پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی
چهارشنبه 2 فروردین 1391 3:17 AM
برای روشن شدن پاسخ سؤال شما چند نکته را تذکر می دهیم: 1- در مورد مسائل اعتقادی بعضی از مسائل جزو اصول اعتقادی است که اعتقاد به آنها لازم و واجب است. مانند اصل اعتقاد به خداوند و رسالت پیامبر اکرم(ص)، و امامت دوازده تن امامان معصوم(ع) و معاد و قیامت، اما پاره ای دیگر از مباحث اعتقادی که در واقع از جزئیات و متفرعات اصول اعتقادی است، اعتقاد و علم به آنها ضروری نیستند مانند جزئیات مسائل معاد که آیا معاد جسمانی است یا روحانی، یا کیفیت وحی بر پیامبر(ص) و یا نحوه اتصاف خداوند به صفات و یا نظیر همین سؤال شما که مقام و منزلت ائمه علیهم السلام چگونه است؟ یعنی اگر کسی نتوانست بینش درستی نسبت به این امور جزئی پیدا کند در اصل ایمان او خللی وارد نمی شود و از جرگه اسلام خارج نمی شود هر چند کسب و تحصیل بینش درست در تقویت و بالا بردن درجه ایمان او مؤثر است. 2- نکته دوم این که فهم دقیق این مطالب نیاز به تحصیل مقدمات و داشتن تخصص در زمینه مسائل فلسفی و عرفانی است و قهرا توضیحاتی که ارائه می نماییم برای افرادی که تخصصی در این زمینه ندارند در حد رفع استبعاد و امتناع نداشتن، می تواند مفید باشد. 3- در مورد مقامات و فضائل وجودی ائمه علیهم السلام مطالب فراوانی وجود دارد. مثلا در مورد علم ایشان روایاتی داریم که می فرمایند:« ان الامام اذا شاء ان یعلم علم، امام هر وقت بخواهد بداند، می داند»[1] و دیگر این که هدف از خلقت جهان و غایت حرکت وجودی و ایجادی، وجود مقدس چهارده معصوم می باشد. چون غایت حرکت ایجادی، ظهور حق در مظهر تام مطلق است (که شامل جمیع جزئیات مظاهر می باشد) و مظهر تام همان انسان کامل است[2]چنان که انوار مقدس چهارده معصوم به نوعی علیت فاعلی برای جهان هستی دارند و قاعده لزوم سنخیت بین علت و معلول و قاعده الواحد مثبت این معنا می باشد. یعنی سنخیت بین علت و معلول اقتضاء می کند که میان علت نخستین جهان که واحد من جمیع الجهات می باشد و هیچ تکثری در او نیست و میان معلولات عالم که متکثر است و مختلفات می باشند یک جهت وحدتی تحقق داشته باشد که از جهتی ارتباط با وحدت کل و از جهتی متناسب با عالم کثرت داشته باشد و این امر فقط در عالم نفس متحقق است. نفس یک موجود دو لبه می باشد که در ذات از عالم ماده و محصول ماده، و در مقام فعلیت و کمال از عالم تجرد است. البته نه هر نفسی بلکه آن نفس کاملی که متکثر است را تحت نفوذ بگیرد و آن نفس طیبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است. البته منظور از نفس همان وجود نوری آنهاست که وجود در مرتبه علت می باشد.[3] علاوه این که در روایات[4]در باب آفرینش نخستین و اولین مخلوق مفید همین مطلب است. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم که:« بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه و بکم ینفس الهم و یکشف الضر.، اما عبارتی که در مورد ائمه علیهم السلام نقل نمودید:«اذا شاؤا شاء الله» چنین عبارتی را در متون روائی پیدا نکردیم، و التزام به مفاد ظاهر آن یعنی تعلیق مشیت الهی بر مشیت ائمه محال و ممتنع است. مگر این که یک نوع عنایت و تشریف از جانب خداوند باشد نه به صورت تعلیق به این بیان که چون ائمه علیهم السلام فانی در ذات خداوند هستند و به تعبیر قرآن:«ما تشاؤون الا ان یشاء الله رب العالمین»[5] (29/ تکویر) پس اراده و مشیتی جز اراده و مشیت خداوند ندارند. به همین جهت خداوند هم از باب تشریف و اضافه و عنایت، اراده خود را منطبق به اراده ایشان بیان نماید چنان که در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، روایات فراوانی داریم که "خداوند با غضب تو غضب می کند و با رضای تو راضی می شود."[6] و نیز در احادیث قدسی در مورد فضیلت قرب فرائض وارد شده است که آنها به مقامی می رسند کهید الله و لسان الله و اذن اللهمی شوند.[7]یعنی اگر خدا بخواهد کاری را انجام دهد با دست و زبان و گوش بنده کاملش انجام می دهد. و معلوم است که این بیانات در واقع بیان فنا این ذوات مقدسه در جلال و جبروت و اسماء و صفات خداوند است. و اساسا فنا سرمایه معلول است، چرا که از خود چیزی ندارد و عزت او از پیوستگی به علت است. و همچنین در منابع روایی آمده است که: ای فرزندان آدم، من غنی هستم که فقیر نمی گردم و اگر تو اطاعت مرا بجای آوری، تو را بگونه ای قرار می دهم که بی نیاز گردی، ای فرزندان آدم من زنده ای هستم که مرگ به سراغم نمی آید و اگر اطاعتم کنید شما را هم زنده ای نامیرا قرار می دهم و من اگر به چیزی بگویم باش وجود پیدا می کند و اگر اطاعت کنید از اوامر من، شما را هم به گونه ای قرار می دهم که اگر به شیئی بگویید باش، بلا فاصله وجود پیدا کند (یعنی کافی است که فقط اراده کنید).[8] و لذا ائمه علیهم السلام فرمودند: "اجعلونا مخلوقین و قولوا فینا ما شئتم."[9] پس ظاهر عبارتی که نقل فرمودید که به صورت تعلیق اراده خداوند بر اراده ائمه علیهم السلام بود، به هیچ وجه قابل قبول نیست و مردود است. اما این که این عبارت بیان یک نوع تشریف و غایت خاصه خداوند نسبت به ائمه(ع) باشد، منعی ندارد. چنان که توضیح دادیم. [1]- کافی، ج 1، ص 316. [2]- نهج الولایة، آیت الله حسن زاده آملی، ص 195 (در مجموعه یازده رساله فارسی) [3]- لولا فاطمه، آیت الله گرامی، ص 22. [4]- کافی، ج 1، ص 440- بحارالانوار، ج 57، ص 78. سوره تکویر، آیه 29[5] [6]- صحیح بخاری، کتاب فضائل الصحابه، ج 5، 75. [7]- اصول کافی معرب، ج 2، ص 363 و ج 1، ص 113- توحید صدوق، ص 165. [8]- عدة الداعی، ص 311- ارشاد القلوب، ج 1 ، ص 76- بحارالانوار، ج 90، ص 377- مستدرک الوسایل، ج 11، ص 259. [9]- بحار، ج 25، ص 275.
معنای «ان شائوا شاء الله» و مقام ائمه(ع)
پرسش:
در باره مقام ائمه(ع) از عالم بزرگواری شنیدم:« اذا شاءوا شاء الله» لطفاً مقداری توضیح دهید؟
پایگاه حوزه6959، 6959
پاسخ: