پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی
جمعه 8 اردیبهشت 1391 6:26 PM
2 : حكمت و فلسفه زمستان 1387; 4(4 (پياپي 16)):27-44. |
مباني روشنگري در انديشه روسو |
كرباسي زاده اصفهاني علي,سليماني دهنوي فاطمه |
تفسيرهاي متعدد و گاه متناقضي از انديشه هاي روسو وجود دارد، برخي او را در زمره روشنگران قرار مي دهند و برخي ديگر منتقد روشنگري. روسو فرزند عصر روشنگري بود و بي شک مهم ترين عناصر تفکر اين دوره در انديشه او نمايان است. با وجود اين، وي به مخالفت با برخي از مشخصه هاي روشنگري برخاست. او در عصري که خرد به عنوان تنها راهنماي انسان مطرح بود، به مبارزه با خردگرايي پرداخت. دغدغه اصلي وي انسان است، اما انساني که آزاد است و اين آزادي از دارايي هاي او محسوب مي شود. روسو بزرگ ترين خطر را در فرهنگ عقلي روشنگري، که به منزله اوج انسانيت پذيرفته شده بود، مي ديد. از اين جهت او درمقابل متفکران خردگراي عصر روشنگري قرار مي گيرد. در نظر وي، محتواي اين فرهنگ، سرچشمه هاي آغازين و وضع کنوني آن، همگي بي ترديد گواه اين هستند که اين فرهنگ، صرفا بر شهوت قدرت و جاه طلبي بنا شده و فاقد هرگونه انگيزه اخلاقي است. از اين رو، روسو از اعتقاد ايشان مبني بر اينکه پيشرفت علم و هنر سبب اصلاح و تعالي بشر مي شود، انتقاد مي کند. روسو، براي رهايي از اين تباهي، به مهم ترين بخش نظريه- اش که شرح وضع طبيعي و چگونگي انتقال از وضع طبيعي به جامعه مدني است، مي پردازد و تنها راه رستگاري انسان را پاکدلي و پيروي از احساسات والا مي داند. در پژوهش حاضر به بررسي مباني روشنگري در انديشه روسو مي پردازيم و آنچه را که موجب همانندي انديشه وي با ديدگاه روشنگران يا سبب مخالفتش با آراي ايشان شده است، بررسي مي کنيم. |
كليد واژه: آزادي، اراده کلي، خردگرايي، روشنگري، وضع طبيعي |
نسخه قابل چاپ |