وحدت وجود
پرسش:
وحدة الوجود چیست ؟ و نظر ما شیعیان در رابطه با آن چیست ؟
پایگاه حوزه6057، 6057
پاسخ:
وحدت وجود بهصورت های گوناگونی مطرح شده است: یکی آنکه اساساً غیر از خدای متعال هیچ چیزی وجودنداشته است ونخواهدداشت وآنچه به نام موجودات دیگر نامیده می شود توهّمات و خیالاتیبیش نیست.
شکل دیگر قضیّه این است که چیزی خارج از ذات خدا یا خارج از ظرف علم الهیوجود ندارد و بدین ترتیب، نوعی کثرت در وحدت پذیرفته می شود.
شکل دیگر مدّعا، کهشیوع بیشتری دارد، این است که سالک در نهایت سیرش، به مقام فنا می رسد و از او جزاسمی باقی نمی ماند.
و بالاخره، شکل معتدل تر مدعا این است که سالک به مقامی می رسد کهچیزی جز خدا نمی بیند و همه چیز در او محو می شود. به تعبیر دقیق تر، محو بودن همهچیز را در وجود خدای متعال مشاهده می کند; مانند محو شدن نور ضعیف در نور خورشید.
در خصوص مسأله یوحدتوجود، باید گفت: نفی وجود از غیر خدای متعال و نفی مطلق کثرت نه تنها مستلزمنفی اعتبار احکام عقل است، بلکه هم چنین مستلزم نفی اعتبار علوم حضوری متعلق به نفس و افعال و انفعالات آن نیز می باشد. در این صورت، چگونه میتوان برای کشف و شهود،اعتباری قایل شد با اینکه بالاترین سندِ اعتبارش حضوری بودنِ آن است. پسوحدت وجودبا چنین تفسیری بههیچ روی، قابل قبول نیست، اما میتوان برای آن تفسیر قابل قبولی در نظر گرفت که درحکمت متعالیه مطرح شده است، و حاصل آن این است که وجود مخلوقات نسبت به خدای متعالربطی و تعلّقی است، و با دقت، می توان گفت که عین ربط و تعلق است و از خود هیچ گونهاستقلالی ندارد،و آنچه را عارف مییابد همین نفی استقلال از سایر موجودات است که آنرا نفی وجود حقیقی می نامند.
در موردوحدت وجودهم آنچهدقیقاً مورد شهود واقع می شود اختصاص وجود استقلالی به خدای متعال است که با مسامحه،به وجود حقیقی تعبیر می شود و بر اساس آن، وجود حقیقی از سایر موجودات نفیمی گردد.[i]
علامه آیه الله حسینی طهرانی در این باب می فرمایند: کسانی که به وحدت وجود اعتراض و ایراد دارند، أبداً معنای آن را تعقّل ننموده اند. وحدت وجود، با توحید که مبنای اساس شرایع إلهیّه و بالاخصّ دین حنفیّة اسلام است ، یک معنی است . وحدت مصدر باب لازم و مجرّد است ، و توحید مصدر باب متعدّی و مزید فیه .
اللهُ اکبر، و لا إله إلاّ الله ، معنایشان همین حقیقت بزرگ است .
ارباب شهود و کشف توحید می گویند: در عالم وجود، غیر از خدا چیزی نیست . یعنی وجود او چنان سیطره و إحاطه در اثر وحدت حقّة حقیقیّه و صرفه خود دارد که هیچ موجودی در قبال او، و در برابر او عرض اندام ندارد. وجود اقدس حقّ همه اشیاء را مندکّ و مضمحلّ و فانی نموده است . آنجا حدود و قیود که لازمه شیئیّت أشیاء هستند، کجا می توانند وجود و تحقّق داشته باشند؟!
تمام موجودات در برابر ذات او وجودی ندارند؛ آنها همه تعیّن و ماهیّت و حدود می باشند؛ و اصل وجودِ موجودات بسته به ذات حقّ است ، که از آن به صمدیّت و مصدریّت و قیومیّت و منشأیّت تعبیر شده است .
این معنی و مفهوم را اگر درست دقّت کنیم ، مفاد و مراد همین کلمه ی تکبیر و کلمه ی تهلیلی است که هر روز در نمازهای خود، واجب است چندین بار بر زبان آوریم ؛ و به محتوا و مفاد آن معتقد باشیم .
امّا مسکینان نمی فهمند؛ و معنای وحدت را از نزد خود، حلول و اتّحاد می گیرند که منشأ آن شرک و دوئیّت است . این امر ناشی است از پائین آمدن سطع عمومی معارف اسلام ، و اکتفاء به علوم مصطلحه و مقرّره ، و دور شدن از آبشخوار حقایق .[ii]
همان بزرگوار در کتاب دیگرش می فرمایند:
وحدت وجود، از راقی ترین أسرار آل محمّد علیهم السّلام است .
وحدت وجود از بزرگترین و عالیترین و غامض ترین و لطیف ترین مسائل حکمت متعالیه است ، و فهمیدنش کار آسانی نیست . إنسان باید یک عمر زحمت بکشد علماً و عملاً، آیا خدا به او قسمت کند که أصل و حقیقت وحدت وجود را بفهمد یا نه ؟! این از أسرار است .
وحدت وجودی می گوید: غیر از خدا هیچ نیست !
فرق است بین این که بگوئیم : همه چیز خداست .(کُلُّ شَیْءٍ هُوَ اللَه ) و یا اینکه بگوئیم : غیر از خدا چیزی نیست . وحدت وجودی می گوید: غیر از ذات مقدّس حضرت واجب الوجود علی الاءطلاق ، وجودی در عالم نیست . وجود استقلالی یکی است و بس ؛ و او تمام موجودات را فرا گرفته است ، وَ لا تَشُذُّ عَنْ حیطَةِ وُجودِهِ ذَرَّة ! و هر موجودی را که شما موجود مستقلّ می پندارید، این استقلال ناشی از نابینائی و عدم إدراک شماست ! موجود مستقلّ اوست و بس . تمام موجودات وجودشان وجود ظلّی است ؛ وجود تَبعی و اندکاکی و آلی برای أصل وجود است . همه ، وجودشان وجودی است قائم به آن ذات مقدّس حیّ قیّوم . همه ، سایه ها و أظلال وجود او هستند.
نه اینکه او می گوید:کُلُّ شَیْءٍ هُوَ اللَه ، با لفظ «شَیْءٍ» إشاره به حدود ماهوی میکند. حدود، همه نواقص و أعدام و فقر و احتیاجند؛ با خدا چه مناسبت دارند؟ و این مسلّم است که شرک است .
وحدت وجود، حقیقت لاَ إلَهَ إلاَّ اللَه است. وحدت وجود حقیقت ولایت است ! وحدت وجود حقیقت نبوّت است ! وحدت وجود حقیقةُ کُلِّ شَیْءٍ از جهت ربط خاصّ آن به ذات أقدس پروردگار است ! [iii]
آیات بلند قرآن کریم هم، برداشت های ابتدایی و ساده از توحید را به کناری می نهد و فهم عرفا از توحید را تائید می کند. همانند: «َأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه» (بقره، 115) به هر طرف رو کنید چهرة خدا آن جاست. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ» (واقعه، 85) از شما به او (میت) نزدیک تریم، «هُوَ اْلأَوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِن» (حدید، 3) و اصلا الهام بخش توحید به معنایی که ذکر شد، همین آیات قرآن بوده است.
در پایان توجه شما را به نظر دکتر دینانی جلب می کنیم:
ایشان در باره ی وحدت وجود می گویند: روح عرفان معرفت حقیقی است و معرفت حقیقی درک وحدت وجود است. این امر خلاصهی تعلیمات انبیاست. توحید واقعی بدون وحدت وجود و بدون وحدت حقه حقیقی امکان پذیر نیست[iv].
اما باید دقت کرد که وحدت وجود به کدام یک از معانی خود، موافق تعالیم شرع می باشد.
[i]عرفان وحکمت اسلامی،استاد محمدتقی مصباح یزدی، عرفان و عقل