آداب و رسوم ماه مبارک رمضان درایران
شنبه 23 مرداد 1389 3:42 PM
مراسم و آداب و رسوم خاص هر استان و منطقه در ایام ماه رمضان شاید جالب و خواندنی باشد.
هنوز هم میتوان سراغ گرفت جاهایی كه میشود رمضان را بو كرد و نفس كشید و مزمزه كرد
اگر سالها پیش طبل و دهل، این دو ندادهنده وقت افطار و وقت امساك، جزیی از رنگوبوی زنده نواحی مختلف ایران بوده باشد؛ در آن روزها و شبهای بیرادیو و بیتلویزیون كه وقت شرعی را نمیشد از این دو همدم سرد و بیروح شنید.
هرچند دارد یادمان میرود، اما چندان دور نیستند روزهای نقارهزدن و بلندبلند روی پشتبام خانهها و مسجدها مناجات خواندن. با این حال این روزها چیزی از آن نقارهها و مناجاتها یادمان نیست؛ چه رسد به اینكه مسجد محلهمان را برای استقبال از این مهمانی بازسازی كنیم یا دستكم گردوخاكهایش را بگیریم؛
فرار میكنیم از سرزنشكردن خودمان. تقصیری نداریم. ناگزیریم از هماهنگی با این همه شتاب و تعجیل و این همه منطق قرن 21. با همه این توجیهها و دلخوشكنكها، اما حسمان زیر بار این توجیهها نمیرود و چیز دیگری میگوید. دستكم می توانیم حرف بزنیم از آن همه ولولهای كه در ماه رمضان میافتاد در خانههای دهات و خانههای شهرها. هرچند هنوز هم میتوان سراغ گرفت جاهایی كه میشود رمضان را بو كرد و نفس كشید و مزمزه كرد.
نقاره
اینروزها تنها مردم مشهد و طبس هستند كه با آواي نقارهها به استقبال اذان صبح ميروند و روزه ميگيرند. آستانه حرم حضرت امامرضا (ع) از معدود جاهايي است كه هنوز هر سحر اين رسم كهن ایرانی در آن اجرا ميشود. اینها را هوشنگ جاويد در كتابش «موسيقي رمضان در ايران» نوشته است.
نقارهزني قبل از اسلام هم به عنوان يك رسم كهن هنگام طلوع خورشيد اجرا ميشده است. گروه نقارهزني در واقع نوعي اركستر بوده كه از سازهاي كوبهاي و بادي كه با قوانين خاصي به نام «نوبت» نواخته ميشده، تشكيل میشده است. تاورنیه، جهانگرد فرانسوی هم در سفرنامه ایران خود به نقارهزنی اشاره كرده است.
با آمدن اسلام به ايران، هنر نقارهزني جلوه دیگری پیدا كرد و به سنتی برای زمان سحر و افطار ماه رمضان تبدیل شد و چهره یك هنر آييني را به خود گرفت؛ جوری كه در بعضي از مناطق ايران اين كار به شكل یك سنت وقفي درآمد، اما امروز تنها در طبس به صورت اوقافي انجام ميشود. نقارهزنياي كه در حرم امام رضا برگزار ميشود، گونهاي تحوليافته از نقارهزني باستاني در ايران است.
دهل و دف
دهلزنی و دفزني هم در برخي از مناطق ایران براساس تفكرات و باورداشتهاي قومي منطقهاي به جاي استفاده از نقارهزني براي بيداري مؤمنان استفاده ميشده است. در ميان نواختن سازهاي كوبهاي، آوازها و نواهايي نیز خوانده میشده كه مهمترین آنها مناجات سحر است.
دهل و دف زني بهوقت سحر بيشتر در مناطق غربي و شمالغربي ايران رواج داشته است. به جای آن در مناطق مركزي و جنوبي ايران، شيپور، كرنا و بوقزني هنگام سحر رايج بوده كه امروز از آنها هم تنها يادي باقيمانده است.
تا زماني كه كرنا و بوق صدفي و شاخي رايج بوده، از آنها استفاده ميشده است. بعد از آن اما با واردشدن شيپورهاي فرانسوي و سوئدي به ايران كه بيشتر كاربرد نظامي داشتهاند، از اين شيپورها بهره ميبردند. گاه شيپور يا كرنا و بوق در كنار نقاره و دهل براي بيداركردن مردم مورد استفاده قرار ميگرفت.
دمدم سحری
دمدم سحري، آیینی است مخصوص ناحيه بوشهر. در بخشهايي از حومههاي شهر بوشهر به آن گمگم سحري هم ميگويند. اين نامگذاري به دلیل صداي حاصل از دمامزني است كه صدایی شبيه به تلفظ واژه «گمگم» از آن به گوش میرسد. دمدم، نوعي دهل النگويي است كه در بوشهر رايج است.
این سنت چنان در بوشهر جا افتاده و دیرینه شده كه برخي از خانوادههایی كه اين رسم را در ماه رمضان انجام ميدادهاند، «دمسحري» نام گرفتهاند. اين رسم اما امروزه در بوشهر بسيار محدود شده است. در دوره پهلوي اول نواختن دمدم سحر ممنوع بود اما پس از سال 1325 اجراي دوباره آن توسط شخصي به نام محمد ابراهيم آغاز شد.
او در آهنگهاي سحري تغييراتي به وجود آورد. دمدمنوازي در شبهاي احيا نواي خاصي پیدا میكند كه نوعي حزن در آن نهفته است. در عوض هرچه به پایان رمضان و عيد فطر نزدیك میشود، نوایی شادتر پیدا میكند.
اجراي اين رسم به اين صورت است كه 2 يا چند تن كه بيشتر آنها از خانوادههاي طبقه فرودست جامعه هستند، هنگام سحر و ساعتي به اذان مانده با يك دمدم پرسروصدا در كوچهها قدم میزنند و «والسلام يا شهر رمضان» میگویند و مردم را بیدار میكنند.
سحرخوانی
سحرخواني يا مناجات سحري كه در بعضي از نقاط كشور به آن شبخواني هم ميگفتهاند، از رسمهایی است كه تقريبا در همه جاي ايران به شيوههاي مختلف اجرا ميشده است. يك يا چند نفر از سحرخوانان بر بالاي بام خانهها يا گلدستههاي مسجد ميرفتند و ساعتي به اذان مانده با صداي خوش و رساي خود شروع به خواندن مناجاتنامههاي ويژه رمضان ميكردند.
در این سحرخوانيها، اغلب از مناجات خواجه عبدالله انصاري استفاده ميشده است. الحان مناجاتخواني تاكنون مورد پژوهش و بررسي قرار نگرفته است. اين الحان از زيباترين مجموعههاي موسيقي آوازي ايران است. سحرخواني در شبهاي قدر تغيیر ميكند و به اصطلاح به آن «الصلوه» یا تيغ وبُرحيدري ميگفتهاند.
حكایتخوانی
نوعي حكايتخواني نيز در ماه رمضان رواج داشته است. گرچه حكايتخواني همواره در ايران استفاده ميشده، اما در ماه رمضان به شكلي بسيار زيبا، جلوهاي ديني و مذهبي پيدا ميكند كه به شرح زندگاني، داوريها و سيره امام علي (ع) ميپردازد.
نبردها و راديهاي آن شهيد محراب و مولاي مؤمنين در قالبي آهنگين توسط هنرمندان (چه با ساز و چه بدون ساز) بيان ميشد؛ حكايتهايي چون قلعه خيبر، سلمان و شير و علي و بند بربر از اين قبیل حكایتها هستند.