قسمت دوم داستان سایلنت هیل
جمعه 16 دی 1390 2:29 PM
بگذارین یه نگاهی به بازیها در این مورد بندازیم :
** SH 1 : یه دختر کوچولو (Alessa) باور داشت که مایع خاصی بنام "Algaophtis" (آلگاافتیس) میتونه شیاطین رو نابود و ناپدید کنه (در حالیکه این مایع چیزی جز مخلوطی از چند آب معدنی گیاهی نبود !!!) و جالب توجه هست که این مایع در دنیای آلسا که دنیای تشکیل دهنده Silent Hill 1 بود به خوبی عمل میکرد ولی در دنیای واقعی هیچ استفاده ایی نداشت...
** همون دختر (Alessa) اعتقاد داشت که یک علامت جادویی بنام "The Seal Of Metatron" قدرت بسیار زیادی برای نابود کردن جادو و دنیاهای دیگر داشت در حالی که این علامت در دنیای واقعی هیچ استفاده ایی نداشت و فقط در دنیای درون آلسا قدرت پیدا میکرد که از اعتقاد قوی آلسا به این علامت سرچشمه میگیره...
** SH 3 : علامت The Seal Of Metatron قدرتشو توی این قسمت از دست میده...برای اینکه بوجود آورنده قدرت این علامت (Alessa) دیگه اعتقادی به قدرتش نداره...در واقع باورش به اینکه این علامت چیزی جز "یه تیکه آشغال - Claudia" نیست قدرتشو از بین برد....
** SH 4 : باورها و اعتقادات یک فرد مذهبی تندرو (Walter Sullivan) به شمشیرها و شمعهای مقدس و گلوله های نقره ایی که میتونن روحها رو بکشن باعث شد که این "باورهای غلط و بدرد نخور" توی دنیای درون والتر (که Henry Townshend درش سرگردان شده( به واقعیت تبدیل بشه تا جاییکه اگر از شمعهای مقدس در اتاق 312 استفاده نکنین روحها باعث مرگتان خواهند شد....
بعد از خوندن موارد بالا ما میتونیم دو نوع دنیا رو بوجود بیاریم و از هم جدا کنیم :
الف ) واقعیت : دنیای بیرون که تحت تاثیرات دنیای درون فرد قرار نمیگیره و همگی ما روزانه باهاش سروکار داریم...در واقع بیشتر ما در دنیای بیرون هستیم تا دنیای درون...
این دنیا ظالمه و هرکسی رو که بخواد جلوش وایسته از هم میشکنه و نابود میکنه...میشه گفت که ظلم و نامردی این دنیا نشئت گرفته از مردمی هست که اشغالش کردن...مردمی غرق در گناه , بدون دلرحمی و خودخواه....ولی چی میشه اگه کسی نتونه توی این دنیا به زندگی ادامه بده ؟! چی میشه اگه این دنیا لهش کنه ؟!
ب ) دنیای درون (ضمیر ناخودآگاه) : چه کاری میشه کرد اگه کسی نتونه ظلم عظیم این دنیا رو بپذیره ؟! در این حالت Heather جواب بسیار خوبی به ما میده :
(" زجر کشیدن یک واقعیت زندگیه...یا میتونی باهاش کنار بیای یا اینکه درش غرق میشی....تو میتونی توی همون دنیای رویاییت فرو بری – Silent Hill 3)
و این دقیقا همون چیزه : " تو میتونی توی همون دنیای رویاییت فرو بری..."
و وقتی که واقعیت چیزی بجز درد و رنج برات به ارمغان نمیاره , وقتی که تاریکی فرد رو احاطه میکنه اونوقت ذهن و مغز تلاش میکنن تا یک واقعیت جدید رو ایجاد کنن تا بتونن توش زندگی کنن...جاییکه شاید بشه توش خوشحالی و شادی رو پیدا کرد...
(" برای اون هیچ واقعیت دیگه ایی بغیر از مال خودش وجود نداره....هر چند که خودش توی دنیاش خوشحاله....Silent Hill 3 Brookhaven Hospital)
این نوشته توضیح یک دکتر بیمارستان Brookhaven در مورد یکی از بیماران این همین بیمارستانه که بخاطر "بیماریهای روانی" اونجا فرستاده شده و از نظر روانشناسی این فرد "اسکیزوفرنی" داره....این بیمار کسی هست که شادی و خوشحالی رو در این پیدا کرده که دنیای واقعی رو نفی کنه و به دنیای غیرواقعیتها و لذتهای خودش پناه ببره...
ولی دنیای درون چی ؟!؟! این دنیا توسط ضمیر ناخودآگاه بوجود اومده و میتونه هر آرزویی رو به حقیقت تبدیل کنه...یا میشه گفت که این دنیا "خود" ضمیر ناخودآگاهه...یک مخلوط از خاطرات , خواسته ها و امیدهای فرد است... یک بازتاب از حقیقت طبیعی یک انسان...دقیقا مثل یک آینه عمل میکنه یا حتی مثل سطح یک دریاچه که کسی رو که داره بهش نگاه میکنه رو بازتاب میده....چیزی که بازتاب داده میشه تصویر شخص به همراه افکار اون خواهد بود...
ولی چطوری یه کسی میتونه به اون دنیا نفوذ کنه ؟! چطوری کسی میتونه خودشو توی دنیای درون غرق کنه ؟!
فرد اول از همه باید تمام ارتباطاتش رو با دنیای بیرون قطع کنه...باید از این دنیا خسته بشه...باید این دنیا به نظرش جهنم بیاد....باید از این جهان دل بکنه.........
این موضوع روشنه که ضمیر آگاه یک فرد قابل جدا شدن از اون فرد نیست ( در واقع قابل جدا شدن از "مغز" نیست ) , ولی آیا مرگ بدن به معنی مرگ ضمیر آگاه فرد خواهد بود ؟! آیا فرد با مرگ جسمی برای همیشه از این دنیا پاک خواهد شد ؟!
این سوالی هستش که خیلی از فیلسوفها در طی سالیان دراز سعی در جواب دادن بهش داشتن...البته همه میدونیم که ضمیر آگاه به واقعیت متصل هستش و نمیتونه بدون اون به حیاتش ادامه بده...
ولی ما گفتیم که ضمیرآگاه میتونه واقعیات رو اونطوری که دوست داره در ضمیر ناخودآگاه ذخیره کنه که باعث میشه ضمیرآگاه بتونه بازتابی از دنیای بیرون رو در دنیای درون یک فرد بوجود بیاره...ولی اگه ضمیرآگاه به طریقی بتونه پاشو به دنیای درون فرد باز کنه اونوقت این دنیا یک واقعیت "جدید" برای اون خواهد بود...اونوقت چی میشه ؟!؟!!
اونوقت ضمیرآگاه فرد و هوش و حواسش در یک حیات ابدی (در دنیای درون) گیر میفته...و بدین صورت این ضمیر خودمختار خواهد شد...این موضوع در قسمت اول هم با نام "چرخه اوروبروس" مطرح شده بود و دلیلی بر اثبات این نظریه است.
وجود و حیات این ضمیر دیگه فقط به دنیای درون فرد بستگی داره و چونکه نابود کردن دنیای درون کاری بسیار مشکل و تقریبا غیرممکن هستش ( در صورتیکه نابودی دنیای بیرون فرد فقط با کشتن وی قابل انجام هست !) پس ضمیر فرد در این دنیا گیر خواهد افتاد و در یک چرخه ناپایان به زندگی درون این دنیا ادامه خواهد داد. در چنین مواقعی مرگ جسمی بدن تاثیر بسیار کمی بر ضمیر گیر افتاده فرد در دنیای درونش دارد. این نظریه توسط Crimson Tome هم قابل اثبات هست که میگه :
("هر کسی که توسط اون دنیا بلعیده بشه تا ابد در اونجا ماندگار خواهد بود...بدون مرگ" -Crimson Tome)
تابلوترین مثال برای این نظریه بازی Silent Hill 4 : The Room هستش :
** SH 4 : ضمیر آگاه والتر سولیوان قبل از مرگ جسمش به دنیای درونش منتقل شده بود و به همین دلیل والتر که متوجه مرگ خودش نشده بود تونست به کمک ضمیرش در "دنیای خودش" ( و نه دنیای واقعی) به مدت 10 سال به زندگی ادامه بده تا اینکه Henry Townshend تونست اونرو با از بین بردن امیدش ( مادر) نابود کنه...
ما میدونیم که یک مکان توانایی "جذب" انرژی افکار و احساسات مردم مختلف رو داره...این مکان میتونه قدرت و انرژی دنیاهای درون افراد مختلف رو جذب کنه...
خب ! توی چنین مواقعی چه اتفاقی خواهد افتاد ؟!
در این مواقع دنیاهای درون افراد مختلف بر حسب نیروی ذهنی این افراد شروع به تسخیر همدیگر میکنن و این حالت تا جایی پیش میره که محصول نهایی مخلوطی از دنیاهای چند فرد هست و نه فقط و فقط یک فرد.
("دنیاهای دیگر شروع به تسخیر کردن دنیای اون (Walter Sullivan) کردن و دنیای اون به طرز عجیبی شروع به گسترش کرد" – Crimson Tome)
برای مثال شهر سایلنت هیل متشکل از دنیاهای افراد مختلفی هستش که اونجا بودن و یا هستن...هر کدوم از این دنیاها شروع به تسخیر همدیگر میکنن و در نهایت دنیای درون شهر سایلنت هیل (که در قسمت دوم بازی تا حدی تجربش کردیم) مخلوطی از دنیاهای افراد مختلف خواهد بود و قوانینش هم بر اساس اختلاط این دنیاهای درون مختلف شکل خواهد گرفت...
من قبلا هم اشاره کردم که افکار و احساسات افراد دارای یک نیروی معین هستن...حالا بگذارین ببینیم که این نیرو چه تاثراتی از ضعیف تا قوی میتونه بر یک فرد بگذاره...با توجه به وقایع بازی ما میتونیم قدرت تاثیر نیروی ذهنی رو بر روی افراد بررسی کنیم :
الف ) قدرت دنیای درون میتونه افراد دیگه رو به درون خودش بکشه که باعث میشه اونا واقعیتی رو که افراد معمولی میبینن رو نتونن تشخیص بدن و دنیای درون فرد رو دنیای واقعی در نظر بگیرن...در واقع نه تنها فرد سازنده این دنیا بلکه افراد دیگه هم میتونن به درونش وارد بشن...خواسته و یا ناخواسته
ب ) قدرت دنیای درون میتونه روی شخصیت فرد تاثیر بگذاره و در نتیجه فرد رو تسخیر بکنه...
ج ) و در آخر....قدرت ذهن میتونه برای گرفتن جان یک فرد مورد استفاده قرار بگیره و یا حتی بصورت غیر ارادی میتونه یک انسان دیگر رو بکشه....
این موضوع واضحه که راحتترین مثال برای تحت تاثیر قرار گرفتن , افرادی هستن که دارای "حس ششم" فوق العاده ایی هستن. این به اونا اجازه میده تا بتونن انرژیهای ذهنی یک فرد رو به طریقی مشاهده کنن و یا درش غرق بشن...
ولی ذهن باید تحت چه "شرایطی" قرار بگیره تا بتونه درون دنیای فردی دیگر غوطه ور بشه ؟!
خود بازی این موضوع رو برای ما روشن کرده...بر اساس حالتهای زیر (که در بازی بهش اشاره میشه و من جلوتر بهش میپردازم) ذهن بیشتر در معرض قرار گرفتن در دنیای درون فردی دیگر هستش :
الف ) در مواقعی که شخص خواب است (Richard Braintree , Frank Sunderland)
ب ) در مواقعی که شخص مست است (Cynthia Velasquez) مخصوصا هنگامی که مستی همراه با استفاده از مواد مخدر باشد (Peter Walsh)
ج ) در محیطی که محدوده دید بسیار کم است مثل مه و یا تاریکی...با توجه به LM : (" مه و تاریکی مرز بین واقعیت و غیرواقعیت رو به کمک ایجاد محدودیت در دید یک فرد از بین میبرن" – LM)
به عبارتی دیگر زمین مادی و دنیای خیال توسط مه و یا تاریکی به هم نزدیکتر از همیشه میشن...
د) ما میدونیم که شخصی که از زندگی ناراضی هستش کم کم شروع به دور شدن از واقعیت میکنه...همچنین ذهن افرادی که در طول زندگیشان خیلی سختی کشیده اند به طور بسیار شگرفی تحت بیشترین تاثیر دنیای درون قرار میگیرن...این نظریه توسط LM قابل اثبات هست : ("افرادی که ذهنی پریشان دارن به راحتی توسط دنیای دیگر (Other World) بلعیده میشن" – LM)
و بهمین دلیله که شهر سایلنت هیل وقتی که توسط دنیاهای درون بسیاری از افراد احاطه شده ( و این افراد کسانی هستن که نتونستن خوشحالی و شادی رو در دنیای بیرون پیدا کنن و در نتیجه دنیای درونی خودشون رو ساختن) قابلیت این رو داره که اشخاصی رو که تاریکی در قلبشون و بدبختی در زندگیشون موج میزنه (James Sunderland) رو به طرف خودشون بکشونن....
djmojtaba