پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی
شنبه 16 اردیبهشت 1391 10:46 PM
4 : متافيزيك (مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني اصفهان) بهار و تابستان 1389; 46(5-6):59-73. |
رديابي مضمون رهايي بخشي سوبژکتيويته از فرانکفورت تا پاريس |
مصباحيان حسين* |
* دانشگاه تهران |
اين مقاله به بررسي وضعيت فلسفي سوژه در انديشه معاصر مي پردازد. پرسش هاي اصلي آن بدين شرح است: 1) اصولا مشکل يا مشکلاتي که فلسفه مدرن، از سوژه دکارتي تا صورت بندي کانتي از «اراده راديکال سوژه آزاد»، و تا سوبژکتيويته هگلي با آن مواجه است، چيست؟ 2) آيا بر مبناي نقادي هاي دروني مدرنيته و بر اساس تلاش آخرين بازمانده اصلي و مهم فلسفه مدرن يعني يورگن هابرماس، مي توان بر تعارض هاي دروني سوبژکتيويته غلبه کرد؟ 3) آيا نقد راديکال سوبژکتيويته توسط کساني همچون فوکو و دريدا، الزاما به از دست رفتن معناي جوهري انسان يعني گوهر آزادي مي انجامد يا اصولا برعکس، براي رديابي جوهري مضمون رهايي بخشي نظريه انتقادي بايد از فرانکفورت به پاريس کوچ کرد؟ اين سه پرسش، در سه قسمت اين مقاله بررسي مي شوند و لب پاسخ هاي آنها از اين قرار است: نخست اينکه سوژه براي اينکه سوژه باشد، به ابژه اي احتياج دارد و همين امر به انکار ذهن بنيادي ديگران منجر مي شود که اصلي ترين معضل فلسفه مدرن است. دوم اينکه هابرماس ادعا مي کند که در پارادايم جايگزين او_جايگزين پارادايم هگلي_ذهن بنيادي و جهان-شمولي از طريق ارتباط زباني به وفاق مي رسند، بي آنکه هيچ کدام از آنها قرباني ديگري شوند. گرچه نظريه ارتباط زباني هابرماس معتدل است و به ديگران در درون بودش خوشامد مي گويد، اما مسائلي بنيادي نظير اعتماد، عدالت و شکوفانندگي خود وجود دارند که نمي توانند در سوژه مدرن جايگاه واقعي خود را بازيابند. و سوم اينکه، درحالي که مفاهيم سنتي و مدرن سوژه، عقل گرا و ذات گرا و ايده اليستي و متافيزيکي بودند، انتقادهاي معاصر به سوژه_ يا آنچه در اين مقاله مکتب پاريس خوانده شده است_ امکان و انگيزه اي فراهم ساخته اند که برداشت هاي انتقادي تر و خلاق تر ذهنيت پسامتافيزيکي رشد يابند و تفکر فلسفي در خصوص سوژه از طريق برجسته شدن مساله آفريني هاي آن، غني تر گردد. |
كليد واژه: مدرنيته، سوبژکتيويته، رهايي بخشي، سلطه، جهان شمولي، مکتب فرانکفورت |
نسخه قابل چاپ |