هر صبح با طلوع خورشید،قلبم را روانه ی جاده ی پرالتهاب انتظار می کنم و در فراسوی نگاهم به دوردست ها،امید شنیدن قدم های آشنایی از جنس نور را دارم.ای ماه در محاق!تو را به جان رازقی ها قسم،غربت و تنهایی جمعه ها را هرچه زودتر از دل منتظران دور کن و بگذار چشم های بارانی مان عطر پیراهن تو را مرهم بی قراری اش کند.ای پیداترین پنهان!شمشیر عدالت علی را بدست گیر و بر آسمان این جهان ظلمت زده،خورشیدی باش از جنس ظهور و رحمتی باش به وسعت حضور.آمین