0

رنگ زندگی

 
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

رنگ زندگی
دوشنبه 28 شهریور 1390  9:31 PM

رنگ زندگی

رنگ زندگی

مرد جوان در حالى که مشغول گاز زدن باقى‏مانده‏ى صبحانه‏اش بود، از در آسمان‏خراش خارج شد.شلوار جین و پیراهنى آستین کوتاه پوشیده بود، مشخص بود عجله دارد.به سمتش رفتم.

سه، دو، یک، ...

-«سلام آقا، صبح بخیر!من براى یکى از شبکه‏هاى رادیویى گزارش تهیه مى‏کنم.میشه در برنامه‏ى ما شرکت کنید و به پرسشم جواب بدید؟»

-«بله، بفرمایید!»

-«به نظر شما زندگى چه رنگى است؟»

مرد با کمى مکث گفت:«آبى، سبز، زرد، خاکسترى، بنفش، قهوه‏اى، سیاه، قرمز و یا....چه فرقى مى‏کند آقا!اما مى‏دانم زندگى زیباست!تا به حال شده که حس کنید خورشید تنها به روى پوست شما مى‏تابد، سبزه‏هاى زیر پایتان تنها براى شما سبز شده‏اند، پروانه‏ها تنها براى این پرواز مى‏کنند که شما را به حیرت وادارند، و دریا این همه گوش ماهى را تنها به خاطر شما به ساحل آورده است؟

زندگى زیباست آقا!من رنگش را نمى‏دانم، ولى مى‏توانم تا صبح فردا از زیبایى‏هایش براى شما بگویم.متاسفم، وقت ندارم، باید بروم.ببخشید»!سپس چرخید و به یکى از پنجره‏هاى آسمان‏خراش نگاه کرد، آن سوى قاب پنجره زن زیبایى، در حالى که کودکى با صورت تپل را در بغل داشت ایستاده بود.

زن و کودک لبخند زنان براى مرد دست تکان دادند.مرد نیز با خوشحالى براى‏ همسر و فرزندش دست تکان داد، به سمت من چرخید و گفت:«زندگى زیباست آقا، زیبا!»و رفت.

من چیزهایى را دیدم که شنونده‏ها رادیویى نمى‏توانستند ببینند، در فکر بودم که چطور مى‏توانم این موضوع را براى آن‏ها توضیح دهم، در همین لحظه مرد دیگرى با کت و شلوارى که با سلیقه انتخاب شده بود و کفش‏هاى گران‏قیمتش از در همان آسمان‏خراش خارج شد.

گزینه‏ى خوبى به نظر مى‏آمد به سمتش رفتم.

-«سلام آقا، صبح بخیر!من براى یکى از شبکه‏هاى رادیویى گزارش تهیه مى‏کنم.میشه در برنامه‏ى ما شرکت کنید و به سوالم جواب بدید؟»

«بله، بفرمایید!»

-«به نظر شما زندگى چه رنگى است؟»

مرد با کمى مکث، رنگى را گفت که من نمى‏شناختم.او گفت:«آه...!»

سپس چرخید و به پنجره‏اى در همان آسمان‏خراش خیره شد.پنجره‏اى که مرد به آن چشم دوخته بود با پرده‏هایى تیره و ضخیم پوشیده شده بود.

هیچ‏کس در قاب پنجره نبود، هیچ‏کس براى مرد دست تکان نداد!

مرد در سکوت دور مى‏شد و من مانده بودم که چطور این موضوع را براى شنوندگان رادیوییم توضیح دهم...

کات!

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها