0

شعر وداع

 
mashhadizadeh
mashhadizadeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 25019
محل سکونت : بوشهر

شعر وداع
پنج شنبه 7 مرداد 1389  8:57 PM

شعر وداع
 

 

به سرنوشت بیاندیش؛ که چگونه تصویرگر جدایی‌هاست،

 

بر من خرده مگیر؛ که چرا جبر زمان از آغاز هر سلامی به درودی به پایان می‌برد،

 

محکومیم به زنده ماندن؛ تا شاید شاهد مرگ آرزوهای خویش باشیم.

 

ای مهربان؛

 

وقتی خورشید به پیشواز شب می‌رود و کوچه از صدای پای آخرین پای عابر تهی می‌شود؛

 

با کوله باری از غم و درد می‌روم؛

 

و تو را با تمام خاطرات دیرین، میان کوچه‌های ساکت شهر تنها می‌گذارم.

 

گریه مکن! ای وارث شکوفایی باران،

 

من باید بروم، تا با غم غریبی خویش،

 

غم غربت را از جداره‌ی دل عاشقان بزدایم

 

اما بدان! نبض خاطرم هر لحظه به یاد تو مي‌تپد...

 

 

    حمید.bmp

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها