پاسخ به:مقالات ادبيات تطبيقي خودي از نگاه ديگري
پنج شنبه 24 فروردین 1391 10:34 PM
علوي فريده |
همايش ادبيات تطبيقي خودي از نگاه ديگري 1385;شهريور 1385(4) |
کلید واژه: سفرنامه، نگاه، ادبيات سفر، ميشل لريس، ويکتور سگالن، نيکولابوويه |
خلاصه:
قرن پانزدهم ميلادي را مي توان نقطه عطفي بر سفرنامه نويسي در فرانسه در نظر گرفت. هر گاه مسافري تلاش نموده تا از نوشتار پديده اي فراتر از سفر خود ايجاد نمايد، اولين گام جهت دستيابي به آن فقط از طريق "نگاه" ميسر شده است. اما مشکلات سفر و اشتغالات ذهني حاصل از آن، پيش داوري ها، وسوسه ها و وسواس ها از جمله عللي است که مي توانند نگاه نويسنده را تيره کنند و محصول سفر را بي رونق. بنابراين سفرنامه نويس مي بايست بتواند به تعالي دست يابد ميان مفعول بودن از آن جهت که منظره جهان به سوي ديدگان او بيايد و بر او اثر گذار باشد، و فاعل بودن به جهت رسيدن به فرآيند ذخيره سازي هر آنچه "نگاه" مي يابد. از اين رو بهترين سفرنامه ها همان هايي هستند که به طور ضمني اين تمرين نگاه را در جريان تطابق هاي متعدد خود در برابر تعدد اشکال واقعيت، در انطباق هاي دايمي به ما نشان مي دهند. هر چند که سفرنامه نويسان سده هاي گذشته با اطمينان از ديده ها و شنيده هاي خود سخن مي گفتند، اما در قرن بيستم و در "عصر بدگماني" سفرنامه نويسان بر اين باورند که ديده ها و واقعيت هايي که در آثارشان به تصوير مي کشند، همواره محصول سلسله اي از دگرگوني هايند. در اين مقاله نگارنده تلاش نموده تا ضمن بررسي ژانر سفرنامه نويسي، ارتباط آن را با "نگاه" از منظر برخي سفرنامه نويسان قرن بيستم از جمله ميشل لريس، ويکتور سگالن، نيکولا بوويه نشان دهد. |