كشور دانشمند عاشق مي خواهد
پنج شنبه 21 مهر 1390 10:39 AM
حقيقتاً از ته دل خدا را شاكرم و با همه وجود از خداي متعال سپاسگزاري مي كنم، به خاطر شما جوان هاي عزيز .به نظر من هر دلسوزي براي كشور، هر علاقه مندي به سرنوشت كشور، بايد از اين كه خدا امثال شماها را به كشور و به ما داده، از خداي متعال تشكر كند. من خيلي سپاسگزار اين نعمت بزرگ هستم. الحمدلله ما جوان هاي خوب، مؤمن، با استعداد، آماده به كار، زنده و پرطراوت داريم؛ ديگر بيش از اين، يك ملت براي پيشرفت چه مي خواهد؟
مطالبي كه دوستان اينجا گفتند، بسيار خوب بود؛ حقيقتاً فكر شده بود، كار شده بود. البته من اين را عرض بكنم، هر حركتي آسيبهائي دارد؛ به تعبير معروف، هر ديكته اي بالاخره غلطهائي دارد. راه غلط نكردن، ديكته ننوشتن است. ملت ما امروز دارد يك ديكته سنگيني را مي نويسد؛ مسئولين، دولت، ملت راه دشواري را دارند طي مي كنند. يك جاهايي سكندري خوردن، لغزش پيدا كردن، زمين خوردن، طبيعي است. يك جا يك قدري خسته شدن، عقب ماندن، هيچ نبايستي ما را متوحش كند كه چرا اين جوري شد. نه اينكه من از ذكر اشكالات و ايرادها ناراحت بشوم؛ اصلاً، اين را مطمئن باشيد. يكي از دوستان به عنوان اعتذار مي گفتندنمي خواهم انتقاد كنم؛ مي خواهم درد دل كنم.
انتقاد هم بكنيد، اشكال ندارد. ما كه از انتقاد و بيان عيوب و اشكالات هيچ ابائي نداريم. خود ما هم مي گوييم، خوب هم حاضريم بشنويم؛ يعني هيچ اشكالي ندارد. نبادا تصور شود كه گفتن ايرادها ايراد دارد؛ ليكن آنچه كه مهم است، اين است كه وجود ايرادها ما را درصحت راه مردد نكند؛ در درستي كار، ما را متزلزل نكند. به مجردي كه يكي از همراهان فرضاً خسته شد، يا نشست؛ يا خواست ذره اي آب بخورد، يا برايش اشكالي پيش آمد، فراموش نكنيم كه كجا داريم مي رويم. هميشه قله را درمقابل چشم داشته باشيم. حرف من اين است. مطالبي كه دوستان گفتند، بعضي از اينها البته مربوط به مسائل نخبگان است- كه به بنياد نخبگان مربوط مي شود -بعضي فراتر از مسئله نخبگان است، كه من اسم ها را يادداشت كردم و ان شاءالله گفته هاي برادران و خواهران هم در مجموعه دفتر مورد توجه قرار خواهد گرفت و به مسئولين منتقل هم مي شود. خب، بعضي از حضرات مسئولين هم اينجا حضور دارند، كه اين مطالب مورد توجه آنها قرار خواهد گرفت. بنابر اين بعضي از اينها فراتر از مسئله اي نخبگان است؛ مربوط به مسئله علم است، مربوط به پيشرفت علم است. دراين زمينه ها نكاتي گفته شد كه به نظر من اينها بسيار درست بود. يك چيزهائي هم جنبه هاي اجرائي دارد، كه اين باز مربوط مي شود به خانم سلطانخواه، به حيث معاونت علمي رئيس جمهور. البته ايشان درست مي گويند؛ اين كار شبيه رشته هاي بين رشته اي دانشگاه است؛ يك كار بين رشته اي است و به نحوي به همه ارتباط پيدا مي كند. بايد دستگاه هاي مختلف هم به ايشان كمك كنند.
من شنيده ام- نه از گزارش هاي رسمي؛ از گزارش هاي غيررسمي اطلاع دارم و شنيده ام- كه كارهاي خيلي خوبي انجام گرفته يا ان شاءالله در شرف انجام است، كه اميدواريم خروجي آنها را مشاهده كنيم.
همين جا من عرض بكنم؛ اين سندي كه ايشان ذكر كردند، كار بسيار مهمي است. اين كه گفتند سند ملي نخبگان تدوين شده يا دارد تدوين مي شود يا در مراحل تصويب است، براي من خبر خوشي بود. همه اين مشكلاتي كه گفته شد، ناشي از فقدان چنين سندي است. ما مسئله شناسائي نخبه را داريم. پيش از شناسائي نخبه، شناسائي استعداد برتر را داريم كه در طول زمان تبديل به نخبه خواهد شد، چون هر صاحب استعداد برتر كه نخبه نيست، بتدريج به نخبه تبديل مي شود. پس اول شناسائي استعداد برتر است، بعد مسير اين صاحب استعداد برتر به سمت نخبه شدن، بعد رسيدن به نقطه ثمردهي- كه در واقع همان نقطه نخبه شدن است، كه معمولا در مقطع تحصيلات تكميلي كارشناسي ارشد و دكتري يك چنين چيزي پيش مي آيد و اين جوان به نخبه تبديل مي شود- بعد از آن، ادامه كار نخبه.
همه توجه داشته باشند- شايد هم همه تان توجه داريد- وقتي كسي حائز عنوان «نخبه» مي شود، تازه كار او شروع مي شود. خطاست اگر خيال كنيم كه حالا كسي نخبه شد، پس خيالش راحت، يك امتيازاتي هم دارد، يك نامي هم دارد، نه، وقتي كه نخبه شديم، اين اول راه است. خب، اگر بخواهيم همه اين مراحل را ببينيم و درست دنبال كنيم و تدوين كنيم، احتياج است به همين سندي كه ايشان اشاره كردند. بنابراين، اين سند مهم است. من تاكيد مي كنم؛ حالا كه تدوين شده، ان شاءالله زودتر تكميل بشود يا اصلاح بشود يا تصويب بشود- هر كاري كه بناست بشود- و به مرحله اجرا دربيايد و عملياتي شود.
به چند مطلبي كه دوستان بيان كردند، اشاره مي كنم. راجع به آن مسئله اشرافيت فرهنگي و آقازاده هاي فرهنگي كه آن دختر عزيزمان گفتند، من در اين زمينه واقعا چيزي نشنيده ام. با اينكه تصور خودم اين است كه در مسائل گوناگون گزارش هاي متنوعي را مي شنوم، اما اين براي من خيلي حرف تازه اي بود. ايشان گفتند مصاديقي هم در اختيار دارند. حتما به من منعكس بشود، يعني گزارش بنويسيد. واقعا اگر چنين چيزي هست، خيلي بد است. من چيز قابل توجهي در اين زمينه نشنيده ام. البته ممكن است پسر يا دختر فلان مسئول توي دبيرستان يا توي دانشگاه پز بدهد كه من مثلا پسر فلاني ام، اما اين به صورت يك فرآيند تربيتي دربيايد، تاثيراتي بگذارد بر روي گزينش، بر روي سواد بيشتر پيدا كردن و چه و چه، خيلي چيز بدي است. اگر چنين پديده اي وجود داشته باشد، بايد جلويش را گرفت. من از خانمي كه اين مطلب را بيان كردند، مي خواهم كه اين موارد را بنويسند و براي من ذكر كنند.
نكته ديگر اين است كه يكي از دوستان گفتند جوان ها كارهاي خوبي دارند مي كنند، در مسائل گوناگون فكر مي كنند، منتها براي اينها مجالي به منظور مطرح شدن و منشأ اثر قرار گرفتن وجود ندارد. فرض بفرماييد در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، يا در همان نشست هاي راهبردي كه اشاره كردند- كه ان شاءالله ادامه پيدا مي كند- جوان ها هم حضور پيدا كنند. البته اين حرف منطقي است، اين حرف درستي است؛ حتما حضور جوان ها در بعضي از بخش ها تاثير مي گذارد. اين را من بگويم؛ ببينيد شماها همه تان جوانيد و من در حضور شما جوانهاي عزيز- كه خب، همه تان بچه هاي من هستيد، فرزندان من هستيد- دوستانه و پدرانه به شما عرض مي كنم؛ اينجور نيست كه در همه بخش هاي گوناگون، حضور جوان مثبت باشد. يكي از خانمها در مورد قضا انتقاد كردند و گفتند وارد كردن قاضي هاي جوان، به ناكارآمدي دستگاه قضا منتهي مي شود؛ قاضي ها بايست پخته باشند. خيلي خوب، اين خيلي حرف جالبي بود؛ من اين حرف را يادداشت كردم. يك جاهائي همين جور است. البته در يك بخش هائي
-كه بخش هاي محدودي هم نيست- حضور جوان تأثيرات بسيار مثبت و سازنده و پيش برنده اي دارد؛ اصلا فضاي جديد و افق جديدي را در مقابل چشم همه باز مي كند؛ اما همه جا اينجور نيست. به هر حال حتما بايستي از جوان ها استفاده بشود، منتها من اين نكته را بگويم؛ ببينيد عزيزان! فكر شما و كاري كه كرديد و راه نوئي كه پيدا كرديد، پيشنهادي كه به نظرتان رسيده، تأثيرگذاري اش فقط اين نيست كه اين فورا به دستگاه اجرائي منتقل بشود و فورا يك ترجمه عملياتي بشود و اجرائي و عملياتي شود؛ نه، اين تنها تأثير نيست. يكي از مهم ترين تأثيرات همين فكر كردن ها اين است كه شما فضاسازي مي كنيد، گفتمان سازي مي كنيد. در نتيجه، در يك فضاي معتقد به يك مبناي فكري يا عملي، رئيس جمهور هم همان جور فكر مي كند، وزير هم همان جور فكر مي كند، مديركل هم همان جور فكر مي كند، كاركنان هم همه همان جور فكر مي كنند؛ اين خوب است. و شما اين كار را انجام مي دهيد. فكر كنيد، بگوييد، بنويسيد، در مجامع خودتان منعكس كنيد؛ آن كرسي هاي آزادانديشي را كه من صد بار
- با كم و زيادش- تاكيد كردم، راه بيندازيد و اينها را هي آنجا بگوييد؛ اين مي شود يك فضا. وقتي يك فضاي گفتماني به وجود آمد، همه در آن فضا فكر مي كنند، همه در آن فضا جهت گيري پيدا مي كنند، همه در آن فضا كار مي كنند؛ اين همان چيزي است كه شما مي خواهيد. بنابراين اگر چنانچه اين كاري كه شما مثلا در فلان نشستتان، در فلان مجموعه دانشجويي تان كرديد، فكري كه كرديد، ترجمه عملياتي نشد، به صورت يك قانون يا به صورت يك دستورالعمل اجرائي درنيامد، شما مأيوس نشويد؛ نگوييد پس كار ما بي فايده بود؛ نخير. و من به شما عرض بكنم؛ در اين پانزده شانزده سال اخير، همين حركت علمي اي كه آغاز شده، همين جور آغاز شده؛ همين جور امروز علم شده يك ارزش؛ چند سال قبل اين جوري نبوده. ما همين طور روز به روز هي پيش رفتيم.
يك روزي يك چيزهائي گفته مي شد كه به گوشها سنگين مي آمد. من يك روزي مسئله «توليد علم» را مطرح كردم، بعد ديدم بعضي جاها نشسته اند روي كلمه «توليد علم» دارند خدشه مي كنند- حالا يك مناقشه لفظي- كه علم قابل توليد نيست! امروز اين به صورت يك گفتمان قطعي درآمده؛ شماها گله منديد از اين كه اين كار در مقطع خاص خودش پيش نمي رود. اين خيلي پيشرفت است. بنابراين بايستي كار كرد. و كار كنيد، فكر كنيد؛ حتما تأثير دارد.
از من سؤال شد نظرم در مورد علوم پايه چيست؟ همين طور كه اشاره كردند، من چندين بار راجع به علوم پايه بحث كرده ام. من علوم پايه را خيلي مهم مي دانم. من يك وقتي گفتم علوم پايه در مقايسه با علوم كاربردي اي كه ما داريم، مثل يك ذخيره بانكي است در مقابل پولي كه شما توي جيبتان مي گذاريد. شما براي خودتان يك مقدار ذخائر بانكي داريد كه پشتوانه كار شما، مايه اميد شما، منشأ درآمدهاي شما آن است. البته يك مقدار هم پول توي جيبتان مي گذاريد و خرج مي كنيد. نمي خواهيم جسارت كنيم؛ واقع قضيه اين است. اين علوم كاربردي اي كه امروز وجود دارد، اينها همه اش همين پولهائي است كه ما داريم خرج مي كنيم. يك ملت مجبور است مهندسي داشته باشد، شهرسازي داشته باشد، صنايع داشته باشد، پزشكي داشته باشد، سلامت و درمان داشته باشد؛ اينها پول هائي است كه روزانه داريم خرج مي كنيم؛ اما مايه و ريشه اصلي اين علوم، علوم پايه است.
من امسال ماه رمضان هم راجع به علوم انساني يك صحبتي با همين دانشجوها و جوان ها كردم، قبلا هم يك صحبت هائي داشتم، ان شاء الله بعداً هم ما يك جلسه اي مخصوص علوم انساني با همين اصحاب فكر و فرهنگ و امثال شما جوان هاي خوب خواهيم داشت. علوم انساني روح دانش است. حقيقتاً همه دانش ها، همه تحركات برتر در يك جامعه، مثل يك كالبد است كه روح آن، علوم انساني است. علوم انساني جهت مي دهد، مشخص مي كند كه ما كدام طرف داريم مي رويم، دانش ما دنبال چيست. وقتي علوم انساني منحرف شد و بر پايه هاي غلط و جهان بيني هاي غلط استوار شد، نتيجه اين مي شود كه همه تحركات جامعه به سمت يك گرايش انحرافي پيش مي رود. امروز دانشي كه غرب دارد، شوخي نيست؛ چيز كوچكي نيست. دانش غرب يك پديده بي نظير تاريخي است؛ اما اين دانش در طول سالهاي متمادي در راه استعمار به كار رفته، در راه برده داري و برده گيري به كار رفته، در راه ظلم به كار رفته، در راه بالا كشيدن ثروت ملتها به كار رفته؛ امروز هم كه مي بينيد چه كار دارند مي كنند. اين بر اثر همان فكر غلط، نگاه غلط، بينش غلط و جهت گيري غلط است كه اين علم با اين عظمت- كه خود علم يك چيز شريفي است، يك پديده عزيز و كريمي است- در اين جهت ها به كار مي افتد. البته در مورد علوم انساني نكات خوبي را يكي از دوستان اينجا بيان كردند.
من چند تا نكته را اينجا يادداشت كرده ام كه به شما عرض بكنم. يك مسئله اين است كه كشور نياز دارد به دانشمنداني كه عاشق كشور و عاشق مردم و عاشق هويت خود و سرنوشت ملت خودشان باشند. بدون اين احساس دلبستگي، كار پيش نمي رود. آن دانشمندي كه دانش برايش ابزاري است براي پول درآوردن و اينها، او نمي تواند خيلي به سرنوشت كشورش كمك كند. من به شما عرض بكنم؛ در طول زمان- البته هميشه همين جور بوده، اما امروز بيشتر است- دنيا يك مصاف بوده است، محل درگيري بوده است، يك عرصه معارضه و مبارزه انسان ها بوده است به خاطر طبيعت انسان ها؛ هر كسي كه احساس قوت كرد، پنجه مي اندازد در آن فرد ضعيف؛ ترحمي وجود ندارد. مگر اينكه مهار و زمام دين و اعتقاد ديني وجود داشته باشد. سرداران صدر اسلام وارد كشورها كه مي شدند، هر چند آن ملت هاي مغلوب نهايت سختگيري را با آنها كرده بودند، اما وقتي وارد مي شدند، با اخلاق وارد مي شدند و رفتار دينمدارانه مي كردند. حتي تا زمان جنگ هاي صليبي- چند قرن بعد از آغاز اسلام- همين معنا وجود داشته. وقتي مسيحي ها كه از اروپا آمده بودند، وارد بيت المقدس مي شدند، مسلمانها را قتل عام مي كردند- مي دانيد جنگ هاي صليبي نزديك دويست سال طول كشيده، هي رفت و برگشت داشته- وقتي مسلمان ها غالب مي شدند، بعكس؛ نسبت به آنها محبت مي كردند. در صدر اسلام، در همين منطقه شامات كه متعلق به امپراتوري روم شرقي بود، يك اقليت يهودي وجود داشتند؛ وقتي مسلمان ها آمدند، اينها قسم مي خوردند- عين عبارت آنها در تاريخ ثبت شده- مي گفتند به تورات قسم، شماها بهترين مردماني هستيد كه تا حالا اينجا بر ما حكومت كرده ايد. واقع قضيه هم همين بود. اين به خاطر مهار دين است. دين كه نبود، يك ملت غالب، ملت مغلوب را مي فشرد؛ دينش را، فرهنگش را، اخلاقش را، حيثيتش را، غرورش را نابود مي كند، افتخاراتش را محو مي كند. من نمي خواهم از بعضي از دولت هاي غالب اسم بياورم. البته آمريكا و غرب و اينها ظلم و جنايت مي كنند، اما مخصوص آنها نيست؛ بعضي از كشورهاي ديگر هم اين طور هستند؛ يك جاهائي غلبه پيدا كردند، آن قدر وحشيگري كردند كه بعد از گذشت سال هاي متمادي، از خواندن آن وقايع و از شدت قساوتي كه اينها به خرج دادند، مو بر تن انسان راست مي ايستد.
خب، يك ملت حالا مي خواهد قدرت خودش را حفظ كند؛ مانع بشود از اين كه به او هجوم بياورند؛ چه هجوم ظاهري و مادي و نظامي و امنيتي، چه هجوم نرم افزاري، هجوم اخلاقي، هجوم فرهنگي، تحقير فرهنگي- كه در دهه هاي اخير در دنيا باب شده- بايد چه كار كند؟ بايد هم سياستمدارش، هم دانشمندش از خود فداكاري نشان بدهند. مقصودم اين نيست كه حالا شما كه نخبه هستيد، جوانيد، برويد خودتان را فدا كنيد، هيچ چشمداشت مادي نداشته باشيد؛ نه، ما اين پرتوقعي ها را هم نداريم. اما بدون دلبستگي هاي معنوي، يك مجموعه نخبه- چه نخبه سياسي، چه نخبه علمي- نمي توانند كشورشان را حفظ كنند؛ نمي توانند به او قدرت بدهند.
در بين سياستمدارها هم همين جور است. اگر سياستمدار به فكر خودش بود، به فكر راحتي خودش بود، به فكر جيب خودش بود، به فكر شهوتراني خودش بود، نخواست بپردازد به آن هم و غم اساسي و اصلي كه به طور طبيعي آسايش خودش را تحت تأثير قرار مي دهد، اين كشور شكست خواهد خورد؛ نشانه اش شكست سلسله هاي پادشاهي متمادي پشت سر هم است. صفويه يك دولت مقتدر بود؛ با اقتدار سر كار آمد، با ايمان سر كار آمد؛ بعد به خاطر همين ضعف ها، به خاطر غلبه همين خصوصيات، كارش به آنجا رسيد كه مي دانيد. قاجاريه بدتر از آنها، پهلوي از همه شان بدتر.
در زمينه علم هم همين جور است. اگر دانشمند علاقه مند به سرنوشت كشور، آماده فداكاري در اين راه- فداكاري به حسب خودش- در يك كشوري وجود داشت، آن كشور رشد مي كند. چيزي كه مي تواند اين نيرو را به وجود بياورد، اين پيشرفت را به وجود بياورد، بهتر از همه چيز، ايمان است. اگر اين ايمان بود، كشور پيشرفت مي كند. پيشرفت هاي علمي اي كه امروز در كشورمان وجود دارد- كه البته حتماً به آنها قانع نيستيم- ارزش و قيمت ذاتي اش از پيشرفت هاي متعارف علمي در دنيا به مراتب بيشتر است. چرا؟ چون ما از تبادل علمي، از استفاده علمي، از كمك علمي ديگران محروم بوديم. ما زير فشار بوديم، درها به روي ما بسته بود؛ در عين حال شخصيت هاي برجسته اي پيدا شدند، «شهيد شهرياري»اي پيدا شد- كه البته ده ها نفر مثل او در بين ما بودند و الحمدالله هستند- ده ها و صدها نفر در رشته هاي مختلف پيدا شدند كه اينها كارهاي برجسته اي كردند؛ هيچ استفاده اي هم از دانشگاه ها و پژوهشگاه هاي غرب و از اساتيد غربي نكردند. البته از دستاوردهاي غرب حتما استفاده كردند؛ بايد هم بكنيم.
يكي از دوستان حرف درستي زدند؛ گفتند بيگانه گريزي و بيگانه ستيزي، ما را به جايي نمي رساند. بله، همين جور است؛ منتها توجه داشته باشيم؛ اين كه ما گاهي مي گوييم بيگانه ستيزي يا بيگانه گريزي، معنايش اين نيست كه ما از دانش و دستاورد او خودمان را محروم كنيم؛ ابدا. من بارها گفته ام: ما كاملا حاضريم شاگردي كنيم، براي اينكه ياد بگيريم؛ منتها هميشه نبايد شاگرد بمانيم؛ نكته اين است. ملت ما مي تواند به جايي برسد كه ديگران بيايند شاگردي او را بكنند. من آن قله را در نظر دارم؛ بايد به آن سمت پيش برويم. بنابراين براي مجموعه علمي تلاش و همت مخلصانه و خالصانه لازم است تا بتوانند كار كنند. الحمدالله شماها اين ظرفيت را داريد، اين استعداد را داريد؛ خدا را شكر. شماها مي توانيد عزت اين ملت را برگردانيد.
عزيزان من! بيش از ده ها سال، عزت ملت ما، غرور ملت ما، افتخار ملت ما پامال شد. انقلاب، ما را به خود آورد و متوجه به خودمان كرد. كشور ما با اين سابقه تاريخي، با اين سابقه علمي، با اين ذخائر عظيم علمي و فكري كه ما داشتيم، با آن بزرگان علمي اي كه كشور ما در دوران جهالت و غفلت دنيا اينها را تربيت كرده- «ابن سينا»ها، «محمدبن زكريا»ها، «فارابي»ها، «خواجه نصير»ها و چه و چه، اينها مال دوران جهالت بشريت است؛ مال قرون وسطي است كه هيچ خبري از دانش، هيچ فروغي از دانش در دنيا نبود- اين كشوري كه يك چنين ظرفيتي و يك چنين استعدادي دارد، كارش به جايي برسد كه براي اوليات زندگي خودمان هم بايد چشم به دست ديگران داشته باشيم. سياستمداران ما- بي عرضه هاي عقب افتاده- مي گفتند ايراني يك لولهنگ هم نمي تواند بسازد! لولهنگ اين آفتابه هاي گلي بود. خاك بر سر آن سياستمداري كه از ملتش اين جوري حرف بزند. يا آن يكي مي گفت كه ما از فرق سر تا نوك پا بايستي فرنگي بشويم تا بتوانيم پيش برويم! خب، اينها بي عرضگي است؛ اينها عقب افتادگي است كه يك عده اي به خاطر ضعف هاي خودشان، اين ضعف ها را بر ملت تحميل مي كنند؛ ملت تحقير مي شود. انقلاب اينها را از بين برد؛ ما به خود آمديم. خوشبختانه كارهاي خوبي انجام گرفته، ظرفيت هاي خوبي آشكار شده؛ ما پيشرفت كرديم و ان شاءالله پيشرفت خواهيم كرد.
من مي خواهم اين را به مسئولين دولتي بگويم كه سرمايه گذاري در توليد علم و نوآوري علمي، براي كشور ما و ملت ما سود مضاعف داشته؛ اين راه را رها نكنيد. سرمايه گذاري براي توليد علم و براي نوآوري هاي علمي و براي پيشرفت علمي بايستي روز به روز بيشتر شود؛ نبايد كم شود. البته امروز حتي به اندازه اي كه مثلاً كشور انگليس يا ايتاليا يا فرانسه درآن اوائل ورودشان درعالم صنعت و علم، سرمايه گذاري مي كردند، ما آن قدر سرمايه گذاري نمي كنيم؛ سرمايه گذاري مان كمتر است. هرچه ممكن است، بايستي سرمايه گذاري علمي بيشتر شود.
البته اين سرمايه گذاري ها بايد با ارتقاء مديريت هم همراه باشد؛ من اين را بخصوص به مسئولين محترم دولتي تأكيد مي كنم. اگر ما منابع مالي را افزايش هم بدهيم،توزيع هم بكنيم، سرريز هم بكنيم، پخش هم بكنيم، اما ارتقاء مديريت دراين بخش وجود نداشته باشد، منابع مالي هدر خواهد رفت. دردانشگاه ها، در مجموعه علمي كشور، درهمين بخش معاونت علمي رئيس جمهور، ارتقاء مديريت لازم است. اين مراكز دولتي اي كه با مسئله علم و دانشگاه ارتباط پيدا مي كند، حتماً بايد ارتقاء مديريتي پيدا كند و البته سرمايه گذاري هم بكند.
يك نكته ديگر، مسئله ارتباط صنعت و دانشگاه است، كه يك مسئله قديمي است. البته پانزده شانزده سال پيش- حالا خوب است تاريخچه اش را نگويم- اين مسئله مطرح و دنبال شد و بالاخره به صورت يك فكر رائج درآمده كه همه مايلند. خب،ما اين كار را چگونه تحقق ببخشيم؟ صنايع ما اگر بخواهند از رقابت هاي بازار عقب نمانند، به پيشرفت علمي و نوآوري احتياج دارند. اين نوآوري، زمينه اش در دانشگاه هاي ما، پژوهشكده هاي ما، پژوهشگاه هاي ما كاملاً فراهم است. اين پژوهشگاه هائي كه چند بار توصيه شد كه دركنار دانشگاه ها و وابسته به دانشگاه ها به وجود بيايد، مي تواند يك بخشي را در اختيار صنايع بگذارد كه آنها دراين پژوهشگاه ها شركت كنند و از ناحيه آنها نيازهاي خودشان را برطرف كنند. اين كاري است كه هماهنگي اش درهمين بخش دولتي ميسر است. بايد بنشينند براي اين كار برنامه ريزي كنند؛ هم براي صنعت خوب است، هم براي دانشگاه خوب است.
دانشگاه وقتي ناظر به نياز جامعه و نياز بازار و بازار كار بود، طبعاً جهت خودش را پيدا مي كند؛ شور و نشاط بيشتري هم پيدا مي كند؛ البته براي دانشگاه ها درآمدزا هم هست. صنعت هم وقتي متكي بود به نگاه نو و فكر نو و توليد علم و فناوري-كه اين در دانشگاه ها تحقق پيدا مي كند- طبعاً پيشرفت پيدا مي كند. ما به اين نيازمنديم؛ اين هم بايستي حتماً انجام بگيرد.
همين جا من راجع به محصولات توليدي كشور- كه يكي از دوستان اينجا اشاره كردند، من هم يادداشت كرده بودم كه بگويم-نكته اي را عرض كنم. خوشبختانه ما دركشور و در بخش هاي مختلف، محصولات كيفي داريم.
قسمت عمده اي از توليدات كشور، مصرف كننده اش دستگاه هاي دولتي ما هستند. دستگاه هاي دولتي بايستي جزم و عزم داشته باشند براين كه جز توليدات داخلي - درآن مواردي كه توليد داخلي وجود دارد- هيچ چيز ديگر مصرف نكنند. يعني واقعاً درمحصولاتي كه مشابه داخلي دارد، مطلقاً ممنوع بشوند كه از خارج چيزي وارد نكنند. اين را بخواهيد، در دولت مطرح كنيد، آقاي رئيس جمهور به دستگاه هاي دولتي دستور بدهد؛ و اين ممكن است. ما اين را تجربه كرده ايم. درمواردي به صورت قاطع به يك دستگاهي گفته شد كه اين كاري كه دارد انجام مي گيرد، بايد هيچ محصول غيرايراني در آن به كار نرود؛ و شد، و به بهترين وجهي هم انجام شد. اگر مديران ما عزم را جزم كنند براي اينكه محصول ايراني را، توليد ايراني را به كار بگيرند، هم توليدات با كيفيت هست، هم خود اين كار موجب مي شود كه در توليدات داخلي كيفيت بالا برود. اين كار را حتما بايستي انجام دهند.
البته من شنيدم كه دستگاهها و بانكها و اينها حمايتشان از توليدات داخلي هم ضعيف است؛ يك جاهايي آن توليدكننده ها به خاطر عدم حمايت، به ورشكستگي كشيده مي شوند، با اين مسئله هم بايستي حتما در خود دولت مقابله بشود، يعني دستور داده بشود.
بله، يك نكته اي هم گفته شد كه اتفاقا من هم همين را اينجا يادداشت كردم؛ كه گاهي اوقات در معاملاتي كه دستگاه دولتي با توليدكننده داخلي مي كند، بدحسابي هست؛ درحالي كه وقتي اين معامله را با يك صنعتگر خارجي مي كنند، پول را نقد مي دهند؛ اما اين را همين طور كش مي دهند- يك سال ، دو سال- طلب او را هم نمي پردازند. بايد جلوي اينها گرفته شود.
يك مسئله هم مسئله مقالات علمي است. خوشبختانه مقالات از نظر كمي، و در مواردي از لحاظ كيفي، پيشرفت خيلي خوبي داشته؛ منتها يك نكته مهمي وجود دارد كه من چندبار تا حالا مطرح كردم و خوشبختانه ديدم امروز هم در حرفهاي بعضي از دوستان همين نكته تكرار مي شود؛ و آن اين است كه توليد مقاله هدف نيست. اولا كيفيت مقاله مهم است. از اين مهم تر، جهت مقاله است؛ اين مقاله را براي چه مي نويسيم؟ اين افزايش تعداد مقالات بايد خودش را در بازار كار ما و توليد ما و زندگي واقعي ما نشان بدهد. مقاله بايد برطبق نياز كشور نوشته بشود؛ اين خيلي مهم است. بنابراين هم مسئله كيفيت مقاله هاست كه مهم است؛ هم اينكه مقاله بايد براي رفع يك نيازي در كشور تهيه بشود. اگر اين شد، حالا گيرم يكي هم يك مقاله اي نوشت و به ديگري فروخت. گفت: «تو بدم؛ هرجور مي خواهي، بدم»، حالا ما آن جوري نگوييم. مقاله اگر به نفع كشور است، به نفع يك جهتي است، به هر شكلي باشد، خوب است؛ اما صرف اينكه يك مقاله اي نوشته بشود، اين هدف نيست. رشد ميزان مقاله، هدف نيست؛ در صنايع و در بازار بايد خودش را نشان بدهد.
مسئله كشاورزي هم كه مطرح كردند، مسئله بسيار مهمي است و راست است؛ كشاورزي از بخش هايي است كه در همه دنيا مورد حمايت ويژه دولتي قرار مي گيرد. اين بخش بايد حتما مورد توجه باشد.
به هرحال جلسه امروز جلسه خيلي خوبي بود. من ان شاءالله اين نوشته ها را از دوستان مي گيرم و مطالعه و پيگيري مي كنم. اميدوارم خداوند متعال به شماها توفيق بدهد و كمك كند و فرداي كشور با دست شما جوانان عزيز ان شاءالله به آنچه كه هدف هاي متعالي اين انقلاب است، هرچه نزديك تر باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پیامبر (ص): صبر اگر به بیقراری رسید دعا مستجاب می شود.
عزیز ما قرنهاست که چشم انتظار به ما دارد!