پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان
پنج شنبه 21 مهر 1390 12:05 AM
زیاد بن سمیه، كه پدرش به درستی معلوم نبود، به زیاد بن ابیه ]یعنی زیاد پسر پدرش[ معروف بود. پس از صلح امام حسن(ع)، زیاد بن ابیه به معاویه بن ابی سفیان نزدیك شد و به خاطر خشونت و صلابتی كه در او بود، مورد توجه معاویه قرار گرفت و معاویه با به راه انداختن انجمنی از بزرگان خلافت بنی امیه و گواه گرفتن از افراد سرشناس و معروف عرب مبنی بر این كه زیاد در فراش پدرش ابی سفیان دیده به جهان گشوده بود، وی را فرزند ابی سفیان و برادر خویش معرفی كرد و حكومت عراق ]كوفه و بصره[ و توابع آن را به وی سپرد و وی را مأمور آزار و شكنجه شیعیان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) نمود.
زیاد بن ابیه كه خود زمانی از یاران و فرماندهان نظامی سپاه امام علی(ع) بود و یاران و هواداران آن حضرت را به خوبی می شناخت، در صدد قتل و غارت آنان برآمد و تعداد بی شماری از شیعیان را بی جرم و گناهی به قتل آورد و هر روز زندگی را بر كام آنان تلخ تر می كرد.
سرانجام مبتلا به بیماری طاعون گردید و دست وی بر اثر آن متورم شد و قصد بریدن آن را داشت كه با دیدن آتش و ابزار وسایل قطع، منصرف شد، ولی بیماری چنان وی را فشار آورده بود كه تعداد 150 نفر از پزشكان ماهر، از مداوای آن عاجز مانده بودند. گفته شد كه در درون وی، حرارتی از آن بیماری به وجود آمده بود، كه با هیچ نوشیدنی و تزریق كردنی، كاهش پیدا نمی كرد و سرانجام وی را به هلاكت رسانید.
هلاكت ذلت بار وی، مصادف بود با سوم رمضان سال 53 قمری، در عصر خلافت غاصبانه برادر خوانده اش معاویه بن ابی سفیان.
وی را در مكانی به نام "ثویه" در بیرون شهر كوفه به گور سپردند.
علاوه بر اهالی عراق، مردم حجاز نیز از هلاكت وی شادمان شده و به شكر گذاری پراختند. چون وی قرار بود از سوی معاویه، حكومت حجاز را نیز به مجموعه سرزمین های تحت فرمانروایی خویش بیفزاید، كه با قدرت لایزال الهی، به این آرزویش نرسید.(1)
منبع:
نك: البدایه و النهایه (ابن كثیر)، ج8، ص 67
اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت