پاسخ به:گزیده بیانات رهبری سال 91
شنبه 16 اردیبهشت 1391 3:11 PM
خواب در چشمان یثرب آمده
مردمش خود را به خوشخوابی زده
باد سرد درد بین كوچهها
هوهوی شبگرد بین كوچهها
احتضار از راه مخفی آمده
رد شد از زیر در آتشزده
در میان خانهی مولا چه بود
باغبان بود و گل یاس كبود
بانوی لولاك روی بسترش
سر نهاده روی پای رهبرش
قابضالارواح با روحالامین
نوحه میخوانند بر بانوی دین
مرغ شب فریاد هوهو میزند
شمع، كنج حجره سوسو میزند
سایهای بر روی دیوار گلیست
سایهی لرزان مولایم علیست
زانویی زیر سر بانوی خود
در بغل دارد دگر زانوی خود
چشم دارد بر نگاه فاطمه
شعله میگیرد ز آه فاطمه
نالهای آرام میآید به گوش
میرود از هوش و میآید به هوش
هر زمانی چشم خود را باز كرد
با زبان دل سخن آغاز كرد
كای همیشه همنشین فاطمه
ای امیرالمؤمنین فاطمه
ای كه بر ارض و سما هستی امیر
جان زهرایت سرت بالا بگیر
آن كه باید اینچنین باشد منم
آن كه باید شرمگین باشد منم
خواستم یاری كنم اما نشد
بند حزن از دستهایت وا نشد
كار من از تو حمایت بود و بس
از رضای تو رضایت بود و بس
من ولایت را به جان دارم علی
روی بازویم نشان دارم علی
تو ولی داوری مولای من
بر دو عالم سروری مولای من
فاتح بدر و حنین و خیبری
تو وصی مصطفایی، حیدری
گردش آرامآرام نگات
كرده ترسیم مدار كائنات
این پناه جان احمد در اُحُد
فاطمه آن روز مدیون تو شد
عهد كردم هرچه گویی آن كنم
جاننثاری تو را جبران كنم
تیر غم هم گر به سویت میپرد
باید از قلب من اول بگذرد
شمع عالم لحظهای خاموش شد
فاطمه بار دگر بیهوش شد
*
ساعتی نگذشت و چشمی باز كرد
از دری دیگر سخن آغاز كرد
گفت بشكن بغض خود آقای من
راحت امشب گریه كن بر پای من
گریه كن بر من، و بر ایتام من
گریه كن بر طفل تشنهكام من
گریه كن ای دستگیر عالمین
بیشتر بر جان جانانت حسین
گریه كن بر بر زمین افتادنش
گریه كن بر لحظهی جان دادنش
خنده بر لبهای تو بیرنگ شد
شرم دارم، كار خانه لنگ شد
من اگر بانوی خوبی بودهام
خواهشی از محضرت ننمودهام
عمر تسلیم مشیت میكنم
این شب آخر وصیت میكنم
نیمهشب غسلم بده با پیرهن
نیمه شب كن پیكر من را كفن
نیمهشب بر خاك بسپارم نهان
ساعتی در پای قبر من بمان
فارغ از رنج و ملالم كن علی
رفتنی هستم حلالم كن علی
راستی چندیست، نور دیدهام!
صوت قرآن تو را نشنیدهام
اشك بسته راه چشمانت علی
ای فدای صوت قرآنت علی
با شما یاسین روایت میشود
روح، فانی در ولایت میشود
بعد هر یك حرف، آه مرتضی
میكند تقطیع كل سوره را
حجره از قرآن مشعشع میشود
آیهها یكسر مقطّع میشود
هرچه آهنگ تنفس تندتر
میزند نبض عوالم كندتر
از تن حیدر همه نیروش رفت
بار آخر فاطمه از هوش رفت
ستارهی انور من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
امید و همسنگر من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
تو و عزم سفر، من و این زمزمه، مرو یا فاطمه
چهها دیدی كه دل، بریدی از همه، مرو یا فاطمه
ستارهی انور من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
امید و همسنگر من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
***
شكسته آیینهی من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
غم تو در سینهی من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
گل نیلوفری، تو یار حیدری، مرو یا فاطمه
ببین غوغا شده، علی تنها شده، مرو یا فاطمه
ستارهی انور من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
امید و همسنگر من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
ای به فدایت همه جان جهان
خاك رهت سرمهی افلاكیان
وصلهی بر جامهی تو جان من
بخیهی آن رشتهی ایمان من
دور فلك حلقهی خلخال توست
عرش برین زیر پر و بال توست
لطف تو كز عالم بالا رسید
مائده بر مادر عیسی رسید
پاسخ «أنّی لكِ هذا» تویی
نزد خداوند تعالی تویی
خانهی تو حسرت جنت شده
مائده از مطبخ تو آمده
خوشهای از گندم احساس تو
آرد شده در دل دستاس تو
خردهی نانی كه ز دستت فتاد
نان وسط سفرهی هستی نهاد
شمس بود ذرهی در كوی تو
بال گرفت از پر جادوی تو
عرش خدا را كه تویی قائمه
از چه شدی خاكنشین فاطمه
منت حق بود كه بر ما رسید
روح تو را بر همه عالم دمید
تا كه نماز تو رقم میخورد
حركت افلاك به هم میخورد
خیل ملك كرده فلك را رها
تا كه ببینند نماز تو را
ای دم تكبیر تو تكبیر عشق
عشق شده پیر تو ای پیر عشق
كوثر عظمایی اگر بندهای
خیر كثیری و فزایندهای
عرش به درگاه تو آرد نیاز
خانهی تو فرش ندارد نیاز
شهپر جبریل امین فرش توست
بودن همراه علی عرش توست
جان جهان گفته كه جانم فدات
پهن نمودهست عبایش برات
صورت تو حسرت خورشید شد
سایهی تو مایهی امّید شد
لیلیهی اسرای نبی، فاطمه!
میوهی طوبای نبی، فاطمه!
ای كه تویی مادر خیرالانام
مام امامی و امام امام
وصف تو این سان كه امامت كند
روز قیامت چه قیامت كند
خستگیات حضرت بانوی آب
غصهی دریا شده، یك دم بخواب
جام مَلَك پر ز می ناب كن
وقت اذان لطف به محراب كن
روحالامین ساكنِ در خانهات
خادم گهوارهی دردانهات
باز خمارم كه خمیرم كنی
شیعهی تنّور غدیرم كنی
پخته شود در تب دستان تو
روح مسلمانی سلمان تو
هر كه نكوشیده به احقاق حق
هر كه كند ظلم به مصداق حق
گریه اگر قدر عوالم كند
جان خودش ردّ مظالم كند
گر كه رضای تو نیارد به دست
توبهی بی حبّ تو بیفایدهست
داغ تو آوار كند ارگ ظلم
توبهی ظلم است فقط مرگ ظلم
روز جزا محكمه با مرتضاست
حق رضای تو رضای خداست
هر كه دمی دشمن حیدر شده
عاقّ تو گشته و كافر شده
راه تو گر راه هدایت بُود
دین به ترازوی ولایت بُود
قدر ولی را كه تو معنا كنی
جان خودت فدیهی مولا كنی
روح تو آرامش كل جهان
خلقنگشته شدهای امتحان
گرچه ردم، بسته به پای توام
رد شده از درس وفای توام
از تو كشم منت تجدید را
تا كه زنی خاتم تأیید را
تا كه ببینی كه چهها میكنم
در ره تو روح، فدا میكنم
تا گذرد آب بلا از سرم
گر بشوم آب شوی مادرم
مِهر تو چون مُهر امان میشود
هرچه علی خواست همان میشود
«بیسر و سامان توام یا حسین
دستبهدامان توام یا حسین
بر سر نی زلف رها كردهای
با جگر شیعهها چهها كردهای
زهرهی منظومهی زهرا حسین
كشتهی افتاده به صحرا حسین»
فاطمه آیینهی زلال علی بود
عكس جلالیهی جمال علی بود
مثل پیمبر یكی دو مرتبه نی نی
بوسه به دستش زدن روال علی بود
تار شد و كم نشد تلألؤ نورش
فاطمه خورشید لایزال علی بود
خورد زمین و بلند كرد علی را
با پر و بال شكسته بال علی بود
گفت كه بارم امانت است، نیفتد
بس كه به فكر علی و آل علی بود
مدیریت:تالارهای دانشگاه،دانشجو
مدیریت سابق تالارهای تلفن همراه
صفحه اختصاصی:
اولین مدرسه عشق که تأسیس شد / درس عشق علی و فاطمه تدریس شد
گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه ازلــی / اولـین کلمه که آمـوختند علـی بود علـی