پاسخ به:حکایات عبرت آموز
جمعه 29 مرداد 1389 9:47 AM
اوضاع آخر الزمان
قمى ، در تفسير خود از پدرش از سليمان بن مسلم خشاب از عبداللّه بن جريح مكى از عطاء بن ابى رياح از عبداللّه بن عباس نقل كرده است : در حجة الوداع با پيامبر صلىاللهعليهوآله حج نموديم ، پيامبر صلىاللهعليهوآله درب كعبه را گرفته و با صورت خود به سوى ما توجه نموده و فرمود : شما را به علائم قيامت خبر ندهم ؟
سلمان كه آنجا نزديكتر از همه به آن حضرت بود گفت : چرا يا رسول اللّه ، فرمود : از علائم قيامت ، ضايع كردن نماز و پيروى از شهوات و ميل به هواها و بزرگداشت مال و فروش دين به دنياست .
آن گاه دل و اندرون مؤمن از آن منكراتى كه مىبيند و نمىتواند تغيير دهد ، هم چون نمك در آب گداخته و آب مىشود .
سلمان عرض كرد : يا رسول اللّه ! اين برنامهها حتماً شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، در آن وقت فرماندهانى ستمگر و وزيرانى فاسق و عارفانى ظالم و امينانى خائن بر ايشان حكومت مىكنند . سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن زمان بد ، خوب و خوب ، بد شده و خائن مورد امانت قرار گيرد و امين خيانت ورزد و دروغگو تصديق و راستگو تكذيب مىشود .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين حتماً شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن زمان زن با شوهرش در تجارت شركت مىكند و باران در تابستان مىبارد !
شرافتمندان به غضب مىآيند ، فقير اهانت مىشود ، بازارها نزديك مىشود ، آن وقت اين مىگويد چيزى نفروختهام ، آن مىگويد سودى نبردهام ، مىبينى همه مذمّت خدا مىكنند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه زنان فرمانده و كنيزان طرف مشورت مىشوند ، بچهها روى منبر مىروند ، دروغ زيبا و زكات ضرر و غنيمت وفىء مسلمانان تاراج مىشود ، مرد به پدر و مادر خود جفا و به دوستش نيكى مىكند و ستاره دنبالهدار ظاهر مىشود .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه طلاق زياد مىشود و براى خدا حدى به پا نمىشود و به خدا ضررى نمىزند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، قسم به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه زنان آوازه خوان و ملاهى زياد مىشود و بدان امتم بر ايشان مسلط مىشوند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه ثروتمندان امتم براى تفريح به مكه مىروند و متوسطين ايشان براى تجارت و فقيران براى نشان دادن و شنواندن به مردم ، آن گاه مردمى پيدا مىشوند كه قرآن را براى غير خدا ياد مىگيرند و آن را مزمار مىكنند ، مردمى پيدا مىشوند كه فقه دينى را براى غير خدا ياد مىدهند ، اولاد زنا بسيار مىشود ، با قرآن تغنى و آوازهخوانى مىكنند و به دنيا افتخار و مباهات مىنمايند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين مىشود ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، اين در آن وقتى است كه پرده حرامها دريده شود ، گناهها كسب گردد ، بدان بر نيكان مسلط شوند ، دروغ زياد و لجاجت پيدا و فقر رايج شود .
مردم در لباس به هم مباهات كنند ، باران بىوقت بر ايشان ببارد ، طبل و شيپورها را بپسندند ، امر به معروف و نهى از منكر را انكار مىكنند ، تا آنجا كه مؤمن در آن وقت ذليلترين مردم شود ، ميان عابدان و قاريانشان بدگويى پيدا مىشود و اين ها در ملكوت آسمانها ، پليد و نجس خوانده مىشوند .
سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن گاه ثروتمندان از فقر مىترسند ، به طورى كه سائل از جمعه تا جمعه ديگر سؤال مىكند و كسى را نمىيابد كه چيزى در دستش بگذارد .