پاسخ به:لطیفه های کهن/استخاره برای ازدواج
دوشنبه 29 تیر 1388 9:43 AM
یک نوجوان ز عشق نگاری مریض شد / می گفت ،کس مرا به جهان غمگسار نیست / برداشت نامه ای و به دلبر چنین نوشت / آخر تو را ز بهر من نظاره نیست / با آنکه بارها به تو گفتم ،که جان من / دل هرچه هست هست ولی سنگ خاره نیست / روزی ز ازدواج گشودم دهان و لیک / گفتی : عجالتا به جز صبر چاره نیست / اینک رضا مده که به تعویق افتد / این امر خیر و نیک ، که آن را کناره نیست / گر ،مایلی ، بیا و بکن استخاره ای / جانم به لب رسید ه ،به دل جز شراره نیست / معشوقه خواند نامه او را و شاد شد / بنوشت پاسخی که بغیر از اشاره نیست / عاشق گشود نامه او را ، نوشته بود :/ در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
راز ماندگاری در گمنامی است