قرآن بنمايه جهانی شدن حافظ بود
پنج شنبه 20 مهر 1391 1:45 AM
به بهانه سالروز بزرگداشت حافظ؛ قرآن بنمايه جهانی شدن حافظ بود |
||
گروه ادب: دلنشينی هر بيت از غزلهای حافظ كه شرحه شرحهای از جان وی است را بیشك بايد محصول و مرهون آيات وحی دانست؛ عاشقانههايی كه جز در عرفان وی و رابطه بين خدا و بندهاش نمیتوان يافت.
شبهای بلند يلدا، لحظههای خوش تحويل سال، آهی از سر سوز ندانمكاریها، همه و همه را كه جمع كنی وجود حافظ شيرازی را از هيچ كدام اينها نمیتوانی كم كنی. وقتی دلت خبری خوش میخواهد، «مژده وصل» میگيری و بهانهاش را باد صبا، شاعر شيرينسخن شيراز وقتی خود را انيس لحظههای بيقراريت قرار میدهد و «حافظ گمشده را با غمت ای جان عزيز/ اتحاديست كه در عهد قديم افتاده است»، دوستی ديرينهاش را با تو تجديد میكند. اگر بخواهی فكر كنی كه اين نزديكی فكر، انديشه و نيت تو و كلام حافظ به سبب زبان پارسی با اوست جفا كردهای.اگر بخواهی فكر كنی حافظ همدرد تو در غم عشق است جفا كردهای و اگر بخواهی در نازلترين شكل ممكن درد مشترك انسانيت را به رخ ادبيات چند قرنی بكشی باز هم كم لطفی توست. آنچه بين جان من و تو و زبان شمسالدين محمد پيوند ايجاد كرد، لسان غيب حافظ است؛ آنچه كه خواجه شيراز را لسانالغيب كرد. غيبگويی حافظ را در چيزی جز آميختن كلامالله در زبان شيرين فارسی نمیتوان يافت. دلنشينی بيت، بيت غزلهای اين شاعر كه شرحه شرحهای از جان وی است را بیشك بايد محصول و مرهون آيات وحی دانست. عاشقانههای او را جز در عرفان وی و رابطه بين خدا و بندهاش نمیتوان يافت. اسطوره شعر فارسی وقتی خود، رسيدن عشق به فرياد را در خواندن قرآن از بر میداند و میگويد: «عشقت رسد به فرياد ار خود به سان حافظ /قرآن ز بر بخوانی در چارده روايت» اين میشود شاهدی بر حرفهای گفته شده. آهنگينسخن اين مرد گوشهنشين را بايد در اين دانست كه شمسالدين از كودكی در محضر قرآن بود و قبل از اينكه شاعر شود حافظ شده بود. حافظ زبان پارسی حالا ديگر سالهاست كه از گستره ايران گذشته است و دير زمانی است كه بر سر سفره تاجيكیها، افغانها و حتی هندوها و اروپايیها نشسته. حافظ شاعری است جامعالاطراف و آميختهای از تمام بزرگان شعر پارسی. در واقع شعر فارسی در غزل حافظ به كمال میرسد؛ شور و حال غزليات مولوی، سوز و گداز ترانههای باباطاهر، تعبيرات شعر خاقانی، روانی غزليات سعدی و حيرتانگيزی رباعيات خيام، اصطلاحات و تعبيرات عرفانی و اشارات مذهبی و چاشنی داستانهای ملی، همه و همه در شعر حافظ به هم آميخته است. سالها بايد همچون حافظ بندگی صاحب ديوان كرد تا به صدرنشينی كلام رسيد. (گر به ديوان غزل صدرنشينم چه عجب/سالها بندگی صاحب ديوان كردم) كلام حافظ نه يك كلام معمولی و نه يك ذوق درونی است، بلكه آنچه حافظ را حافظ كرد، بهرهگيری از مفاهيم والای قرآن بود؛ آنجا كه گفته است «صبحخيزی و سلامتطلبی چون حافظ / هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم». حافظ شاعری است كه شعرش به سرزمينش محدود نبوده و مانند تمام آثار جهانشمول به زبانهای مختلف ترجمه شده و اديبان و متفكران جهان در باب آن داد سخن دادهاند. شايد كمتر شاعری چون او باشد كه هم فيلسوف منتقدی همچون نيچه در ديوان خود –اندرزها و حكمت- شعر خود را بنام «به حافظ» به او تقديم كند و هم اديبی همچون «گوته» ديوان مشهور خود(ديوان شرقی ـ غربی) را با تاثيرپذيری از او بسرايد و حتی يك فصل اين كتاب را بنام «حافظنامه» به اشعاری در مدح او اختصاص دهد. تمام اين موارد نشان از جهانی بودن غزليات حافظ و تاثيرگذاری و قدرتمندی اشعار او و ادب غنايی ايران دارد. با تمام توضيحاتی كه ارائه شد و از همه مهمتر با توجه به اينكه حافظ همچنان هم شاعر ماندگار و تاثيرگذار زبان فارسی است، باز هم پاسخ به يك سئوال ضروری به نظر میرسد و آن اينكه چرا هيچ كس در حد و اندازهای نيست كه بتواند حافظ زمانه خود شود؟ يادداشت از فاطمه زارع |
مدیریت:تالارهای دانشگاه،دانشجو
مدیریت سابق تالارهای تلفن همراه
صفحه اختصاصی:
اولین مدرسه عشق که تأسیس شد / درس عشق علی و فاطمه تدریس شد
گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه ازلــی / اولـین کلمه که آمـوختند علـی بود علـی