منشآت / قائم مقام فراهاني
دوشنبه 25 مرداد 1389 3:11 PM
قائم مقام فراهاني
منشآت
مخدوم مهربان من، از آن زمان كه رشتـﮥ مراودتِ حضوري گسسته و شيشـﮥ شكيبايي از سنگِ تفرقه و دوري شكسته، اكنون مدت دو سال افزون است كه نه از آن طرف بَريدي و سلامي و نه از اينجانب قاصدي و پيامي. طاير مكاتبات را پَر بسته و كلبـﮥ مراودات را دربسته.
تو بگفتي كه به جا آرم و گفتم كه نياري
عهد و پيمانِ وفاداري و دلداري و ياري
الحمدالله فراغتي داري. نه حَضَري و نه سفري، نه زحمتي و نه بي جوابي، نه بر همخوردگي و نه اضطرابي.
مقدّرِي كه به گُل نكهت و به گِل جان داد
به هر كه هر چه سزا ديد حكمتش، آن داد
شما را طرب داد ما را تعب. قسمت شما حضر شد و نصيب ما سفر. ما را چشم بر در است و شما را شوخ چشمي در بر. فرق است ميان آنكه يارش در بر است با چشمش بر در. خوشا به حالت كه مايـﮥ مَعاشي از حلال داري و هم انتعاشي در وصال؛ نه چون ما دلفكار و در چمنِ «سراب» گرفتار. روزها روزه ايم و شبها دريوزه. شكر خداي را كه طالع نادري و بخت اسكندري داري. نبوَد نكويي كه در آب و گِل تو نيست جز آنكه فراموشكاري.
ياد ياران يار را ميمون بود
خاصه كان ليلي و آن مجنون بود
ياد آريد اي مِهان زين مُرغِ زار
يك صبوحي در ميان مرغزار
اين روا باشد كه من در بند سخت
گه شما بر سبزه، گاهي بر درخت
مخلصان را امشب بزمي نهاده و اسباب عيشي ترتيب داده. دلم پياله، مطربم ناله، اشكم شراب، جگرم كباب. اگر شما را هوس چنين بزمي و به ياد تماشاي بي دلان عزمي است بي تكلّفانه به كلبه ام گذري و به چشمِ ياري به شهيدان كويت نظري.
ماييم و نواي بينوايي
بسم الله اگر حريف مايي