه جوامع، و در هر زماني، مي توان سراغ گرفت. |
كليد واژه: |
![]() |
نسخه قابل چاپ |