پاسخ به:مقالات راهنمايي و مشاوره شغلي
دوشنبه 28 فروردین 1391 8:14 PM
2: عوامل اثرگذار بر دانش و آگاهي شغلي در فرايند تصميم گيري رشته دانشگاهي جهت آمادگي شغلي به بازار کار
|
يزدي سيده منور |
جشنواره راهنمايي و مشاوره شغلي 1386;بهمن 1386(1) |
کلید واژه: آگاهي شغلي، تصميم گيري شغلي، کنترل محيطي، نظريه کرامبولتز، يادگيري اجتماعي |
خلاصه:
يکي از اصلي ترين سرمايه گذاري هاي بنيادي، علاوه بر آموزش و پرورش نيروي جوان و نيروي فعال کشور مشاوره و راهنمايي شغلي است که از دبستان شروع و با پايان تحصيلات دانشگاهي خاتمه مي پذيرد، گرچه اين امر فرايندي مداوم و فراتر از تحصيل است. ديدگاه اقتصادي کشور در آموزش و پرورش نيروي کار بر آن است که جوانان متناسب با ساختار اقتصادي و وضعيت اشتغال در جامعه در رشته هاي مختلف توزيع شوند. به نظر مي رسد که توزيع آن تاکنون، تا اندازه زيادي، بدون آينده نگري صورت پذيرفته است.
با نگاهي اجمالي به اهداف راهنمايي شغلي در دوران دبيرستان و پيش دانشگاهي متوجه مي شويم که جوانان ما در انتخاب رشته تحصيلي، اگر دانش و آگاهي از خود نشان مي دهند با توجه به مشاهده رفتار ديگران باشد و لزوما با توجه به آينده شغلي نيست.
پژوهشهاي بسياري در مورد عوامل اثرگذار بر فرايند تصميم گيري رشته هاي دانشگاهي و در نهايت انتخاب شغل آينده انجام گرفته است اين عوامل شامل: خصوصيات فردي، خانواده، معلم، مشاور، کتابهاي درسي، وضعيت اقتصادي و دوستان و غيره است. کدام يک از اين عوامل مي تواند بيشتر موثر باشد.
بندورا (1986) رشد شخصيت افراد را در نتيجه تجارب آموزشي علاوه بر فرايند ژنتيکي آن مي داند که اساس آن مشاهده است يعني عوامل محيطي و فردي به صورت يک سيستم شناختي - ادراکي تعيين کننده رفتار فرد خواهد بود. از نظر او يادگيري يا ابزاري است که سيستم تشويق و تنبيه را مطرح مي سازد و يا يادگيري تداعي است که بطور غير مستقيم و از طريق مشاهده حاصل مي شود (ميشل و کرامبولتز به نقل از سوانسون و فوايد 1381) که مي تواند در تصميم گيري شغلي فرد موثر باشد. اما افراد ياد مي گيرند که محيط را تحت کنترل خود درآورند و فقط مشاهده کننده صرف نباشند. کداميک از منابع موجود در سيستم آموزشي (کتاب، رسانه، مشاور، معلم) شاغلين، کلاسهاي آمادگي يعني عوامل اثرگذار محيطي: اعم از عوامل رسمي و غيررسمي و توانايي ها، استعداد و مهارت ها (عوامل فردي) و ارزشهاي جامعه مي تواند نقش تعيين کننده اي در انتخاب شغل داشته باشد؟ آيا پي آمد اين اثرگذاري با تاخير است؟ چگونه نيروي جوان مي تواند اين عوامل را تحت کنترل خود درآورد؟
کرامبولتز (1996) معتقدند که مشاوران شغلي بايد به عنوان تسهيل کننده گان، مهارتهاي جديد را با توجه به خصوصيات شخصيتي و هم چنين با توجه به نيازهاي آينده جامعه و تغييرات اقتصادي اجتماعي و تکنولوژيکي به نيروهاي جوان آموزش دهند.
|