مرکب های لجام گسیخته و مرکب های آرام صاحبان خود را به کجا می برند؟
شنبه 25 شهریور 1391 1:28 PM
گروه دین و اندیشه: گناهان و خطاها همچون مرکب هاى سرکش و لجام گسیختهاى هستند که گناهکاران بر آنها سوارند و آنان را در قعر دوزخ سرنگون خواهند ساخت، اما تقوا همانند مرکب هاى راهوار و آرامى است که صاحبانشان بر آنها سوارند و زمامشان را به دست دارند و تا دل بهشت آنان را پیش مىبرند! | |
امام علی(ع) خطبه شانزدهم نهج البلاغه را هنگامى که مردم مدینه با ایشان بیعت کردند ایراد فرمود که در آن سرانجام کار مردم را خبر مىدهد و آنها را به گروه هایى تقسیم مىکند. این نخستین خطبهاى است که امام(ع) در مدینه پس از قبول خلافت ظاهرى ایراد فرموده است. ایشان می فرمایند: آنچه مىگویم ذمهام در گرو آن است و خود ضامن آنم، کسى که از اعمال و کردار گذشتگان و عواقب سوء آن عبرت گیرد، تقوا وى را از فرو رفتن در آن گونه بدبختی ها باز دارد!
آگاه باشید! تیره روزی ها درست همانند زمان بعثت پیغمبر(ص) بار دیگر به شما روىآور شده، (همان اختلاف و پراکندگى و دشمنی ها که پیش از اسلام در میان شما رواج داشت امروز از سر گرفته شده) سوگند به کسى که پیامبر(ص) را به حق مبعوث کرد، به سختى مورد آزمایش قرار مىگیرید و غربال مىشوید و همانند محتویات دیگ هنگام جوشش، زیر و رو خواهید شد، آنچنان که بالا، پائین و پائین و بالا قرار خواهد گرفت. آنان که به راستى در اسلام سبقت داشتند و کنار رفته بودند، بار دیگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حیله و تزویر خود را پیش انداخته بودند عقب زده خواهند شد.
به خدا سوگند! هرگز حقیقتى را کتمان نکردهام و هیچ گاه دروغى نگفتهام و از نخست مرا به وضعى که امروز دارم خبر داده بودند. آگاه باشید! گناهان و خطاها همچون مرکب هاى سرکش و لجام گسیختهاى هستند که گناهکاران بر آنها سوارند و آنان را در قعر دوزخ سرنگون خواهند ساخت (و این خاصیت اجتنابناپذیر گناه است که هرگز تحت کنترل در نیاید و از گناهى گناهان دیگر مىزاید!)
اما تقوا همانند مرکب هاى راهوار و آرامى است که صاحبانشان بر آنها سوارند و زمامشان را به دست دارند و تا دل بهشت آنان را پیش مىبرند! حقى داریم و باطلى، براى هر کدام طرفدارانى است، اگر باطل حکومت کند، جاى تعجب نیست، از دیر زمانى چنین بوده و اگر پیروان حق کم هستند، چه بسا افزوده گردند (مراقب باشید حق را از دست ندهید چه اینکه) کمتر مىشود چیزى از دست برود و بار دیگر به دست آید.
سید رضى مىگوید: در این سخن که از نزدیک ترین سخن ها به فصاحت است، لطائفى نهفته است، که کسى از سخن سنجان به پایه، آن نمىرسد و بیش از آنچه ما از آن در شگفتى فرو می رویم «شگفتى» از آن به تعجب مىآید! و در این سخن علاوه بر همه اینها ریزه کاری هایى است از فصاحت که نه زبان قادر به شرح آن است و نه هیچ انسانى می تواند از درههاى ژرف آن بگذرد و نه آنچه را که من می گویم، جز آنان که در فصاحت پیشگامند و ریشهدار، می توانند درک کنند(و ما یعقلها الا العالمون)
در قسمتى از این خطبه امام علی(ع) مردم را به سه گروه تقسیم مىکند: آن کس که به بهشت و دوزخ کاملا ایمان دارد. از اعمالى که در آنجا نفعى نبخشد رویگردان است (مردم در این راه سه گروه هستند): یا به سرعت به سوى حق پیش مىروند اینها اهل نجات هستند و یا به کندى گام برمىدارند، باز امید نجات درباره آنها مىرود، اما آنان که کوتاهى مىکنند(نه جزء دسته اول و نه دومند) در آتش سقوط می کنند! انحراف به راست و چپ گمراهى و ضلالت است، راه مستقیم و میانه جاده وسیع حق است، قرآن و آثار نبوت همین طریق را توصیه می کنند و سنت پیامبر(ص) نیز به همین راه اشاره مىنماید و سرانجام، همین جاده مقیاس کردار همگان است، راه همه باید به آن منتهى گردد.
آن کس که به ناحق ادعا کند هلاک گردد و هر آن کس که با دروغ و افتراء پیش رود بیچاره و بدبخت شود و آن کس که(در بین مردم نادان) حق را اظهار کند از نظر بیفتد، در نادانى انسان همین بس که قدر خویش را نشناسد (و به ارزش خود پى نبرد) آنچه براساس تقوا بنا گردد، نابودى نپذیرد و بذرى که در سرزمین تقوا پاشیده شود هرگز تشنگى احساس نکند، در خانهها پنهان شوید (و در دسته بندی هاى منافقون و تفرقهاندازان شرکت نجوئید) دلهاى پراکنده را به هم نزدیک کنید و با هم آشتى دهید و به دنبال لغزش ها و گناهان توبه کنید(در برابر نعمت ها)غیر از خدا را نباید ستایش کنید و(در مقابل مشکلات و ناراحتىها) تنها باید خویش را سرزنش نمائید.
ابن ابى الحدید مىنویسد، این خطبه از جمله خطبههاى مشهور و پرارج امام علی(ع) مىباشد که همه آن را نقل کردهاند، خطبهاى مفصل بوده که قسمتى از آن را سیدرضى نقل نفرموده است، اما ابو عثمان جاحظ در کتاب «البیان و التبیین» تمام آنرا نقل کرده است و در پاورقى شرح ابن ابى الحدید چاپ جدید مىخوانیم: جاحظ آن را در جلد 2 صفحه 50-52 کتاب مذکور آورده است و نیز اضافه مىکند که ابن«قتیبه» آن را در«عیون الاخبار» جلد 2 صفحه 236 ذکر کرده است.»
«و ابن عبدربه»« در عقد الفرید جلد 2 صفحه 162 و عسکرى در«الاوائل» و کلینى در اصول و روضه کافى و شیخ مفید در ارشاد و شیخ الطائفه در«امالى» آن را نقل کردهاند.(استناد نهج البلاغه صفحه 24)
«ذمتى بما اقول رهینه»، یعنى ذمهام در گرو گفتارم است: این سخن اشاره به این است که هر سخن مخصوصا اگر از رهبر باشد باید ضامن اجرا داشته باشد، امام خود ضمانت اجراى سخنهاى خویش را به عهده مىگیرد. «الاوان بلیتکم...» این گفته اشاره به اختلافات و دسته بندی ها و تعصبات قبیلهاى است که پس از قتل عثمان به وجود آمده بود و امام(ع) آنها را از این عوامل مخرب بر حذر می دارد.
«اسفلکم اعلاکم...؟» مقصود این است که با سر کار آمدن امام(ع) کارهاى حکومتى مخصوص افراد پاک و آنان است که سابقه خدمت بیشتر در اسلام داشتهاند، نه اینکه جنبههاى قومى و رفاقت و دوستى مؤثر باشد. «و لقد نبئت بهذا المقام...» این سخن اشاره به این است که تمام این حوادث و جریان و سرانجام وضعى که هم اکنون دارم، همه را پیغمبر(ص) براى من پیشگوئى کرده است.
«شغل من الجنه...» یعنى «هر کس به بهشت و جهنم معتقد است از تمام کارهاى خلاف بر کنار است» اشاره به این است که: اعتقاد صحیح و محکم به آخرت همچون اعتقاد به سوزندگى آتش، روح احساس مسؤلیت را در انسان بیدار مىکند و غالبا به خاطر سستى ایمان است که به گناهان آلوده مىشویم.
«ابدى صفحته...» اشاره به این است که در برابر افراد جاهل و نادان و آنان که به حق اعتقاد ندارند و نمىتوانند آن را درک کنند، اگر اظهار حقى شود، شخصیت گوینده از بین خواهد رفت و بى ارزش جلوه خواهند کرد، امام(ع) در جاى دیگر مىفرماید: «مردم دشمن آنند که نمىدانند.» (الناس اعداء عما جهلوا) «کفى بالمرء جهلا...»اشاره به این حقیقت است که انسان بایدارزش خویش را بشناسد، زیرا اگر انسان بداند خود چیست؟ و ارزشش چه مقدار است، هرگز خود را به گناهان و خواستههاى بى ارزش آلوده نمىسازد.
|