پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
سه شنبه 26 اردیبهشت 1391 10:59 PM
7 : نامه فرهنگستان تابستان 1387; 10(2 (پياپي 38)):94-105. |
|
پديدار شناسي زمان در شعر حافظ با نظر به آرا قديس آوگوستينوس درباره زمان |
|
سلاجقه پروين* |
|
|
مساله زمان و ماهيت آن از مهم ترين مسايلي است كه فكر انسان را به خود مشغول داشته است. پل ريكور، فيلسوف و اديب فرانسوي معاصر، در اثر فلسفي مهم خود، زمان و روايت، سه نظريه مطرح شده در باب زمان را بررسي كرده است: زمان در آرا قديس آوگوستينوس؛ پيكربندي زمان در آرا ارسطو؛ تاملات خود او كه حاصل نگرش نقادانه اوست به نظريات آوگوستينوس و ارسطو.
قديس آوگوستينوس، در دفتر يازدهم اعترافات مساله بود و نبود زمان را پيش مي كشد و مي گويد ما هميشه از زمان چنان سخن مي گوييم كه انگار داراي بود است. مي گوييم: امور گذشته بوده اند؛ و امور حال درگذرند؛ و امور آينده خواهند بود. به تعبيري ديگر، همواره از زمان با عباراتي چون بود، هست، خواهد بود سخن مي گوييم. وي، در ايراد اشكال بر اين تلقي، مي پرسد: زمان چگونه ممكن است باشد، اگر گذشته ديگر نيست، حال مي گذرد، و آينده هنوز نيست.
آوگوستينوس، در اين بحث جدلي، هر چند بود گذشته و آينده را به اعتباري تاييد مي كند، ماهيت وجودي آنها را به زمان حال وابسته مي داند. پرسش او اين است كه طور وجودي گذشته و آينده چيست و پاسخش اين است كه گذشته و آينده از طريق آنچه در زمان حال مي گوييم و مي كنيم وجود دارند: چيزهايي را نقل مي كنيم و معتقديم كه حقيقت دارند و رويدادهايي را پيشگويي مي كنيم كه مي پنداريم به همان صورت روي مي دهند و در اين كار پيوسته از تجربه زبان كمك مي گيريم. در اين ميان، روايت گذشته مستلزم حافظه است و پيش بيني آينده مستلزم انتظار. به يادآوردن تصويري است از گذشته و پيش بيني تصويري است از آينده و اين هر دو به حال تعلق دارد.
|
|
كليد واژه: |
|
 |
نسخه قابل چاپ
|