0

اعتقاد به حضور خدا در تمام ابعاد زندگی1

 
mohsenh
mohsenh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1156
محل سکونت : قم

اعتقاد به حضور خدا در تمام ابعاد زندگی1
سه شنبه 9 اسفند 1390  11:02 PM

روش ذن بودیسم
در ذن گفته می شود که ذهن انسان مانند یک دریاچه با امواج متلاطم است هنگامی که آب سطح دریاچه آرام بگیرد آنگاه نور زیبای ماه (خداوند) بر سطح دریاچه منعکس خواهد شد و فرد به اشراق خواهد رسید . نیازی به جستجوی حقیقت نیست . حقیقت همه کران تا کران عالم هستی را در بر گرفته است و ما فقط کافی است حجاب ذهن را کنار بزنیم تا حقیقت همچون جویباری در وجود ما جاری شود.
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز
شاید بتوان گفت بر اساس این دیدگاه ما زیادی به حقیقت نزدیک هستیم و همین مسئله مشکل آفرین شده است . درست مانند کسی که صورتش به کوه بزرگی چسبیده باشد و نتواند کوه را ببیند . او لازم است مقداری عقب برود تا از دور کوه را ببیند . تفکر هیچ می تواند دور نمای حقیقت را به ما نشان دهد .
در روش ذن، سالک در حالت ذاذن (چهارزانو) می نشیند و ساعت های متمادی به هیچ فکر می کنند و با این کار دو نادی آیدا و پنگالا را در خویش آرام می سازد . با انجام این کار گاهگاهی بارقه ای روحانی او را می رباید. با تداوم تمرین، این ربایش ها کم کم زیاد می شود تا آن جا که در نهایت به حالت اشراق دست می یابد.
در روشی دیگر، استاد ذن به شاگرد یک کوان یا معما می دهد که این معما خلاف منطق است و ذهن قادر به حل آن نیست فرضا مانند شنیدن صدای یک دست! و یا دو به علاوه دو مساوی پنج! شاگرد مدت ها به این معما ها فکر می کند و عاقبت ذهن خسته شده و ناگهان لذتی عجیب را احساس می نماید . این امر از آن جا ناشی می شود که چون معما خلاف منطق است دو نادی آیدا و پنگالا قادر به حل آن نیستند و لاجرم آرام می گیرند با این کار کانال سوشومنا و چاکرای ساهاسرارا باز شده و شاگرد رفته رفته به اشراق می رسد. به نظر می رسد شمس تبریزی نیز برای در اولین دیدار خود با مولانا از این روش استفاده کرده باشد . او سوالی از مولوی می کند که روح پاک مولوی برای یافتن جواب آن سخت به تقلا می افتد و در نهایت با کمک جان بیدار(کندالینی) شمس تبریزی به حال شیفتگی می رسد .
روش اهل نظر و زیبا بینی
یکی از سریعترین و زیباترین و دیوانه کننده ترین روش ها روش زیبابینی است . این روش بر نظریه حضرت افلاطون در مورد زیبایی استوار است . بر اساس نظر افلاطون چون در انسان گرایش به خیر و یا زیبایی مطلق وجود دارد پس خیر مطلق و زیبایی مطلق هم وجود دارد . افلاطون می گوید حقیقت خیر و زیبایی همه یک چیزند . زیبایی حقیقت است و حقیقت همان زیبایی است . خداوند زیبایی است پس زیبایی خود خداوند است! به عبارت ساده هنگامی که انسان در حال دیدن زیبایی چیزی مانند برگ یک گل است، او در حال دیدن خداوند است! او دارد به طور مستقیم به ساحت پاک پروردگار نگاه می کند! مستقیم ترین راه به سوی خداوند! مملو از شادی و شعف! از این جا یک شاخه بسیار هیجان انگیز عرفان آغاز می شود . اکثر مردم نمی دانند که در پایان راه زیبابینی چه گنجی در انتظار آن هاست .
دل هر ذره که بشکافیش
آفتابیش در میان بینی
تصور آنها از زیبایی بینی این است که یک روز تعطیل به طبیعت بروند و هوایی تازه کرده و مجددا زندگی ماشینی خود را با روحیه تازه شروع کنند!
در این روش انسان کم کم ظرفیت زیبایی بینی خود را افزایش می دهد تا آن جا که به زیبایی و خیر مطلق یعنی خداوند می رسد . درست مانند یک جاده با صفای کوهستانی که پس از دیدن مناظر دلکش و رودخانه های خروشان در آخر به دریایی مملو از شادی و زیبایی ختم شود . این دریای نور و شادی اشراق است .
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه قطره قطره و دریا دریا است
حضرت افلاطون منشا زیبایی های جهان را خداوند می داند . او می گوید کسانی که زیبایی را می پرستند در واقع زیبایی الهی را می پرستند . افلاطون معتقد است انسان هر چه در عالم معرفت دارد از نور خداوند است و آن نور حقیقی است که چشم انسان را بینا می کند . افلاطون اصل زیبایی عالم را در خود آن می داند . به نظر ابن عربی نیز عالم هیچ چیز جز زیبایی نیست . عالم مظهر ظهور اسماء حق است . فریتوف شوان می گوید زیبایی شکوه حقیقت است . او می گوید زیبایی دارای بار و معنایی بس متعال است و تنها نمودی دلپذیر و یا سودمند نمی باشد .
زیبایی بینی باعث باز شدن چاکرای هفتم و فعال شدن شاهراه خداوند می گردد .
زیبایی مقوله ای غیر قابل وصف است یعنی زیبایی پدیده ای است که ذهن قادر به تجزیه و تحلیل منطقی آن نیست و اصولا زیبایی خود نوری است که از جانب پروردگار می تابد . این خداوند است که به وسیله زیبایی های جهان به شما می خندد! یک زن زیبا در خیابان، یک گل وحشی در مرغزار، یک ستاره دل انگیز در آسمان همه لبخندهای خداوند اند .
در عرفان ایرانی عارفان به نظر بازی و زیبا بینی شهره اند. نظر بازی یکی از ارکان عرفان ایرانی است .
یک تکه رطب دل عارف می برد
و یا
اهل نظر هر دو جهان به یک نظر ببازند
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
و آنکس که چو ما نیست در این شهر کدامست؟
عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام!
صوفیان جمله حریفند و نظر باز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
سالک در اثر سیر و سلوک و غور در طبیعت دارای مهارت فوق العاده ای در زیبایی شناسی خواهد شد به گونه ای که یک عدد سوسک سیاه برای او منظره ای بسیار دل انگیز و زیبا به نظر خواهد آمد . یک برگ درخت حالتی همچون دیدار هزاران گل سرخ زیبا را در او ایجاد خواهد کرد . در نظر او همه اجزای طبیعت دارای طبیعت زیبایی خاص خود هستند . سهراب می گوید :
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است و کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کس کرکس نیست؟
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید .
جهان هستی تابلوی نقاشی خداوند است . هر گوشه این تابلو حیرت انگیز و زیباست . پای یک مارمولک همان قدر مفتون کننده است که یک قطره شبنم! به عبارت دیگر هر جزء ناچیز از طبیعت خود دارای کمال بی نهایت است .
مرا شیوه چشم تو کافی است
ریاضت کش به بادامی بسازد
مرتاضان هندی چهل روز ریاضت می کشیدند و هر روز را تنها با خوردن یک بادام سپری می کردند . خداوند دارای آنچنان شأن بلندی است که تنها دیدن چشم بادامی او برای ما کافی است . خداوند برای کسی کارت دعوت نمی فرستد ولی کارت دعوت او همه جا پر است . می توانید یکی از این کارت های دعوت را بردارید و به با شکوه ترین ضیافت جهان هستی بروید .
یکی از کسانی که به اشراق رسیده است دوستم سهراب سپهری است . او در یکی از شعرهایش این پدیده را چنین توصیف کرده است :
صدای پرپری آمد و من از هجوم حقیقت به خاک افتادم
در این جا صدای باز شدن چاکرای ساهاسرارا با صدای پرپر و اتحاد با روح هستی با هجوم حقیقت بیان شده است .
حافظ نیز می فرماید :
عوامل موثر بر اشراق
پایین آوردن آستانه تحریک توسط زیبایی
هر کسی یک آستانه تحریک توسط زیبایی دارد. فرضا یک نفر با دیدن یک گل از خود بی خود می شود و یک نفر دیگر حتی آبشار نیاگارا روی او بی تاثیر است!
یک تکه رطب دل عارف می برد
ما باید به سمت تلطیف دل و قلب برویم . می توان، آستانه تحریک را پایین آورد .
چه بگویم که ترا نازکی طبع لطیف
تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد .
یکی از راه های جالب برای یادگیری غور و توجه به طبیعت، توصیف نوشتاری آن است. ابتدا چند دقیقه عمل تراناکا یا تمرکز چشمی را انجام می دهیم و سپس به دنبال آن چند دقیقه در مورد زیبایی های موضوعی که در مورد آن غور می کنیم فکر می کنیم و سپس اقدام به نوشتن و تشریح زیبایی های آن می نماییم فرضا یک تکه سنگ یا چوب را برمی داریم و چند دقیقه با ادب و احترام به آن خیره می شویم و سپس یک تکه کاغذ و قلم برمی داریم و کلیه زیبایی های آن را یادداشت می کنیم . برای مثال یک برگ درخت را جلوی خود بگذارید و آنگاه شروع کنید هر چه که می بینید از رنگ و طول و عرض و شکل و سلول ها و بوی آن را روی کاغذ یادداشت کنید و باز سعی کنید نکات جدیدی را پیدا کنید . این کار را با یک تکه سنگ و یا منظره یک کوه و یا بدن یک حشره هم اجرا کنید آن وقت در می یابید که از چه نکات شگفت آوری غافل بوده اید . لئوناردو داوینچی از هیمن تکنیک استفاده های فراوانی برده است . او خلاقیت خود را مرهون نگاه کردن و دقت در خطوط حاصل از نم و رطوبت روی دیوارها دانسته است !
تمرین دیگر عکاسی و نقاشی در طبیعت است . به طبیعت می رویم و با یک دوربین کلیه مناظر و موضوعاتی که به نظر ما زیبا هستند را عکس می گیریم . خوشتختانه دوربین های دیجیتال امکانات فوق العاده ای را برای گرفتن عکس های متعدد و فراوان به ما داده اند .
نقاشی در طبیعت نیز تمرین فوق العاده ای برای احساس زیبایی است و کسانی که آن را آزموده اند آرامش و لذت فوق العاده ای را تجربه نموده اند . البته این کار احتیاج به یادگیری فنون نقاشی دارد و کمی دشوار است ولی دارای نتایج حیرت انگیزی است چرا که نقاش زیبایی را با چشمان خود می بیند و برای لحظاتی آن را در ذهن خود حفظ می کند و بعد سعی می کند به وسیله دستان خود آن زیبایی را بر روی کاغذ به تصویر بکشد . این کار رابطه تنگاتنگ با زیبایی را در او ایجاد می کند و او دیوانه طبیعت می گردد .
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کین همه نقش عجب بر در گردش پرگار داشت
پایین آوردن آستانه تحریک توسط زیبایی، باعث افزایش غیر قابل باور حجم لذت ما از زیبایی های جهان خواهد شد .
وقتی دیدن یک مورچه می تواند عارف را منقلب کند، دیدن یک دسته گل رنگارنگ زیبا و یا طلوع آفتاب در یک افق لاجوردی و یا یک آسمان غرق در ستاره با دل شوریده او چه خواهد کرد؟!
می دانیم که جایی عبوس تر و بدقواره تر از سلولی را در نظر آورید با دیوارهای سیاه سیمانی و یک تخت آهنی زنگ زده و تشک و پتویی پوسیده! این مکان هر انسانی را دلتنگ و افسرده خواهد کرد ولی ضعیف برای یک عارف زیبا بین به کلی متفاوت خواهد بود! در و دیوار این سلول برای او باغی دلگشا به نظر خواهد آمد. زیبایی های دانه های شن و سیمان دیوارها چیزی کم از زیبایی صحرای آفریقا و زیبایی پتو، چیزی کمتر از فرشی گرانبها نخواهد داشت . یک سوسک سرگردان روی زمین، شاهکاری از آفرینش محسوب خواهد شد گویی غزالی گریزپای در حال رمیدن است!
تراتاکای اشراقی
عمل دیگر تراتاکای اشراقی است . تراتاکای اشراقی ترکیبی از تراناکای یوگا و روش اهل نظر است . در این تمرین نگاه انسان بر یک گل و یا سنگ و یا یک تار مو متمرکز می شود و با انجام این عمل توجه انسان به نحو عجیبی خدا در دوردست های آسمان نیست، خدا هم اینک در جلوی چشم شما است . با تراتاکا سالک متوجه ذات و حقیقت جهان می شود .
تراتاکا به طور شگفت آوری غفلت انسان را از بین می برد و حجاب های ذهنی و روانی ما را کنار می زند و ما می توانیم به جهان غیب بنگریم . تراتاکا چاکرای چشم سوم را باز و فکر و روح انسان را پاک می کند . تراتاکا عملی فوق العاده است . خیره نگاه کردن به طبیعت تمرکز فوق العاده ای را به انسان می دهد . نگاهی که انسان در حالت عادی به یک کوه و یا یک درخت می کند بسیار سهل انگارانه و غافلانه است ولی نگاه خیره باعث اجبار فیزیکی انسان در دقت کردن به آن چیزی که در فرا روی او قرار دارد خواهد شد .
انجام عمل تراتاکای اشراقی چند مرحله دارد .
- خیره شدن بر موضوع تا حد امکان(حداقل یک دقیقه)
- فکر کردن به زیبایی های موضوع و نحوه خلقت خداوند (مقایسه آن با هیچ)
- از خود بیخود شدن به جهت ادراک زیبایی
- ادای احترام نسبت به خالق
ابتدا در حالتی کاملا راحت بنشینید و بر یک موضوع خاص فرضا یک برگ سبز درخت(یا یک سنجاق یا یک حبه قند)با چشم تمرکز کنید . این کار را برای دقایقی ادامه دهید . سپس شروع به فکر کردن در مورد ویژگی ها و زیبایی ها و نحوه خلقت برگ سبز کنید . در ابتدای کار کمی تلقین را هم به کار ببرید . بعدا خواهید دید که این تلقین به نحو شگفت اوری تبدیل به واقعیت خواهد شد . درست مانند اتومبیلی که روشن نمی شود و شما با کمی هل آن را روشن می کنید .
برای درک عظمت آفرینش نیز می توانید هستی برگ سبز را با نیستی آن مقایسه کنید . یعنی همانگونه که به برگ نگاه می کنید همزمان نیستی آن را در نظر بیاورید پس از آن به تفکر در مورد نحوه خلقت آن بپردازید تصور کنید اگر خود شما می خواستید آن برگ درخت را خلق کنید چه کارهایی باید می کردید؟ ارزش هر چیزی با ضد آن روشن می شود فرضا یک جسم سفید در یک زمینه مشکی بسیار مشخص است برای درک ارزش هنری خلقت یک شی ء باید هم زمان نیستی آن را در نظر بگیرید و هستی آن را همزمان با نیستی آن مقایسه کنید تا از معجزه آفرینش شگفت زده شوید!
کیست ستمکارتر از آن کس که متذکر آیات خداوند بشود و از آن روی بگرداند!
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
عقل حیران شود از خوشه زرین عنب
فهم حیران شود از حقه یاقوت انار
از نظر افلاطون زیبایی یک اثر هنری، نه در مواد و مصالح و نه در فرمی است که برگزیده، بلکه در خلاقیتی است که در آن تجلی کرده است می باشد. او عقیده دارد سرچشمه زیبایی در خلاقیت و آن هم از عالم عقل و در نهایت از احد(خداوند و یا عشق) سرچشمه می گیرد . ابن عربی و افلاطون هنر بدون دانش را غیر ممکن می دانند . ابن عربی معرفت را اساس هنر می داند و هر چه معرفت بیشتر باشد هنر اصیل تر خواهد بود و بنابراین وجود و هستی برآمده از دانش است یعنی از زیبایی جهان هستی ما در می یابیم که دریایی از دانش در ماوراء آن قرار دارد .
ادراک زیبایی تا مرحله از خود بی خود شدن باید ادامه پیدا کند. یعنی سالک به جایی می رسد که دیگر تاب تحمل زیبایی را ندارد! این همان سرمست شدن از شراب زیبایی است و سالک باید به شرابخواری خود ادامه دهد تا پیمانه وجود خود را لبریز سازد .
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
زیبایی لطیفه ای الهی است و درک آن باعث باز شدن چاکرای ساهاسرارا می گردد این کار کم کم به جایی می رسد که و وجود انسان تاب تحمل عظمت وصف ناپذیر زیبایی های جهان را نمی کند بنابراین از خود بیخود می شود . این حالت در نهایت به باز شدن چاکرای ساهاسرارا و اشراق ختم می شود .
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
درک اشراق و خداوند مانند دیدن عکس های سه بعدی کامپیوتری است در ابتدای کار چیزی به جز شکل های درهم و برهم چیزی دیده نمی شود ولی پس از مدتی انتظار ناگهان لطیفه ای روحانی شما را می رباید . اگر شما در حین انجام تراتاکای اشراقی پنج زیبایی را دیدید و آن را روی کاغذ یادداشت کردید معنای آن این است که شما پنج بار خدا را دیده اید و یا بهتر بگویم پنج بار اشراق را در مقیاس بسیار کوچک تجربه کرده اید منتها آن قدر این حالت سریع و لطیف و ظریف بوده است که شما متوجه آن نشدید ولی بر اثر تمرین این دانه های کوچک در سرزمین دل شما رشد خواهند کرد و بزرگ خواهند شد و تمام وجود شما را مملو از نور و زیبایی و شعف خواهند ساخت . اشراق در یکی از لحظات دیدن زیبایی روی خواهد داد .
تراتاکای اشراقی عملی مقدس است و باید با ادب و احترام بسیار انجام گیرد مگر نه این است که شما در آستانه دیدن پروردگار هستید؟ بعد از انجام عمل تراتاکای اشراقی بهتر است موضوع مورد مطالعه را به عنوان آیه ای از آیات خداوند و به نشانه عشق او ببوسید . همانگونه که دست یک خانم زیبا بوسیده می شود شما هم موضوع مورد توجه را به نشانه عشق نسبت به حضرت پروردگار ببوسید . به هر صورت که می توانید عمل تراتاکای اشراقی را تمرین کنید . پس از مدتی پیشرفت به آن چنان لذت و عشقی خواهید رسید که زمین را از فرط لذت گاز خواهید گرفت ! تراتاکای اشراقی جواهر گرانبهایی است .

منبع:موسسه جهاني سبطين

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها