0

اعتماد سازی

 
jazromad
jazromad
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 66
محل سکونت : تهران

اعتماد سازی
سه شنبه 6 مرداد 1388  3:40 PM

اعتماد و اطمينان دو واژه اي است كه به ظاهر ساده مي آيد اما در اصل جاي تعمق بسيار دارد. وقتي فردي اعتماد مي كنيد و حرف دلتان را مي زنيد و سپس آن را از دهان ديگري مي شنويد چه احساسي به شما دست مي دهد. مطمئنا احساس خوشايندي نيست. شهروندان ما تا چه ميزان به هم اطمينان دارند. در يك خانواده افراد آن خانواده تا چه حد مورد اعتماد هم هستند. اعتماد افراد خانواده به هم يكي از اركان بهداشت رواني است. وقتي نوجوان يا جوان در خانواده خود فرد مطمئني پيدا نمي كند تا با او روابط نزديك و صميمي داشته باشد ناخودآگاه از خانواده دور شد و به دامن دوستان و بيگانه ها كشيده مي شود و در اين ميان اگر به تور افراد ناباب بخورد آسيبهاي جبران ناپذير خواهد ديد. اما فردي كه روابط دوستانه با افراد خانواده اش دارد و حمايت عاطفي مي شود از آسيبهاي اجتماعي در امان مي ماند. چه كنيد تا فردي مورد اطمينان باشيد و ديگران به شما اعتماد كنند گذشته يك فرد بهترين مدرك براي پاسخگويي به اين پرسش است. همه ما در شرايط امتحان يا آزمون قرار مي گيريم. همه ما به نوعي به يكديگر امتحان پس مي دهيم. آناني معتمدند كه از چنين آزمونهايي سربلند بيرون آمده باشند. شما مسلما به كساني اعتماد مي كنيد كه قبلا هم اعتماد كرده ايد. با كساني درد دل مي كنيد كه قبلا به نوعي فيدبك مثبت دريافت كرده ايد.
از مغازه هايي خريد مي كنيد كه به كيفيت جنس و بهاي آن تا حدي اطمينان داريد. از مسيري رفت و آمد مي كنيد كه تا حدودي امن تر از مسيرهاي ديگر به نظر مي رسد. براي مهمانتان از رستوراني غذا تهيه مي كنيد كه به سلامت آن اطمينان بيشتري داشته باشيد. فرزندانتان را در مدرسه اي ثبت نام مي كنيد كه لااقل از چند نفر تعريف آن را شنيده باشيد. مسلما همين فاكتورها در انتخاب افرادي كه مي خواهيد به آنها اطمينان كنيد، دخيلند. به ديگران اعتماد كنيد تا آنها نيز به شما اعتماد كنند اصولا هر خصلتي را با كمي تلقين، انتظار از فرد و دادن بارخورد مناسب مي توان درشخص ايجاد كرد. وقتي به كسي مي گوييد: «چون به تو اطمينان دارم ... » فرد ناخودآگاه از خود انتظار يك فرد مطمئن را دارد مگر آن كه از لحاظ شخصيتي آدم بي وجداني باشد. اعتماد متقابل يكي از رموز روابط صميمي و صادقانه است. اگر در مقابل اعتماد ديگري نسبت به او بي اعتماد شويد قدر مسلم كم كم اعتماد او نيز نسبت به شما كمرنگ خواهد شد. مردم دوست دارند در مقابل كنشهاي مثبت شان نسبت به ديگران واكنشهاي مثبت دريافت كنند. مردم از اين كه مورد اعتماد كسي قرار بگيرند به خود مي بالند.
از اينكه شما او را به ديگري ترجيح داده ايد و محرم اسرارتان نموديد احساس غرور مي كنند، پس با انتقال احساس صادقانه تر باشد همانقدر قويتر و ارضا كننده تر است. اصولا همه مردم از شنيدن سخناني كه بوي تناقض يا ناراستي بدهد مي پرهيزند، چون اين گونه سخنان احساس ناخوشايندي را بوجود مي آورد و مردم خود آنقدر درگير و گرفتار با معضلات زندگي هستند كه جايي براي اضافه بار اينگونه سخنان نداشته باشند. رابطه اعتماد و احساس امنيت احساس امنيت عبارت است از احساس آزادي نسبي از خطر. اين احساس وضع خوشايندي را ايجاد مي كند و فرد در آن داراي آرامش جسمي و روحي است. ايمني از عواطف و احساسات زيربنايي و حياتي براي تامين بهداشت رواني است. افراد ناامن، نامتعادلند. شخصي كه دائما احساس عدم امنيت، ترس و خطر از بيرون و درون خود مي كند، نمي تواند انسان سالمي باشد. او با پرخاشگري يا اضطراب واكنش نشان داده و در دنياس ذهني خود مدام در حال دفع كردن خطرات احتمالي است. روابط توام با اعتماد، احساس امنيت را بالا مي برد،‌ تاثيري كه احساس ناامني بر انسان دارد ايجاد حالت تنش و برانگيختگي و عدم تعادل است. بعضي از روانشناسان معتقدند كه احساس ناامني يك احساس خالص، ‌مجرد و محدود نيست. ‌بلكه احساس پيچيده و مركبي است كه بايد به عنوان يكي از صفات اصلي كل شخصيت انسان محسوب گردد.
در اين ميان آبراهام مزلو روانشناس انسان گرا از اولين كساني بودكه در اين زمينه نظرات اساسي ارائه داده و چهارده نشانه براي اين احساس برشمرد كه عبارتند از: 1- احساس طرد شدن، مورد عشق و علاقه ديگران نبودن 2- احساس تنهايي 3- احساس اينكه دائما در معرض خطر قرارداد 4- ادارك دنيا به عنوان مكاني تاريك، خصمانه و خطرناك 5- ديدن ديگران به عنوان افرادي بد، شيطاني و خودخواه 6- احساس عدم اعتماد، حسادت و بخل 7- بدبيني 8- گرايش به ناخشنودي و نارضايتي از خود و محيط 9- احساس تنش، فشار و كشمكش دروني توام با خستگي و بي حوصلگي. ناراحتي، كابوس و بي ارادگي 10- گرايش به عيب جويي زياد نسبت به خود 11- احساس گناه و شرمندگي 12- اختلال در پذيرش خود، نياز به قدرت و مقام اجتماعي، جاه طلبي، پيشرفت و پرخاشگري يا بالعكس احساس خودآزاري، وابستگي به ديگران. ‌احساس بيچارگي و درماندگي و تسليم در برابر ناملايمات 13- ميل دائمي و شديد براي يافتن امنيت به صورت هدفهاي مكرر و متغير و كاذب 14- خودخواهي، خودمداري و فرد گرايي و اشتغالات ذهني شديد و مستمر.
همانند سازي و احساس ايمني خانواده شرايط همانند سازي سالم را براي كودك فراهم مي سازد. اولين تجربه مهم كودك در اين زمينه معمولا با مادر است. ولي با گذشت زمان كودك با افراد ديگر خانواده نيز مرتبط مي شود و روابط عاطفي و اجتماعي او گسترش مي يابد. براي مدتها اين محيط جو و فضاي زندگي او را شامل مي شود. تجاربي كه در اين فضاي كوچك كسب مي كند ساختمان اوليه شخصيت كودك را ساخته و خودپنداري و جهان بيني و نگرش او را نسبت به زندگي خود و ديگران به مقدار زياد تعيين مي كند. در خانواده هاي سنتي محدوده ارتباطي طفل وسيع تر، و تنوع همانندسازي او بيشتر است. بنابراين اگر نتواند با پدر و مادر ارتباط برقرار كند غالبا با ديگر اعضاي خانواده مرتبط مي شود و بسياري از نیازهاي خود رابر آورده مي كند. ‌اما در شهرهاي بزرگ كه خانواده به صورت هسته اي است پدر و مادر بار سنگين تري را به دوش مي كشند و كودكان از روابط عاطفي متنوع محرومند. اين خود سبب ايجاد احساس ناايمني در آنها مي گردد. رابطه احساس امنيت و محيط بيرون از خانواده محيط كوچه، محله، شهر و مدرسه نيز در تشديد احساس ايمني يا نا ايمني بسيار موثر است. ممكن است اين شرايط مانند فضاي خانواده تاثيرات خيلي عميق و وسيع نداشته باشد. زيرا كودك معمولا در معرض تاثير آنها كمتر از تاثيرات خانواده قرار مي گيرد. ليكن به هر حال پژوهشهاي مختلف نشان داده كه شرايط اجتماعي افراد اگر مثبت باشد خصوصيات مثبت آنها را تقويت مي كند و اگر منفي باشد صفات و واكنشهاي منفي آنها را برمي انگيزد. مدرسه نيز اگر فضاي مناسبي نداشته باشد بر خود پنداري كودكان اثر منفي داشته و احساس حقارت و ناايمني را در آنها تشديد مي كند. اگر كودكي به طور مداوم به علل مختلفي اعم از عدم توجه والدين يا اولياي مدرسه در كوچه، محله يا مردسه مورد آزار و تحقير و تهديد قرار گيرد به احتمال قوي دچار احساس اضطراب و ناايمني گشته يا درونگرا و تخيلي مي شود. گاه نيز اين احساس ناايمني را با پرخاشگري جبران مي كند. در اثر پرورش در اين گونه محيط ها بسياري از كودكان بزهكار، دزد، قاتل،‌ منحرف، بيمار رواني يا معتاد مي شوند. زيرا لطمات شديدي كه به شخصيت آنها وارد آمده آنها را حقير و ناايمن كرده، در نتيجه با ناسازگاري با دنياي ناامن و نامهربان مقابله مي كنند.
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها