پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی
جمعه 8 اردیبهشت 1391 6:12 PM
7 : حكمت سينوي (مشكوه النور) پاييز و زمستان 1389; 14(44):114-129. |
تحليل معنايي عليت در فلسفه ارسطو و ابن سينا |
سالم مريم,سعيدي مهر محمد,اكبريان رضا |
ارسطو براي نخستين بار در تاريخ فلسفه، نظريه علل اربعه را مطرح كرد و از آن براي بررسي ساختار رويدادهاي طبيعت و توجيه تغييرات عالم بهره گرفت. علل در فلسفه ارسطو هم باعث تحقق شي در خارج مي شوند و هم سبب شناخت آن. ابن سينا با استفاده از منابع فکري متعدد، از نوافلاطوني گرفته تا انديشه هاي ديني در اسلام، عليت را به گونه اي ديگر تفسير کرد و توانست با آن نظام خلقت را تبيين فلسفي نمايد. عليت در نظام فلسفي ابن سينا بر مدار وجود است، نه حرکت؛ و عليت، هستي موجودات را تبيين مي کند، نه فقط حرکت آن ها را. از اين رو با وجود آن که عليت و توابع آن هم در فلسفه ارسطو و هم در فلسفه ابن سينا نقش محوري دارد، اما نگرش اين دو فيلسوف به اين نظريه متفاوت بوده است. به نظر مي رسد اين تفاوت در تعاملي دوسويه با تطور معنايي علت از فلسفه ارسطو به فلسفه ابن سينا شکل گرفته است. براي روشن شدن علت اين تفاوت لازم است تا معناي عليت نزد اين دو فيلسوف به خوبي تبيين گردد تا واضح شود که هر يک از اين دو فيلسوف براي عليت و علت چه واژه اي را به کار مي بردند و از آن چه معنا و کاربردي انتظار داشتند. |
كليد واژه: ابن سينا، ارسطو، عليت، علت ايجادي، حرکت، آيتيا، آيتيون |
![]() |
نسخه قابل چاپ |