پاسخ به:مقالات روانشناسی
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391 9:22 PM
8 : مجله علوم رفتاري تابستان 1387; 2(2):165-172. |
|
مقايسه سازگاري اجتماعي مادران با فرزند دختر عقب مانده ذهني آموزش پذير |
|
كوهسالي معصومه*,ميرزماني بافقي سيدمحمود,كريملو مسعود,ميرزماني منيره سادات |
|
|
مقدمه: در اين تحقيق سازگاري اجتماعي مادران دختران عقب مانده ذهني آموزش پذير با سازگاري اجتماعي مادران دختران عادي مقايسه شده است. هدف از اين مطالعه اين بود كه آيا حضور كودك عقب مانده ذهني بر سازگاري اجتماعي مادران تاثير منفي دارد يا نه؟
روش: اين پژوهش يك مطالعه مورد- شاهدي از نوع تحليلي است. نمونه هاي اين تحقيق شامل 80 نفر، (40 مادر داراي فرزند عقب مانده ذهني) و (40 مادر داراي فرزند عادي كه در مدارس راهنمايي مشغول به تحصيل بودند) است.
در اين مطالعه از مقياس سازگاري اجتماعي ويزمن وپي كل (1974) استفاده شد. اين مقياس يك مصاحبه نيمه سازمان يافته است كه سازگاري اجتماعي را در هفت نقش يا حوزه اصلي بررسي مي كند. اين نقشها شامل: سازگاري در شغل، فعاليتهاي اجتماعي و فوق برنامه، روابط خويشاوندي، روابط زناشويي، نقش والديني، روابط خانوادگي و وضعيت اقتصادي بود.
يافته ها: نتايج نشان داد كه بين سازگاري اجتماعي مادران دختران عقب مانده ذهني با سازگاري اجتماعي مادران دختران عادي تفاوت معني داري وجود دارد (P<0.001). آناليز واريانس و همبستگي نشان داد كه بين سازگاري اجتماعي مادران دختران عقب مانده ذهني با متغيرهاي دموگرافيك سن كودك، سن مادر، ميزان تحصيلات، طول مدت ازدواج، تعداد فرزندان و ترتيب تولد فرزند عقب مانده ذهني ارتباط وجود نداشت.
نتيجه گيري: با توجه به نتايج حاصله به نظر مي رسد در مجموع مادران داراي دختر عقب مانده ذهني نسبت به مادران دختران عادي سازگاري اجتماعي كمتري داشتند.
|
|
كليد واژه: نظام ارزشي، ارزشهاي خانواده، نوجوان |
|
 |
نسخه قابل چاپ
|