چه كسانى اهل بيت پيامبرند؟
یک شنبه 28 شهریور 1389 4:10 PM
احاديثبيانگر اوصاف[اهل البيت] از جمله روايتهاى صريح نبوى كه بيانگر اوصاف است،احاديث ذيل است: از جابر بن عبد الله نقل شده است كه رسول خدا فرمود:«اى مردم!من در ميان شما، چيزهايى را بر جاى گذاشتم،اگر آنها را بپذيريد،هرگز گمراه نخواهيد شد:كتاب خدا،و عترتم، خاندانم» (1) . و از زيد بن ارقم است كه رسول خدا فرمود:«براستى كه در ميان شما چيزهايى بر جاى گذاشتم كه اگر بدانها چنگ زنيد،هرگز بعد از من گمراه نخواهيد شد:كتاب خدا-رشته كشيده شده ميان آسمان و زمين-و عترتم،خاندانم;و آن دو هرگز از هم جدا نمىشوند تا كنار حوض[كوثر]به سوى من باز گردند.پس مواظب باشيد،بعد از منچگونه درباره آن دو جاى مرا خواهيد گرفت» (2) . و از زيد بن ثابت است كه پيامبر خدا گفت:«من پس از خود در ميان شما دو جانشين مىگذارم:كتاب خدا-رشته امتداد يافته بين آسمان و زمين (يا ما بين آسمان تا زمين) -و عترتم،اهل بيتم و آن دو هرگز جدا نگردند تا كنار حوض[كوثر]به سوى من باز گردند» (3) . و از زيد بن ارقم است كه رسول خدا در روز غدير خم فرمود:«گويا من[به لقاء الله]دعوت شدم و اجابت كردم[كنايه از اين كه:پس از رحلتم از دنيا]در ميان شما دو شئ گرانقدر گذاشتهام-يكى از آنها بزرگتر از ديگرى است:كتاب خداى بزرگ و عترتم.پس مواظب باشيد كه چگونه نسبتبه آنها جاى مرا پر خواهيد كرد،چه آنها هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض[كوثر]بر من باز گردند.»و بعد فرمود:«براستى كه خداى بزرگ صاحب اختيار من است، و من صاحب اختيار هر مؤمنى هستم.»آن گاه دست على را گرفت و گفت:«هر كه را من صاحب اختيارم،اين[على]صاحب اختيار اوست.پروردگارا دوستبدار هر كس او را وستبدارد و دشمن بدار هر آن كس را كه با او دشمنى كند» (4) . البته اين احاديث و بسيارى از احاديث مشابه آنها دلالت دارند بر اين كه اهل بيت پيامبر منحصر به كسانى هستند كه به فراوانى از صفات زير برخوردارند: (1) آنان عترت پيامبرند،و عترت مرد،نزديكترين خويشاوندان او از گذشتگان و باقى ماندگان خاندان و نسل اوست.و به اين ترتيب از محدوده اهل بيت پيامبر،زنان و ياران پيامبر و اصحاب غير هاشمى خارج مىشوند (5) . (2) آنان در بالاترين درجات تقوا و شايستگىاند،زيرا كه ايشان از قرآن جدايى ناپذيرند،در صورتى كه ناپرهيزكاران در جهتخلاف قرآنند.و از آن رو هاشميان گناهكار كه از خدا نافرمانى مىكنند و هم به طريق اولى گناهكاران غير هاشمى از شمار اينان خارج مىشوند. (3) آنان در بالاترين درجات از بينش دينى و داناترين مردم به زبان قرآنىاند هاشميانى كه نادانند و از بينش دينى محدودى برخوردارند-هر چند شرف خويشاوندى پيامبر (ص) را دارند-از فرزندان معنوى او نيستند،زيرا شخص نادان و آن كه بينش محدودى دارد-دانسته يا ندانسته-در معرض مخالفتبا قرآن است.و هيچ گونه ضمانتى براى موافقت در گفتار و رفتار او با قرآن وجود ندارد.تبعيت مردم از مثل او و پيروى او-گاهى-منجر به مخالفتبا كتاب خدا خواهد شد. (4) موافقتبعضى از خاندان پيامبر با بعضى ضرورى است تا بتوانند با قرآن متفق شوند،چه، به يقين يك طرف از آن دو گروه كه آموزشهاى آنها با هم متناقض است،بر خطايند.زيرا كه دو گروه بر حق،با يكديگر تضادى ندارند.و چه بسا كه همگى بر خطايند،زيرا خطا همانطورى كه بار است،تناقض دارد،ممكن استبا خطاى ديگر هم متناقض باشد.حال اگر تعليمات گروهى از دانشمندان با هم در تناقض باشند،امكان ندارد كه همه آنان موافق با قرآن باشند! (5) معرفت دينى آنان يقينى است.و بدان جهت،همه مجتهدان هاشمى،اصحاب،تابعين و ديگران-از دايره اهل بيت پيامبر به لحاظ معنى و حقيقت-خارج مىشوند.سر مطلب اين است كه معرفتيك مجتهد در بيشتر موارد غير يقينى و بلكه ظنى است. ما بر آنيم كه معرفت اهل بيت پيامبر (ص) بايد يقينى باشد،زيرا مجتهدى كه به گمان خود برترين احتمالها را مىپذيرد،گاهى ناخودآگاه نظر او با قرآن مخالفت دارد! تا وقتى كه معرفتيك مجتهد بر اساس ظن باشد،نه پيش او ضمانتى براى موافقتبا قرآن وجود دارد و نه نزد پيروانش.و از آن روست كه مىبينيم مجتهدان بايكديگر اختلاف نظر دارند و در آرايشان تناقض وجود دارد. احاديثى كه گذشتبوضوح دلالت دارند بر اين كه معرفت دينى خاندان پيامبر،معرفتى ستيقينى نه اجتهادى،و گرنه مىبايست در اكثر اوقات از قرآن جدا مىبودند.به همين دليل مجتهدى،چون ابن عباس-با وجود علو مقام و اين كه پسر عموى پيامبر است-از محدوده اهل بيت پيامبر-به حسب معنا-خارج است،تا چه رسد به ديگر اصحاب كه از بستگان پيامبر نبودهاند و به مقامى چون مقام ابن عباس نايل نشدهاند.پس هيچ يك از مجتهدان-هر چند براى اجتهاد خالصانه خود-چه به حق رسيده باشند و يا خطا كنند داراى پاداش و اجرند،از خاندان پيامبر-بر طبق روايات صريح قبلى-نيستند. پىنوشتها: 1-ترمذى در صحيح خود ج 5 ص 328 آورده است.شماره حديث 3874 است. 2-ترمذى در صحيح خود ج 5 ص 329 روايت كرده استشماره حديث 3876. 3- احمد در جزء پنجم از مسند خود ص 181 آورده است.البته از دو طريق صحيح روايت كرده است. 4-حاكم در صحيح خود«مستدرك»ج 3 ص 109 آن حديث را آورده است. 5-در«فاكهة البستان»آمده است:عترت-به كسرع-فرزندان و نسل او و همچنين نزديكترين وابستگان او،از گذشتگان و غير آنها مىباشند. 6-ج 15 ص 176.البته ترمذى،حاكم و بيهقى نيز آن را نقل كردهاند. 7-ج 5 ص 328 (شماره حديث 3875) . 8-ج 6 ص 292 سيد تقى حكيم در كتاب«اصول فقه»مقارن ص 155-156 به نقل از كتاب در المنثور سيوطى ج 5 ص 198 آورده است كه حاكم و بيهقى اين حديث را روايت كردهاند. 9-صحيح مسلم ج 15 ص 192-195. 10 و 11-ج 5 ص 198 (الفقه المقارن از حكيم ص 155) . 12-احمد در مسند خود ج 3 ص 286 آن را نقل كرده است
پل ارتباطی: azadeh_mail@yahoo.com
هرگز بر روی زمین با ناز راه مرو که تو نمی توانی زمین را بشکافی و قامتت به بلندی کوه ها نخواهید رسید.