0

معرفی شخصیت های ادبی ایران

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:معرفی شخصیت های ادبی ایران
یک شنبه 2 بهمن 1390  5:15 PM

دهخدا ، غروب روز دوشنبه 7 اسفند ماه 1334 شمسی در گذشت . ده روز بعد فریدون مشیری در مجله روشنفکر راجع به آخرین ساعت حیات دهخدا نوشت:
دهخدا با صورت متورم و چشمان برآمده ، دو زانو نشسته بود. بیماری و خستگی ِ چهل و هشت سال کار ، او را از پای درآورده بود. سنگینی چهل و هشت سال مطالعه ، تحقیق و جستجو ، شانه های ناتوان او را خرد می کرد. هزاران جلد کتاب ، که در مدت چهل و هشت سال با او سخن گفته و گفت و گو کرده بودند ، اینک همه خاموش نشسته و استاد پیر را تماشا می کردند.

در این هنگام ، دکتر محمد معین و سید جعفر شهیدی ، همکاران صمیمی و مهربان او به عیادتش آمدند.

دهخدا در همان حال گفت : پوست بر استخوان ترنجیده.

لحظاتی چند به سکوت گذشت. استاد پیر هر چند لحظه یکبار به حالت اغماء فرو می رفت و باز به حال عادی برمی گشت . در یکی از این لحظات ، لبان دهخدا سکوت سنگین را شکست و گفت:« که مپرس»

باز چند لحظه سکوت برقرار شد و دهخدا مجدداً گفت:« که مپرس».

در این موقع آقای دکتر معین پرسید:« منظورتان شعر حافظ است؟»

دهخدا جواب داد:« بله»

دکتر معین گفت:« مایل هستید برایتان بخوانم ؟»

دهخدا گفت:« بله»

آنگاه دکتر معین دیوان حافظ را برداشت و چنین خواند:

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

آنچنان در هوای خاک درش می رود آب دیده ام که مپرس

من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیده ام که مپرس

سوی من لب چه می گزی که مگوی لب لعلی گزیده ام که مپرس

بی تو در کلبه گدایی خویش رنجهائی کشیده ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس

از آن لحظه به بعد ، دهخدا به حالت اغماء فرو رفت و روز بعد جان سپرد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها