دست هایمتا ابد تنهاست ، می دانی ؟ آسمانت را مگیر از من ، که بعد ازتو زیستن یکلحظه هم ، بی جاست ، می دانی ؟ تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولیمن هم
شعرهایم راکه بی پرواست ، می دانی ؟ هرچه می خواهیم ، آری ، از همینامروز از همینامروز ، مال ماست ، می دانی ؟ گرچه من ، یک عمر همزاد عطشبودم روح تو ، هم ، سایه دریاست می دانی؟ دوستت دارم» ، همین ، این رازپنهانی از نگاهساکتم پیداست ، می دانی ؟ عشق من،بی هیچتردیدی ، بمان با من عشق یک مفهوم بی « اما » ست ، میدانی ؟