0

پرواز

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

پرواز
سه شنبه 9 شهریور 1389  3:03 AM

 

علي خيلي خوشحال بود براي اين‌كه قرار بود باباش آزاد بشود و به خانه برگردد. بابابزرگ برايش گفته بود كه چند سال قبل دشمن به كشورمان حمله كرده بود اما مردم شجاع و دلير ما به دفاع از سرزمينشان پرداختند و اجازه ندادند خاك وطن به دست آنان بيفتد، اما در اين راه جوانان بسياري شهيد، زخمي و اسير شدند.

باباي علي جزو اسراي 8 سال دفاع مقدس بود و حالا برمي‌گشت. وقتي او به جبهه رفت علي خيلي كوچولو بود و چيز زيادي از آن روز به ياد ندارد، اما الان 11 ساله شده و بي‌صبرانه منتظر پدرش است. علي ياد روزهايي افتاد كه ساعت‌ها با عكس بابا حرف مي‌زد و از دلتنگي‌هايش براي او مي‌گفت، اما امروز همه چيز تمام مي‌شود و بابا مي‌آيد.

 

همه اهالي محل، فاميل و دوستان توي كوچه جمع شده بودند و آنجا را چراغاني و آب‌پاشي كرده بودند و چند تا گلدان ريز و درشت هم وسط كوچه ديده مي‌شد، روي يك پارچه هم بزرگ نوشته شده بود «بازگشت پيروزمندانه آزاده قهرمان...».

علي در حياط، كنار قفس كبوتر سفيدش كه خيلي هم دوستش داشت، نشسته بود و آمدن پدرش را به او هم خبر مي‌داد. همه مي‌دانستند كه علي چه علاقه‌اي به اين پرنده دارد و همدم هميشگي اوست.

پسرك سرش را به قفس نزديك كرد و حرفي زد، به نظر مي‌رسيد اين بار حرف‌هايش با گذشته فرق دارد و اين را كبوتر هم حس كرده بود.

علي از كنار قفس بلند شد و به كوچه رفت. دود و بوي اسفند همه جا را گرفته بود، بابابزرگ گوشه‌اي ايستاده بود و دعا مي‌خواند، مادر از شادي اشك مي‌ريخت و علي هم حال و روز غريبي داشت.

ناگهان صداي صلوات و الله اكبر جمعيت، سكوت كوچه را شكست و يكي بلند گفت: اومدن، اومدن و باز هم صلوات بود كه در فضاي كوچه پيچيد.

پدر در ميان مردم به طرف خانه مي‌آمد، بابابزرگ را بغل گرفت و هر دو گريه كردند، علي نگاهي به آن دو كرد و از لاي در خانه نگاهي هم به كبوترش انداخت.

وقتي نزديك شدند بابا پرسيد: علي كجاست؟ بابابزرگ گفت: همين جا بود، علي جان.

علي در حالي كه كبوتر را ميان 2 دستش گرفته بود از خانه بيرون آمد و فرياد زد بابا!

دستانش را به سمت آسمان گرفت و گفت: خداي مهربون، شكر كه بابام برگشت. كبوتر را رها كرد و خودش را به آغوش پدر رساند.

رضا بداقي

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

تشکرات از این پست
benjamin
دسترسی سریع به انجمن ها