0

زندگی نامه شهید شريفي پور چوكامي,سيد مهدي

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به: زندگی نامه شهید شريفي پور چوكامي,سيد مهدي
چهارشنبه 16 فروردین 1391  11:12 PM

 حدود يك سال بعد در دي ماه 1359 براي پاسداري از انقلاب اسلامي درخواست عضويت رسمي در سپاه پاسداران داد . از بيستم دي ماه همان سال به عضويت رسمي واحد بهداري ستاد مركزي سپاه پاسداران در تهران درآمد و از آن زمان تا 30 بهمن 1360 در بيمارستان وليعصر در قسمت پرسنلي بهداري مشغول به كار شد. 
چنان به كار خود علاقه داشت كه از صبح تا دير وقت كار مي كرد و خستگي نمي شناخت . هر زمان كه به زادگاه خود مي رفت با افراد انجمن اسلامي براي پيشبرد كارها و راهنمايي و كمك مي كرد . او در احداث پايگاه بسيج زادگاهش نقش فعال داشت . 
از دشمنان انقلاب اسلامي به خصوص منافقين تنفر بسيار داشت و در درگيريها با آنها شركت مي كرد . به همين خاطر مورد كينه منافقين بود و او را تهديد به ترور كرده بودند . در پي افزايش اين تهديدها چندين بار مجبور شد منزل خود را تغيير دهد . 
در مقابل ، نسبت به مردم و خويشاوندان بسيار دلسوز و مهربان بود و با وجود داشتن مشكلات شخصي ، بيشتر مي كوشي مشكلات بيشتر مي كوشيد مردم را مرتفع نمايد . به عنوان مثال روزي به خانه ي خواهرش در رشت رفته بود كه مي بيند او با سه بچه مستأجر است . بسيار ناراحت شد و با فراهم آوردن مقداري پول و گرفتن وام قرض الحسنه به آنها كمك كرد تا خانه اي خريدند . همچنين براي پيرزني كه در روستاي زادگاهش زندگي مي كرد و خانه نداشت از تهران پول تهيه كرد و خانه اي براي او ساخته شد . علاوه بر اين ، برنجي را كه پدرش هر سال در پايان برداشت محصول كشاورزي در اختيار او قرار مي داد ، مصرف نمي كرد و به مردم نيازمند مي داد . 
نقل است كه روزي در بيمارستان نجميه مشغول به كار بود كه پيرمردي را مشاهده كرد كه بسيار ناراحت است . علّت ناراحتي او را جويا شد . پيرمرد مي گويد : «در دنيا فقط يك دختر دارم كه به سختي مريض است و براي معالجه او را به اين بيمارستان آورده ام اما مي گويند تخت خالي براي بستري كردن ندارند.» شريفي پور به پيرمرد كمك كرد تا دختر او بستري شد و پس از مداوا ، هزينه بيمارستان را پرداخت كرد . سپس پيرمرد را به همراه دخترش براي بازگشت به شمال با تاكسي تلفني به ترمينال فرستاد . 
او اگر چه در تهران زندگي مي كرد اما به محل تولد خود علاقه بسياري داشت و از هيچ تلاشي در جهت بهبود وضعيت آن دريغ نمي كرد . از جمله ضمن كمك به راه اندازي و افتتاح نهضت سواد آموزي با تلاش پيگير ، يك كاميون پر از ميز و صندلي براي تشكيل كلاسها و تعداد زيادي كتب مذهبي به آنجا برد . 
سيد مهدي در 9 اسفند 1360 عازم جبهه جنگ تحميلي و تا 5 خرداد 1361 در جبهه خرمشهر به عنوان پزشكيار انجام وظيفه كرد . پس از بازگشت به تهران در تاريخ 3 مرداد به مسئوليت درمانگاه خاتم الانبيا منصوب شد . با وجود علاقه ي شديد به همسرش مي گفت : «شما برايم خيلي عزيز هستيد ، ولي جبهه رفتن واجب تر است.» اول مهر 1361 بار ديگر به مدت بيست و سه روز عازم جبهه شد و در تيپ محمد رسول الله (ص)‌ مشغول شد . به دنبال آن به علّت حُسن انجام وظيفه در تاريخ 28 دي 1361 به مسئوليت معاونت اداري و مالي بهداري منطقه ده سپاه منصوب شد . پس از مدتي از تاريخ 23 اسفند همان سال به مدت سه ماه مأموريت يافت تا از كليه واحدها ، پايگاهها ، مقرها و پادگانهاي منطقه بازديد و مسائل و مشكلات بهداري آنها را براي پيگيري گزارش نمايد . پس از اتمام مأموريت در خرداد 1362 براي زيارت به سوريه رفت . از 26 دي 1363 به مسئوليت امور مالي واحد بهداري منطقه مركزي سپاه پاسداران منصوب گرديد .

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها