نيشابور / دکتر محمد رضا شفيعی کد کني تاريخ نيشابور ِ ابو عبدالله حاکم نيشابوری
سه شنبه 26 مرداد 1389 6:05 PM
در نيشابور زندگي مي كنم و عجيب اينكه هرگاه هوايش به نفسم پيوند ميخورد و خويش را ديگر گونه مي يابم , سرشار از ملالی به وسعت تاريخ نيشابور مي شوم گويي اندوه سنگين همه آنها كه در اين خاك خفته اند در ذهنم رسوب نميكند . فرياد ارواح خونين و سرگردان را در زواياي ساكت اين شهر مي شنوم . و به همين خاطر بر آن شدم تا اين پيوند ملال آفرين تاريخي را با اين خاك بيشتر و زنده تر و گرم تر بيابم . تحفه ناچيز تقدیم به نيشابور.
شهر من , شهري است كه روزگاري نوشاپور , نيوشاپور ,نيو شاه پوهر , دندي شاپور , نيسافور , نسافور , نشاور , نسايا , نيسايا , نسيه فور , نيكه فور , ابر شهر , اپر شهر , بر شهر , ابه شهر , شادياخ , شادكاخ , و سمن جور , مي شده است , و امروز در گستره جغرافيايي به نام نيشابور خود نمايي ميكند .
شهرمن ابرشهر
اين نيشابور ، در نگاه من ، فشرده ای است از ايران بزرگ . شهری در ميان ابر های اسطوره و نيز در روشنای تاريخ ، با صبحدمی که شهره آفاق است . از يک سوی لگد کوب سم اسب های بيگانه ، در ادوار مختلف ، و از سوی ديگر همواره حاضر در بستر تاريخ ، با ذهن و ضميری گاه زندقه آميز و فلسفی ، در انديشه خيام ، و گاه روشن از آفتاب اشراق و عرفان ، در چهره عطار .
تاريخ اين سرزمين را بايد از گوشه و کنار کتاب های کهنه و سفال های عتيق موزه های بيگانه و سنگ قبر های شکسته فراهم آورد ؛ چرا که چيزی برای او باقی نگذاشته اند و هر جه داشته با فيروزه هايش ، در غارت شبانه تاتار ، گاهی نگين انگشتری زاهدان ريايی شده ست و گاهی خورجين اسب روسپيان را آراسته است . برای بازسازی اين نيشابور ، بايد جان کند . تا شعار های روزنامه نويسان و فرمايشات خطيبان حرفه ای ، هيچ کاری نمی توان انجام داد . بايد جان کند و هر پاره ای ازين موجويت را ، با هر وسيله ای که امکان پذير است ، به دست آورد و بررسی کرد و شناخت ؛ درست مانند قدحی بلورين از ميراث نياکان تو که بر سنگ شکسته است و هر پاره ای از آن در گوشه ای افتاده و تو می خواهی اجزای پراکنده آن قدح شکسته را ، با کيميای عشق ، به هم جوش دهی و آن را از نو بيافرينی تا اين قدح کامل شود ، به تمام ذرات گمشده آن نياز داری.
دکتر محمد رضا شفيعی کد کني تاريخ نيشابور ِ ابو عبدالله حاکم نيشابوری