پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
جمعه 10 آبان 1392 9:49 AM
حسنک وزیر
خلاصه مقاله
«سيماي حسنک وزير در تاريخ بيهقي» محمد طاير قدسي
حسنک وزير از جمله چهره هاي درخشان عصر غزنويان بود که قدرش را ندانستند و خدماتش را ناجوانمردانه پاسخ گفتند.
حسن ابن محمد ميکال ملقب به سيد الکفاه و معروف به امير حسنک ميکال نيشابوري آخرين وزير سلطان محمود غزنوي است. او از جواني همواره همراه محمود بود و وقتي محمود به سلطنت رسيد رياست شهر نيشابور را به او داد. سپس به علت لياقت و کاردانيش ديوان غزنه به وي تفويض شد و سلطان محمود پس از عزل احمد حسن ميمندي او را به وزارت خود برگزيد. خواند مير در «دستور الوزرا» در باب او مي گويد: "به حلاوت گفتار و لطافت کردار و حدت طبع و جودت ذهن انصاف داشت". اما در فن انشا و کتابت و استيفا و سيافت مهارتي نداشت.
از تاريخ بيهقي مشخص است که وي نزد سلطان محمود از قرب و منزلت خاصي برخوردار بوده و جاه و جلال و قدرت و ثروت فراوان و کم نظيري داشته است. عنايت محمود در حق او به حدي بود که حتي وقت حسودان بر او ساختند که قرمطي است و حتي خليفه هم نامه اي در اين زمينه به محمد نوشت. محمود به در باب خليفه سخنان درشت گفت و گفت: "وي را من پرورده ام و با فرزندان و برادران من برابر است و اگر وي قرمطي است من هم قرمطي باشم".
حسنک سه دشمن بزرگ داشت: خليفه بغداد، مسعود غزنوي و بوسهل زوزني
دشمني خليفه بغداد با او بدان جهت بود که وقتي حسنک حاجيان را از سفر حج باز مي گرداند از ره باديه نرفت و از قلمرو فاطميان رفته و از خليفه مصر خلعت گرفته بود. درحالي که بايد به ديدار خليفه بغداد مي رفت. دشمني مسعود با او از سه جهت بود يکي اينکه مسعود را در زمان وزارت تحقير کرده بود. دوم اينکه بعد از محمود جانب امير محمد را گرفته بود و سوم اينکه حتي تا آخرين روز مرگش بر عقايدش راسخ ماند و هيچ تقاضاي بخششي نکرد.
اما سومين دشمن او، بوسهل زوزني که در مرگ حسنک بسيار الحاح و اصرار کرد گويا علتش بي توجهي حسنک به او بود.
اما گويا عامل اصلي کشته شدن او زبان تند و تيزش بوده است. چنانکه به عبدوس مي گويد: "اميرت را بگوي من آنچه کنم به فرمان خداوند خود مي کنم. اگر وقتي تخت ملک به تو رسد حسنک را بردار بايد کرد".
در اين ميان حسنک که تمام نقش هاي منفي تاريخ بيهقي را به عهده گرفته است در اين زمينه هم موجبات قتل او را فراهم مي کند.
در مقابل تمام بي حرمتي ها که در حق حسنک روا مي دارند چهره حسنک آرام و بي اعتناست. حتي وقتي که در مجلسي که مي خواهند اموال او را به نام مسعود قباله کنند در جواب در جواب وزير که از او با مهرباني مي پرسد: "خواجه چون مي باشد" جواب مي دهد :"جاي شکر است" و شکوه و عجز و لابه نمي کند و آنچه بيشتر باعث درخشش چهره حسنک شده آرامش خاطر و غرور و بي اعتناييش در برابر مرگ است. در تمام تاريخ بيهقي نشاني که حاکي از خواري و ناتواني حسنک باشد يا اينکه براي رهايي خود دست آويزي يا شفيعي را نزد مسعود فرستاده باشد نيست.
تخليص و باز نويسي:anobanini
منبع: ماهنامه حافظ، شماره 30 ، تير 85