حديث سرخي شقايق _شهید محسن نورانی
شنبه 14 آبان 1390 10:12 AM
آفتاب بيست و يكمين روز مردادماه سال 1362 در پشت كوههاي سر به فلك كشيده غرب غروب ميكرد. 6 مهاجر سوار بر تويوتاي تيپ ذوالفقار به سمت اردوگاه عملياتي لشگر در «قلاجه» در حركت بودند. خورشيد با تابش اشعههايش رزمندگان دلير را صميمانه همراهي مينمود. مزدوران سياهدل كومله كه در كمين چيدن شقايقها بودند خيانت را جايگزين خدمت نمودند و به سمت تويوتا شليك كردند. خورشيد شرمنده شد سرخي خون مجاهدان افق را خونين نمود. ماشين از حركت ايستاد و باران گلوله بر سر 6 مجاهد باريدن گرفت و تاريخ خيانتي عظيم و رشادتي سرخ را در خود جاودانه نمود. سردار رشيد اسلام محسن نوراني در خون خويش غلطيد و به همراه بقيه همرزمانش آسماني شد. اشك غم بر چشمان منتظر همسرش جاري شد و فرسنگها دورتر حسرت ديدار مجدد فرزند بر دل پدر و مادري جاودانه شد. پاسداران به درب مغازه پدر محسن رفتند و خبر دادند كه فرزندت جانباز راه حق شده است. اما او با صلابت و استواري پاسخشان داد:«راستش را بگوئيد. من ديشب خواب ديدم محسن شهيد شده است...» و به همگان صبر و رضا را آموخت.
منبع:کتاب حماسه ذوالفقار
راوي:همرزم شهيد
abdollah_esrafili@yahoo.com
شاد، پیروز و موفق باشید.